بررسی علل روند رو به افزایش مرگ اعضای مجاهدین ساکن در کمپ اشرف 3

محسن نگهبان متولد 1339 از شیراز بر اساس گفته مسئولین مجاهدین بر اثر عارضه ریوی و تنفسی در روز 25 آذر در آلبانی در گذشت. او در سال 1366 توسط تیم های قاچاق انسان مجاهدین خلق از ایران خارج و به پادگان اشرف در عراق انتقال یافت. محسن نگهبان در تاریخ 6 و7 مرداد 1388 در جریان تحریک های مسئولین مجاهدین خلق در درگیری با ارتش عراق از ناحیه کمر و پا مجروح گردید و در نهایت بعد از 44 سال اسارت و بدون اینکه کوچک ترین اطلاعی از وضعیت خانواده اش داشته باشد درگذشت.

چند روز پیش هم محمود بریسمی یکی دیگر اعضای مستقر در مقر اشرف 3 بعد از چند ماه بیماری فوت کرده بود.

محمود بریسمی در سال 60 در جریان جنگ تجاوزکارانه صدام رئیس جمهور معدوم عراق به اسارت نیروهای عراقی درآمده بود که بدنبال طرح فریب مسئولین مجاهدین خلق و دادن وعده بازگشت به ایران و یا اعزام به یکی از کشورهای اروپایی بمنظور اخذ پناهندگی به پادگان اشرف منتقل شده بود.

در اوایل و اواسط سال 1402 هم شاهد مرگ تعدادی دیگر از این اعضای نگون بخت بودیم که این تعداد از مرگ اعضا به نسبت سالهای قبل روند رو به افزایشی داشته است.

واقعیت این است که بعداز حمله پلیس آلبانی به مقر اشرف 3 در خرداد ماه 1402 که منجر به مرگ یکی از فرماندهان ارشد آنها بنام افشین فرجی شد و پلیس آلبانی براساس مدارک و شواهدی که از عملیات تروریست سایبری در داخل ایران بدست آورده بود کامپیوترهای آنها را جمع آوری و مسئولین و اعضای مستقر در مقر اشرف 3 را در محدودیت بیشتری قرار داد. رفت و آمد بداخل مقر اشرف 3 تحت کنترل پلیس قرار گرفت و از طرف دولت آلبانی اعلام شد که ورود مریم رجوی بداخل آلبانی ممنوع اعلام شده است.

این محدودیت ها که برخلاف تبلیغات مسئولین مجاهدین خلق که ادعا داشتند نبض دولت آلبانی در دست رهبران این فرقه است و کشور آلبانی حیاط خلوت آنهاست صورت گرفت و اعضا را در یک شوک غیر قابل باوری فرو برد. آنها تحت تاثیر تبلیغات فریبنده و قدرت نمایی های پوشالی رهبران فرقه به هیچ وجه تصور نمی کردند که شرایطی ایجاد شود که مقر اشرف 3 تحت کنترل نیروهای پلیس قرار بگیرد و فعالیت های آنها محدود گردد. تحولات و تعادل قوای جدید پیش آمده در صحنه آلبانی که بصورت یک نقطه عطف بر علیه منافع رهبران مجاهدین خلق بعد از چند سال استقرار در خاک آلبانی خود را نشان می دهد اعضا را در یک سردرگمی وعدم درک شرایط فروبرده است که در ادامه خود را بصورت مشکلات و معضلات روحی و روانی نشان داده است.

ممنوعیت تردد به خارج از مقر، عدم تماس و بی اطلاعی مطلق از وضعیت خانواده و دنیای بیرون و همچنین انبوهی تناقضات و ابهامات خطی و سیاسی و نبودن یک چشم انداز روشن از آینده اعضا را درگیر مشکلات روحی و روانی ساخته است. در سرفصل های گذشته و در چنین مواردی حضور مریم رجوی و برگزاری نشست های مغزشویی برای اعضا تا حدودی مانع از بغرنج تر شدن بیش از حد شرایط میشد. چون در بحران های روحی روانی اعضا را تاحدودی مهار می کرد ولی در شرایط فعلی سرباز زدن بحرانهای مختلف و ناتوانی مسئولین جانشین در حل این بحرانها در غیاب مریم نتوانسته است اعضا را به آینده امیدوار سازد.

آنها هر روز بیش از گذشته غرق در تناقضات و مشکلات لاینحل ذهنی خود هستند. که تاثیرات خود را در قالب بیماری و مرگ اعضا نشان می دهد. واقعیت این است که نقطه عطف 30 خرداد که خود را با حمله پلیس آلبانی بر اساس حکم دادگاه به مقر مجاهدین بدلیل نقض توافقات خود را نشان داد، اعضا را به این واقعیت نزدیک ساخت که دیگر دوران طلایی و ماه عسل رهبران مجاهدین خلق در عرصه اجتماعی و سیاسی آلبانی بسر آمده و این دیگر آخر راه آنهاست و در ادامه این مسیر اعضایی که قدرت تحلیل و درک واقعیت موجود را دارند، مسیر خود را از فرقه جدا خواهند کرد و به دیگر دوستان آزاد شده خود می پیوندند و آنهایی که همچنان در شک و تردید بسر می برند بدلیل عمق فشارهای روحی و روانی چشم اندازی جز مرگ ندارند.

علی اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا