در گذشته و تا دهه هفتاد براساس سیاق رهبران اولیه، زنان در سازمان مجاهدین از جایگاهی برخوردار نبودند. بالاترین دستاورد شان کار درآشپزخانه یا کودکستان و پانسیون بود.
از دهه هفتاد با قرارگرفتن مریم قجر در کنار مسعود رجوی، حیله دیگری آغاز شد. مریم رجوی بزرگترین زن دروغگوی فرقه است. به دلیل آنکه تمامی سخنان و عملکردهایش در ارتباط با وضعیت زنان، شیادی است و آنچه که بیان می کند صد و هشتاد درجه در تناقض با اعمال اوست.
در بیانیه های تبلیغاتی ادعا می شود مناصب و رده های بالای سازمان در اختیار زنان است و آنها را به عنوان زنان آزاد اندیش و مبارز نمایش می دهند.
اما در واقع زنان سازمان مجاهدین برده هایی هستند که از اختیار عمل و قدرت تصمیم گیری برخوردار نیستند حتی اجازه بیان افکار و ارتباط با دنیای خارج فرقه را ندارند.
تمام زنانی که به ظاهر در رده های مسئول اول و معاون قرار می گیرند به اذعان شخص مریم قجر می بایست چون مهره هایی در دست وی باشند که هر زمان بخواهد آنها را عزل و نصب کند.
مریم قجر شیادی است که به خاطر ترس از دست دادن قدرتش و کنار او قرار گرفتن سایر زنان، مستمراً به عزل و نصب و تغییر شغل آنها می پردازد. طولانی ترین عمر مناصب زنان رده بالا شش ماه تا دو سال است در حالی که او به صورت مادام العمر در فرقه بعنوان رئیس جمهور شورا و همه کاره امور اشتغال دارد و اجازه نمی دهد هیچ زنی به جایگاه او برسد.
در سازمان مجاهدین زنی وجود ندارد که تنزل رده پیدا نکرده باشد، از بالاترین تا پایین رده ها همه در مقاطع مختلف خشم و کینه او را تجربه و مورد تحقیر و اهانت قرار گرفتند.
سپیده ابراهیمی در سال ۱۳۷۲ به عنوان جانشین مسئول اول منتصب شد. به مدتی کوتاهی او را عزل و تنیبه کردند و گم و گور شد.
ماندانا بیدرنگ روزگاری سرکرده سه ستاد عریض و طویل حفاظت تدارک و پشتیبانی مقر رجوی بود ولی پس از مدت کوتاهی عزل و توبیخ شد. او هم اکنون نهایتاً سرکرده یک بخش است.
فهیمه اروانی به عنوان مسئول اول و فرد سوم سازمان انتخاب شد اما همین که مریم قجر به خارجه رسید، تحمل نکرد او جانشین باشد. بلافاصله او را در جلسات درونی عزل نمودند و به جای او، سوسن طالقانی زمام امور را به دست گرفت.
پس از مدتی به شکل علنی هم فهیمه اروانی را کنار گذاشتند و جانشینی را تبدیل به دوره دوساله کردند. سوسن طالقانی هم بر کنار شد. پس از آن نوبت به سایر زنان رسید که طعم عزل و اهانت را دریافت کنند.
مهوش سپهری که روزگاری سوگلی دربار رجوی ها بود نیز عزل شد و در دور بعد قرعه به نام مژگان پارسایی و صدیقه حسینی افتاد و نمایش آنها هم به پایان رسید.
مهناز کرمی، شهره عین الیقین و محبوبه جمشیدی از سرکردگی حفاظت رجوی عزل شدند. بعد از آن نوبت برکناری فاطمه وطنخواه رسید. پروانه یزدیان، راضیه کرمانشاهی، مریم اکبرزادگان، مریم اکبری، حسن زاده و زهرا توکلی و بسیاری از زنان در این دور باطل رجوی روزگاری به عرش و پس ازمدت کوتاهی به فرش می رسیدند.
این شگردی جالب از طرف مریم قجر بود تا علاوه بر آنکه زن ها را به جان هم بیندازد و خودش را بالاتر بنشاند خطر رقیبان را نیز دور کند.
درکنار این دعواهای ساختگی بسیاری از زنان به خود آمده و شجاع که علیه سیستم رجوی شوریدند متأسفانه جان خویش را ازدست دادند و به قتل رسیدند.
مهری موسوی و مینو فتحعلی توسط شخص رجوی و با همراهی مریم قجر دادگاهی و به مرگ محکوم شدند. دهها تن از زنان ناراضی دیگر نیز طی محاکمات وحشتناک رجوی ها دچار سرنوشت های غم انگیزی شدند. بسیاری با وجود آنکه توانستند از این مهلکه بگریزند اما درد و زخم های فرقه تا ابد با آنها ماند. نسرین احمدی، زهرا فیض بخش، نغمه حکمی، پروین سریر،هما سرشار، آلان محمدی و مرجان اکبریان برای خلاصی از این همه فشار و نکبت دست به خودکشی زده و خود را قربانی کردند یا سر به نیست شدند.
رجوی بلاهای جبران ناپذیری بر سر زنان و دختران دهه ۶۰ وارد کرد و اغلب را با فریب به ناکجا آباد کشاند.
اما بالاترین خیانت این فرقه مخرب ذهن در ورای همه ظلم و وحشی گری هایش، دوگانگی، ناصداقتی و عدم شفافیت است تا با پوشاندن چهره اصلی و خطرناکش همچنان دختران و زنان را با حربه های حقوق بشری و به اصطلاح استیفای حقوق زنان جذب کند.
زنانی که با دستور تشکیلات از همسران خود جدا شدند، اجازه تشکیل خانواده و مادر شدن وحتی نگهداری فرزندان از آنان سلب شد و عقیم شدند…
در این تشکیلات مرموز همه اعضا از ارتباط با دنیای بیرون، خانواده و اجتماع محرومند. در هیچ کدام از مراحل زندگی خود اجازه تصمیم گیری، تفکر و تعیین سرنوشت خویش را ندارند. ملاک برتری که توسط فرقه تعیین می شود اطاعت و “سرسپاری مطلق” و”عدم اعتراض” به رجوی و تشکیلات اوست و برتری ها نیز ناپایدار است.
با امید به روزی که با کمک خانواده ها و روشنگری فرهیختگان میهن گروگان های این فرقه مخوف هرچه سریعتر و بیشتر نجات پیدا کننند.
یادداشت از: مریم سنجابی