رجوی بعد از پیروزی مردم ایران در انقلاب سال 57 سعی کرد با فریبکاری و شکاف انداختن بین رهبری انقلاب و آیت الله طالقانی نهایت استفاده را برده و خود را طرفدار ایشان معرفی کند. این مسئله از آنجا شروع شد که سازمان جمله ای را درباره مسعود رجوی و موسی خیابانی به آقای طالقانی منتسب کرد مبنی بر اینکه شکنجه گران از نام آنها ترس داشتند! و این در حالی بود که رجوی تا فرق سر با ساواک همکاری داشت و باعث دستگیری سران مجاهدین شده بود.
رجوی حمایت از طالقانی را تا آنجا پیش برد که او را پدر نامید و بعد از حذف رجوی از کاندیدهای ریاست جمهوری، ایشان را کاندید ریاست جمهوری معرفی نمود تا شاید بیشتر خودش را به او نزدیک کند و بتواند شکافی بین ایشان و آیت الله طالقانی ایجاد کند.
اما این ظاهر قضیه بود و اختلاف رجوی با آیت الله طالقانی توسط افرادی بیان شد از جمله می توان به حرفهای لطف الله میثمی اشاره کرد. که رجوی در محفلی به او گفته آقای طالقانی دارد موی دماغ ما می شود زیرا در سه مورد استراتژی ما با هم اختلاف دارد. یکی موضع قاطع آیت الله در مقابل مارکسیست ها و موضع ایشان در قبال بحران کردستان و موضع خالصانه و ارادتمندانه ایشان نسبت به آیت الله خمینی.
و اما موضع آیت الله طالقانی نسبت به رجوی ها چه بود؟! آیت الله طالقانی در خطبه نماز جمعه یعنی 16 شهریور 1358 بیان داشت:
“یک مشت جوان احساساتی، این جوان سی ساله ( منظور رجوی چون در آن موقع سی سال سن داشت ) خیال می کند قیم مردمند، قیم زنان ما هستند زنان ما احتیاجی به قیم ندارند، کارگر حق شان به شما چه ، تو که دستت پینه نزده فقط نشستی شعار می دهی ، جوانان مسلمان ما هستند که با زبان روزه و در هوای گرم در میان مزارع دارند کار می کنند آنجا نشستی فقط شعار می دهی این شد مسئله .”
آیت الله طالقانی به واقع موضع گیری و مرزبندی خود را با همه گروهها خصوصا رجوی اعلام کرد و نشان داد که سوء استفاده رجوی از نام او کارآیی نداشته و بیشتر ماهیت ضد ایرانی آنها را نشان داد. این موضعگیری قبل از درگذشت ایشان به خوبی نشان داد که در خط رهبری بوده و حمایت گروههایی به ظاهر انقلابی مانند رجوی هم نمی تواند چهره ایشان را خراب کند. رجوی سعی داشت از نام ایشان استفاده کند اما هرگز به هدف خود نرسید.
هادی شبانی