در قسمت قبلی در مورد ایدئولوژی سازمان و دستگیری بنیان گذاران آن مطالبی بیان کردم که ایدئولوژی سازمان چگونه بنا نهاده شد و به علت دستگیری بنیان گذاران و عامل آن پرداختم و اکنون قصد دارم به محورهای دیگری بپردازیم .
حذف فیزیکی در سازمان مجاهدین خلق
حذف فیزیکی در سازمان مجاهدین خلق یکی از راه های اصلی برای حذف مخالفین شناخته می شود و از زمان شاه تاکنون ادامه دارد .البته سازمانی که ایدئولوژی خود را از مارکسیسم گرفته ولی در حرف دم از اسلام می زند در نهایت از انحراف فکری به حذف فیزیکی راه خواهد برد. چون رهبری سازمان از این می ترسید که افراد به شناخت بهتری دست یابند مجبور شد برای اینکه گند کار در نیاید دست به حذف فیزیکی بزند. در این زمینه می توان به حذف فیزیکی مجید شریف واقفی، مرتضی صمدیه لباف و علی میرزا اصغر علاف اشاره نمود. البته این کشتارها به واقع با جنایاتی که سازمان در فاز نظامی بعد از سی خرداد 60 در ایران و عراق انجام داده قابل مقایسه نیست. این موارد را در حال حاضر در گروههای خشنی مانند داعش به وضوح می بینیم.
شاهد بودیم که مجاهدین خلق بعد از سی خرداد 60 وقتی دست به سلاح بردند چگونه دست به ترورهای کور زدند و به کشتن افراد جامعه روی آوردند. از کشتن بسیجی و کندن پوست سرشان و آتش زدن جسد آنها، آتش زدن ماشین شرکت واحد و سوختن مردم بی گناه و حتی زندانی کردن اعضای خود که منجر به مرگ پرویز احمدی و علی نقی حدادی و حذف فیزیکی افرادی مانند فرهاد طهماسبی شد و خودکشی افراد به خاطر فشارهای تشکیلاتی مانند کریم پدرام ، آلان محمدی ، کامران بیات و همچنین می توان به حذف فیزیکی در عملیات مانند علی زرکش و ابوذر ورداسبی اشاره نمود.
در این باره می توانستیم به اسامی زیادی اشاره کنیم که توسط مسئولین سازمان زیر ضرب و شتم رجوی ها جان دادند و این گونه نفرات مسئله دار را حذف فیزیکی کردند و اعلام می کردند که فرد سکته کرده و یا بر اثر بیماری فوت نموده است. ولی نفراتی که در درون سازمان بودند به این دروغ ها عادت داشتند .
سازمان مجاهدین از همان ابتدا با فریبکاری به اسم ایدئولوژی اسلامی وارد صحنه شد اما در نهایت در راه حذف فیزیکی قدم گذاشت و دیدیم بعد از اعدام حنیف نژاد چگونه این کار با شدت بیشتری انجام گرفت .
مجاهدین خلق به لحاظ سیاسی
همیشه رجوی در نشست های تشکیلاتی عنوان می کرد برای فهم کردن مسائل بهتر است آنرا سیاسی کنیم. اکنون سعی می کنیم برای اینکه به فهم درستی از ایدئولوژی سازمان برسیم آنرا سیاسی کنیم . در زمان شاه شعار بنیان گذاران مبارزه مسلحانه البته با اقتباس از مبارزات مارکسیست ها در کشورهای دیگر بود با وجود اینکه خیلی از نفرات مخالف وارد شدن سازمان به فاز مبارزه مسلحانه بودند ولی در آن زمان معتقد بودند که باید با مبارزه مسلحانه حکومت شاه را سرنگون نمایند/ در این راستا به ترور چند فرد آمریکایی هم اقدام کردند. در زمان پیروزی انقلاب اسلامی سران سازمان باز در میان شکاف ایدئولوژی خود و امر مبارزه سعی می کردند به نام اسلام درخواست هایی به ظاهر انقلابی داشته باشند. از شعار اعدام جنایت کاران شاه گرفته تا قطع رابطه با آمریکا و یا ایران را ویتنام دیگری برای امپریالیسم خواهیم کرد. اما این ظاهر قضیه بود چون آینده و حرکت سازمان به ما نشان داد از ابتدا این سازمان به لحاظ سیاسی در راستای منافع غرب حرکت می کرده است .
در زمان حمله عراق به ایران ابتدا شروع کننده جنگ را عراق معرفی نمودند ولی بعد به حمایت از عراق پرداخته و در جنگ در کنار ارتش صدام دست به کشتن سربازان ایرانی زدند .
دیگر امپریالیسم آمریکا فراموش شده بود و دشمن اصلی را مردم و انقلاب ایران می دیدند. اما اوج ماهیت خیانت کارانه شان بعد از سرنگونی صدام نشان داده شد و آن هم همکاری گسترده با نیروهای آمریکایی در عراق بود تا از این طریق بتوانند جای خالی اربابشان را پر کند .
در زمان حنیف نژاد آنان اعتقاد داشتند که دشمن اصلی خلق ها امپریالسیم آمریکا می باشد. ولی اکنون رجوی ها برای جناح جنگ طلب آمریکایی مانند جان بولتون ، مایک پنس و پمپئو فرش سرخ پهن کرده و اعضای سازمان به محض دیدن پرچم آمریکا دست و کف می زنند و خوشحالی می کنند .
پس می توان عنوان داشت سازمانی که حنیف نژاد بنیان نهاد به لحاظ ایدئولوژیک دچار انحراف شده بود. در زمینه تشکیلاتی مناسبات به جهنمی تبدیل شد که هیچ فردی قدرت ابراز نظر و بیان واقعیت ها را ندارد و به لحاظ سیاسی هم به جای مبارزه با غرب سر در آخور آنان کرده و برای مردم ایران به اصطلاح آزادی طلب می کنند .
اکنون وقتی مریم رجوی برای مایک پنس و جان بولتون کتاب به اصطلاح لیست شهدا هدیه می دهد نشان از اوج درماندگی شان می باشد یعنی اینکه ما غلط کردیم که دست به مبارزه مسلحانه در زمان شاه زدیم بهتر است ما را دریابید.
در زمینه سیاسی شاهد هستیم که چگونه مریم رجوی به هر پارلمانی سر زده و دست به گدایی می زند و از شخصیت های از دور خارج شده می خواهد برای مطرح کردن خود استفاده کند. البته باید این انتظار را از سازمان مجاهدین خلق می داشت که راه به این جا ببرد چون رجوی وقتی به عراق رفت به گروههای مختلف خرده گرفت که شما به جای مبارزه در کشورهای اروپایی لمیده و شعار مبارزه طلبی سر می دهید ولی اکنون ما شاهد این فضاحت سازمان و رجوی ها هستیم که چگونه از گروههای مختلف در خوش خدمتی و جاسوسی سبقت گرفته اند.
ادامه دارد…
هادی شبانی