این تعارض منافع البته همیشه وجود داشته است، سازمانی که زمانی فکر میکرد باید با رأی مردم قدرت را کسب کند و مسعود رجوی در انتخابات شرکت کرده بود و در ابتدای شعارها و نوشتهها و گفتههایشان میآوردند که: “به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران”، اما خیلی زود وقتی که ظرف متناسب خودشان را برای عملکرد فرقهای پیدا کردند، همین شعار و سر تیتر تبدیل شد به “به نام خدا و به نام مسعود و مریم”. بدیهی است که منابع یک فرقه که همیشه با دشمنان ایران و ایرانی همدست بوده ذرهای با منافع مردم ایران همسو نبوده و نخواهد بود؛ اما این تعارض وقتی به حد اشباع میرسد که قرار باشد همه مردم یک سو قرار بگیرند و آنها در سوی دیگر و یکی و شاید بزرگترین تجلیگاه این تعارض، صحنه انتخابات است.
مجاهدین خلق که در بحران مشروعیت داخلی و بینالمللی غرق شدهاند و فقط از طرف برخی جناحهای تندروی دشمن با مردم ایران، حمایت میشوند (زمانی صدام و بعد عربستان سعودی و موساد و تندروهایی از آمریکا و اروپا) به ذات و در ماهیت با انتخابات مشکل دارند. آنها که در لفاظی و فرمانهای چند مادهای از دمکراسی و انتخابات و آزادی دم میزنند صرفاً این الفاظ را برای مقبولیت بینالمللی و کسب حمایت بکار برده و ذرهای به آن اعتقاد ندارند، چنانچه در انتخابات شورای بهاصطلاح ملی خود و یا انتخابات مسئول اول و یا انتخاب مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور بهخوبی دیده میشود که انتخاب توسط سران فرقه انجام شده و بدون رقیب و تبلیغ و ارائه برنامه در لحظه اعلام و همه موظف هستند که بهصورت علنی با بلندکردن دست تأیید کنند و البته وای بر کسی که دست بلند نکند (چنانچه در عراق، نیروهای استخبارات به در خانهها میرفتند و مردم را با چوب و کمربند به محل رأیگیری میبردند تا به صدام حسین رأی دهند و البته مجاهدین هم از پیروزی سید الرئیس خوشحال میشدند و تبریک میگفتند درحالیکه این صحنهها را در روستاهای اطراف اشرف میدیدند).
اما این لفاظیهای دمکراسی و انتخابات آزاد توسط فرقه که با افکار و اعمال آنها متضاد است برای چیست؟ مردم که میدانند به قول فردوسی:
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دوصدگفته چون نیم کردار نیست
پس چرا باز همچون زنبور بی عسل به مردمی که امید به خیر و دمکراسی از آنها ندارند شر میرسانند؟
بله آنها همیشه در انتخابات سه هدف ضدمردمی را به نفع خود دنبال میکنند، البته این اهداف همیشگی آنهاست که بخصوص در دوران انتخابات شدت میگیرد.
1- مقبولیت:
فرقه مجاهدین خلق برای ادامه کار در خارج کشور (پولشویی و اداره فرقه و مزدوری بیگانه و….) نیاز به یک مقبولیت بینالمللی البته با معیارهای بینالمللی دشمنان مردم ایران دارد. برای همین در فرمان 10 مادهای مریم رجوی هم از انتخابات و دمکراسی صحبت شده و هم از تجزیهطلبی حمایت و هم از ایران غیر اتمی و غیرهستهای و غیرمسلح نامبردهشده که خواهان آن هستند. به طور خلاصه در این ده ماده گفتهاند که شما ما را بپذیرید ما قول میدهیم که به هر سازی که بزنید خواهیم رقصید، حتی اگر برخلاف مصالح ملی و خیر و صلاح مردم ایران باشد.
2- محبوبیت:
مجاهدین خلق باید به اعضای خود و به حامیان خود و حتی برای فریب به خودشان، بگویند که محبوبیت و حمایت داخلی دارند، این حمایت البته که با نظرسنجی و در فضای آرام برای آنان به دست نمیآید. حتی ما شاهد بودیم که در سطح بینالمللی و داخلی وقتی سازمان میخواست خود را یگانه آلترناتیو جا بزند که با هشتک (# مریم …خورد) بساطش به هم ریخت. اما چطور فرقه مجاهدین باید به اعضا و حامیان خود این مشروعیت را نشان دهد؟ آنها در برنامهای که برای پاسخ به بحران محبوبیت داخلی خود پخش کردهاند به طور واضح دلیل محبوبیت خود را اینطور بیان میکنند که: ما این تعداد کشته دادهایم که هرکدام حداقل سه یا چهار عضو درجه یک خانوادگی دارند پس در چهار ضرب میشود و باز هرکدام بیش از پنج عضو خانواده درجهدو که ضرب در پنج و بیش از هفت عضو درجه سه که عدد در هفت ضرب و بعد در تعداد دوستان و میگویند زندانیان سیاسی و ایرانیانی که با دیدن برنامههای تلویزیونی هم هوادار و حامی شدهاند را باید به این تعداد اضافه کرد. با این استدلال آنها برای کسب محبوبیت نه به استدلال درست و عملکرد صحیح که به زندانی و کشته نیاز دارند جملهای که مسعود رجوی در اوایل دهه شصت گفت که مجاهد یا زندان است یا کشته در میدان و یا در حال جنگ در اشرف و در عراق.
پس خشونت و به کشتن دادن نیروها از دیدگاه مجاهدین خلق یک عمل محبوبیت زا حساب میشود.
3- مشروعیت:
برای ایجاد خشونت و نفرت افکنی و به کشتندادن مردم ایران، فرقه رجوی نیاز دارد که برای خود یک مشروعیت کسب کند تا ماهیت تروریستی و خشونتگرای خود را مخفی کرده و با آزادی عمل دست به ترور و انفجار بزند. این مشروعیت فقط در یک فضای ملتهب و یک دوقطبی کاذب و یاس عمومی به دست می آید.
کلاً راهحلهای رادیکال و خشونتطلبانهای که از خارج کشور ارائه میشوند، نشان از یک فریبکاری بزرگ دارند. روندی که طی آن کسانی که در خارج گود نشسته و جای امن دارند برای بقیه هزینهتراشی کرده تا به کسانی که آنها را استخدام کردهاند بیلان کار داده و پول و حقوق دریافت کنند. چرا همین افراد حاضر نیستند خودشان قدمی بردارند؟ چرا مریم رجوی که مدام از هزینه دادن و از مقاومت در زندان و تأثیر زندانیان مقاوم بر افکار عمومی حرف میزند حاضر نیست خطر کند؟ چرا مسعود رجوی که انتخابات را نفی میکند خود تا زمانی که میشد و باوجود رأی ندادن به قانون اساسی و مخالفت با جمهوری اسلامی در انتخابات شرکت کرد؟ آیا خرابکاری و نفرت افکنی آنها در انتخابات مصداق بارز دیگی نیست که برای آنها قرار نیست بجوشد؟
با این استدلال و این هدف و برای کسب مقبولیت و محبوبیت و مشروعیت و نیز برای رضایت کارگزار خارجی خود و دادن بیلان آنها در هر انتخابات دست بکار میشوند و اقدامات زیر را انجام میدهند.
– مأیوس کردن و دلسردی مردم از انتخابکردن و انتخابات
– خطرناک بودن شرکت در تجمع و انتخابات (در دهه شصت با انفجار و ترور و امروز با آتشزدن و تهدید وجود سلاحهای شاتگان ۴۰ سانتی در ایران و با سنگپرانی و فحاشی در خارج کشور)
– پروژه دولت ضعیف با اختلافافکنی بین نامزدهای انتخابات و فحاشی و فضای عصبی تا عملیات ترور و خشونت علیه دولت را مشروع جلوه دهند.
– ایجاد تنشهای خیابانی و کشتهشدن مردم
– تنش و تشنج در فضای مجازی با فحاشی از زبان هواداران نامزدها تا مگر این فضا روی جامعه تأثیر گذاشته و به جامعه کشیده شود، به تعبیری زمینه درگیری بین هواداران نامزدها را فراهم میکنند.
نگذاریم مجاهدین خلق در این تعارض منافع با مردم ایران منفعتی به دست بیاورند، آنها همه واژهها را در جای نامناسب و عکس خود بکار میبرند وقتی از سیمرغ (مریم رجوی) صحبت میکنند درواقع از مگسی گفتهاند که عرض خود میبرد و زحمت ما میدارد. وقتی از انتخابات حرف میزنند در واقع در درون خودشان هیچ انتخابی را مجاز نمیدانند. وقتی از آزادی حرف میزنند قطعاً کسب قدرت منظورشان است و وقتی از اسلام میگویند تحکیم فرقه را بیان کردهاند.
هرآنکس که با تو نگوید درست
چنان دان که او دشمن جان توست
سامان نجاتی