در قسمت قبل از اعزام هواداران به عراق برای شرکت در عملیات فروغ جاویدان گفته شد. در حد فاصل اعلام آتش بس توسط ایران و شروع عملیات موسوم به فروغ جاویدان، بخش اعزام روابط خارجی بشدت فعال شده بود و مستمرا ضمن مراجعه به فرودگاه بین المللی صدام در بغداد هوادارانی که از کشورهای مختلف اروپایی به عراق اعزام شده بودند را تحویل گرفته و به اشرف می بردند.
همزمان با ورود نیروهای جدید از برخی کشورهای اروپایی، کار آموزش این نیروها در اشرف ادامه داشت. بدلیل کمبود وقت و محدودیت زمانبدی در نظر گرفته شده برای شروع عملیات، آموزش نظامی این اعضا بصورت فشرده و گاها صرفا تئوریک و بدون آموزش عملی صورت می گرفت! نفراتی که به عراق آورده شده بودند هیچکدام کوچک ترین آشنایی با سلاح و نحوه کار با آن را نداشتند و حتی بدیهی ترین قوانین ایمنی کار با سلاح را نمی دانستند. بدلیل اینکه توجیه نبودند که به هنگام شلیک نبایست قسمت فلزی سلاح را بدست بگیرند کف دست اکثر آنها بدلیل سوختگی تاول زده بود. و بدلیل اینکه کار دست خودشان ندهند آموزش عملی کار با نارنجک را فرماندهان منتفی کرده و صرفا به آموزش تئوری اکتفا می کردند.
عباس داوری (رحمان) مسئول بخش روابط خارجی بغداد در نشست توجیهی با فرماندهان لشکرها عملا می گفت: صدام فقط یک هفته به برادر (مسعود رجوی) وقت داده است و تاکید کرده بدلیل ملاحظات بین المللی و فشارهای دبیر کل سازمان ملل نمی تواند بیش از یک هفته پذیرش قطعنامه را به تاخیر بیندازد.
کار آموزش و آماده سازی و نصب دوشکا و مقر سلاح های “بی کی سی” بی وقفه ادامه داشت. اعضا ساعت ها کار می کردند بدون اینکه مجال استراحت مکفی را داشته باشند. تغییر سازماندهی ها و قرار گرفتن نفرات در یگانهای نظامی و پشتیبانی بسرعت صورت گرفت. تعداد کمی از مردان و زنان که توانایی جسمی نداشتند بهمراه کودکان در پادگان اشرف باقی ماندند. در بخش روابط خارجی بغداد در جریان نشستی که عباس داوری گذاشته بود سازماندهی جدید اعضا توسط داوری به آنها ابلاغ شد.عباس داوری (رحمان) ضمن توضیحات مختصر در رابطه با شکل عملیات گفت تعدادی از شما بعنوان مترجم و یا نفر روابط هماهنگ کننده با ما به تیپ های عملیاتی اعزام خواهید شد و مسئولیت دادن مشورت های روابطی و برقراری تماس فرماندهان با ما در قسمت پشتیبانی را خواهید داشت.عباس داوری در آن مقطع بدلیل اینکه مشخص شده بود مهدی ابریشم چی (شریف) در عملیات بعنوان معاون فرمانده صحنه که برعهده محمود عطایی بود منصوب شده مسئولیت روابط خارجی را برعهده گرفته بود. عباس داوری همچنین توضیح داد محل استقرار فرماندهی کل (مسعود و مریم) در نوار مرزی خانقین و در یک محل که (پایگاه پشتیبانی وفرماندهی) نامیده میشد خواهد بود.
روز بعد هرکدام ما به تیپ های مشخص شده رفتیم و خودمان را به فرمانده تیپ معرفی کردیم. تیپی که من در آن سازماندهی شده بودم تیپ جلال منتظمی معروف به کاک جعفر از فرماندهان قدیمی مجاهدین خلق بود. که با حضور در دفتر کارش خودم را به او معرفی کردم و کاک جعفر هم از من خواست برای اینکه بیشتر در جریان ماموریت تیپ مان قرار گیرم به نزد یاسر جهان نژادی معروف به امیر لرستان که معاون کاک جعفر بود بروم، امیر لرستان ضمن تشریح برنامه عملیاتی تیپ که مسئولیتش عبور از تنگه چهارزبر و تسخیر شهر کرمانشاه خواهد بود، تاکید کرد مسئولیت شما در این عملیات برقراری ارتباط من و کاک جعفر با فرماندهی صحنه بهمراه نفر مخابرات تیپ و همچنین در صورت نیاز تماس با فرماندان عراقی خواهد بود.
ساعت 15:30 روز سوم مرداد که عملیات شروع شد. تیپ ما با توجه به ماموریت ابلاغ شده که فتح کرمانشاه بود بدون توقف و یا انجام ماموریت خاص بسمت خانقین و سپس قصرشیرین، کرند و اسلام آباد حرکت کرد. ما بهمراه غفور که اهل شمال و دانشجوی رشته پزشکی و مسئولیت دفتر کاک جعفر را برعهده داشت و تیم مخابراتی بصورت اسکورت پشت سر خودرو لندکروز کاک جعفر و معاونش امیر لرستان حرکت می کردیم، بقدری انجام عملیات و حتمی بودن پیروزی سهل و آسان را ساده سازی کرده بودند گویی که داشتیم به یک سفر پیک نیکی می رفتیم.
در مسیر کرند به سمت اسلام آباد بدلیل اینکه دولت ایران آتش بس را پذیرفته بود، نیروهای ایران آمادگی چنین عملیاتی را نداشتند به همین دلیل ستونهای مجاهدین خیلی سریع پیشروی کرده و بجز مقاومت های پراکنده مردمی و ترافیک نیروهای مردم که می خواستند از شهر خارج شوند مشکل دیگری بوجود نیامد. البته ترافیک و تجمع نیروهای مردمی قدری مسیر پیشروی را کند کرده بود که غروب تیپ ما به تنگه چهارزبر رسید، با ورود اولین دسته تانک که فرماندهی آن را سعید چاوشی (موسی) برعهده داشت به دهنه تنگه، رگبار موشک های آر پی جی از سمت چپ و راست بلندیهای یال تنگه بود که بسمت تانک ها شلیک گردید و منجر به انهدام، آتش گرفتن تانک های جلودار تیپ ما گردید. سعید چاوشی بشدت مجروح گردید و بدلیل توقف تانک های جلودار در دهنه تنگه راه عبور نیروها مسدود گردید. آنجا بود که ما از بی خیالی خارج شده و تازه فهمیدیم که به عملیات نظامی می رویم.
ادامه دارد…
علی اکرامی