یکی از سوالاتی که خانوادههای عضو انجمن نجات همواره از ما که سابقه کار در تشکیلات رجوی را داشتیم، میپرسند، این است که چرا فرزندان ما نمیتوانند و یا نمیخواهند با خانوادههایشان تماس برقرار کرده و با ما در ارتباط باشند؟
باور کنید که فهم این سوال برای ما بسیار ساده است و جوابش نیز برای ما روشن است؛ اما درک همین پاسخ برای خانوادهها بسیار دشوار است. در عین حال که برای خودمان قابل فهم است، اما برای کسانی که تجربه حضور در تشکیلات رجوی را ندارند، تقریباً بسیار دشوار و گاهی ناممکن است که متوجه شوند چرا فرزندانشان امکان تماس ندارند. هر کاری میکنیم و هر طور که توضیح میدهیم، در نهایت میبینیم تمام تلاشهایمان بینتیجه بوده و کسی نتوانسته متوجه شود که چرا پسرش، دخترش، یا برخی همسرانشان و هر فامیلی که در مناسبات رجوی دارند، چرا با آنان تماس نمیگیرند.
واقعیت این است که مناسباتی که رجوی برای اعضای خود دست و پا کرده، در دنیای امروزی منحصر به فرد و در عین حال بسیار وحشتناک است. من به خانوادهها حق میدهم که چرا نمیتوانند این واقعیت را درک کنند که چرا فرزندانشان تماس نمیگیرند. حتی در دنیای بیرون از تشکیلات رجوی نیز مردم عادی وقتی میشنوند که امکان تماس از داخل کمپ اشرف ۳ با دنیای بیرون وجود ندارد، متعجب شده و میپرسند که مگر میشود؟ مگر امکان دارد؟
رجوی با استفاده از تجاربی که دیکتاتورها در طول سالها برای مهار نیروهای تحت امر خود به کار گرفتهاند، تلاش میکند که اجازه ندهد نیروهایش با دنیای بیرون ارتباطی داشته باشند. زیرا همان تجارب دیکتاتورها نشان داده است که اگر میخواهید نیروهایتان در اختیار شما باشند و کسی روی آنان نفوذ فکری نداشته باشد، باید آنان را قرنطینه کرده و با شستشوی مغزی تلاش کنید که از لحاظ فکری و روحی آنان در یک محیط خنثی شده از هر گونه عوامل تأثیرگذار ادامه حیات داشته باشند. خودشان به فضای تشکیلاتشان میگویند “استریل”.
واقعیت تلخ این است که این نوع طرز فکر تا حد قابل توجهی جواب داشته و رجوی توانسته به طور واقعی نیروهایش را در قرنطینه خود حفظ و نگهداری کند. هر چند که تعداد قابل توجهی از اعضا موفق شدند خود را نجات دهند، ولی هنوز تعدادی در آن زندان باقی ماندهاند.
تماس تلفنی، سادهترین امکان ارتباطی در قرن حاضر، از اعضای مجاهدین خلق دریغ شده است. چرا؟
در تشکیلات رجوی، تماس تلفنی نباید انجام گیرد و نباید کسی با خانواده خود تماس داشته باشد، زیرا سریع تحت تأثیر عواطف خود قرار گرفته و دیگر ماندن در تشکیلات رجوی برایش بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن میگردد. فرقه رجوی به تمام اینها آگاهی دارد و میداند که اگر اندکی کوتاه بیاید، باید با یک تشکیلات درب و داغان مواجه شود. هر چند که اکنون نیز تشکیلات رجوی تعریفی ندارد و مراحل سقوط خود را طی میکند، اما این مراحل سقوط میتواند سریع باشد یا به تأخیر بیفتد.
حالا سؤال اینجاست که چگونه باید نیرویی که درخواست تماس تلفنی دارد را توجیه کرد تا از این خواسته خود کوتاه آمده و دیگر درخواست تماس نداشته باشد؟
واقعیت این است که عوامل رجوی با مکر و حیلههایی که شخص رجوی به آنان آموخته، به افراد درخواستکننده میگویند که ما مشکلی با تماس تلفنی شما با خانوادهات نداریم، ولی باید بدانی از زمانی که تو اینجا هستی، خانوادهات تحت کنترل نیروهای امنیتی ایران بوده و آنان مدام از خانواده تو گزارشگیری کرده و خط تلفنهای اعضای خانوادهات را نیز شنود میکنند تا اگر تو تماسی با خانوادهات گرفتی، رد تو را بزنند. در ادامه، فرد را میترسانند که در صورت تماس تو با خانوادهات، آنان را دستگیر و شکنجه میکنند و بعضاً هم دیگر از اعضای خانواده خبری نیست و مفقود میشوند. بدین ترتیب، ببینید که چگونه و با چه حیلهگری درخواستکننده را دست به سر کرده و او را از درخواستش نسبت به تماس با خانواده منصرف مینمایند. تازه، در ادامه طرف را نه تنها از خواستهاش منصرف کردهاند، بلکه به سازمان نیز بدهکارش میکنند که نگذاشتند تا وسیلهای شود که حکومت خانوادهاش را اذیت و آزار برساند.
اگر فرد کوتاه نیاید و بعد از مدتی مجدداً درخواست تماس بدهد، بنابراین او را به اتاق “تماس” میبرند و از او شماره تماسش را میگیرند؛ یعنی فرد اجازه ندارد خودش شمارهگیری نماید. شمارهگیری از یک اتاق دیگر که در دید نیست، انجام میگیرد. بعد از مدتی، معلوم نیست که شماره چه کسی را گرفتهاند که همهاش بوق میزند و کسی گوشی را برنمیدارد. چند بار این سناریو انجام میگیرد و در نهایت میگویند که ظاهراً در خانه نیستند و فرد دست از پا درازتر برمیگردد. و باز در ادامه همان حرفهای قبلی که تماس با خانواده خطرناک است و غیره.
خب، حالا میرسیم به یک مرحله بالاتر، یعنی درخواستکننده علیرغم اینکه شنیده که میگویند ممکن است تماس تو با خانواده برای آنها دردسر ایجاد کند، اما او برغم اینها میگوید: “باشد، من میخواهم با خانوادهام به هر قیمتی تماس بگیرم”. اینجاست که باید عوامل سازمان به دستور رجوی ترفندهای دیگری به کار بگیرند؛ یعنی باید حیلههای دیگری در نظر داشته باشند. مهمترین این حیلهها این بوده و هست که:
“ممکن است تلفن خانواده شما شنود شده و در مکالماتتان اطلاعاتی رد و بدل شود که برای رهبری سازمان خطرناک بوده و جان رهبری سازمان به خطر بیفتد؛ لذا نباید این ریسک را کرد و به خاطر مسائل خانوادگی با سرنوشت یک ملت بازی کرد!”
در این مرحله نیز ممکن است فردی درخواست داده باشد که همه اینها را میپذیرد و میگوید: “من به رغم تمام این مشکلات و خطراتی که میگویید باید تماس بگیرم”، که نهایتاً به وی میگویند تماس قطع است و تا اطلاع ثانوی نمیتوانیم تماسی داشته باشیم!
همه اینها را عرض کردم که بگویم آسمان و ریسمان را به هم میبافند تا مانع از ارتباط فرد با خانوادهاش بشوند. وضعیت را طوری میچینند که فرد در هر لحظه خود را بدهکار دانسته و از سازمان دلخور نشود. سرانجام اینکه تماسی برقرار نمیشود و این داستان مدام ادامه داشته و به ماهها و سالها طول میکشد. به قول قدیمیها: “روز از نو و روزی از نو!”
اما برای خودشان و خانوادههایشان که در اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا زندگی میکنند،این بهانهها و مشکلات وجود ندارد. بیشتر برای کسانی که خانوادههایشان در ایران هستند، بهانهتراشی میشود تا مانع از ایجاد احساسات و عواطف شوند، زیرا خطرناکترین حس برای یک فرقه، ایجاد حس خانوادگی در اعضای آن است.
هنر رهبری یک فرقه این است که مانع هر گونه ارتباط خانوادگی فرد با نزدیکترین بستگانش شود، مانند پدر و مادر، خواهر و برادر و یا دوستان نزدیک فرد. فرقهای موفق است که این رشتههای عاطفی را قطع کرده و بخشکاند و حتی به جایی برساند که فرد خانواده خود را دشمن خود تلقی نماید! کاری که رجوی همواره در این خصوص سرمایهگذاری کرده و مدام روی آن کار میکند که اعضای فرقهاش این گونه فکر کنند که قبل از حکومت ایران، نزدیکترین دشمن و خطرناکترین دشمن آنان، اعضا و بستگان خودشان هستند. و خبر بد این است که تا حدی رجوی در این زمینه موفق بوده و خانوادههایی که به عراق و قرارگاه اشرف رفته بودند، این موضوع را مشاهده کرده و با گوشت و پوست خود لمس کردند که فرزندانشان به سوی آنان سنگ پرتاب میکردند.
اینجاست که شما باید به عمق توحش رجوی پی ببرید. فیلمهای مریم رجوی و مسعود رجوی را نگاه نکنید؛ در مواقعی از یک حیوان درنده وحشیتر میشوند و دستور قتل خانوادهها را صادر میکنند. و این داستان فعلاً ادامه دارد.
مرتضی حیدرزاده