هر بار که اعضای سازمان مجاهدین خلق را در خیابان های تیرانا می بینم، بدون تردید آنها را می شناسم. این تشخیص سریع فقط به خاطر ظاهرشان نیست، بلکه به دلیل رفتار خاصشان است که با دنیای اطرافشان بسیار متفاوت است. اعضای مجاهدین خلق همیشه در گروههای سه یا چهار نفره حرکت میکنند، گویی این ساختار بخشی از استراتژی وابستگی آنهاست که به دنبال یکدیگر راه می روند. این عادت به تنهایی می تواند نشان دهنده عمق تعلق به یک گروه باشد که شاید ریشه در سال های طولانی مبارزه و زندگی در محیط های بسته داشته باشد.
اما آنچه بیش از هر چیز دیگری جلب توجه می کند نحوه پوشش آنهاست. لباسهایی که پوشیدهاند، بهویژه شلوارهای کهنه و فرسوده، مرا به زمانی میبرد که آلبانی تحت رهبری انور خوجه بود. به نظر میرسد این لباسها نمادی از چهل سال پیش است، دورانی که به نظر میرسد برای آنها هرگز به پایان نرسیده است. این سبک لباس قدیمی و تکراری بازتابی از زندگی گذشته آنها است. گویی این افراد در یک زمان متوقف شده اند و حاضر به پذیرش تغییرات و تجدد نیستند. حتی کفشهایی که میپوشند یکسان و بدون تغییر است، نشانهای از یکنواختی فرهنگی که خود را از دنیای بیرون جدا نگه داشته اند.
هر بار که با این صحنه ها مواجه می شوم، این افراد مانند موجوداتی از سیاره ای دیگر در ذهن من ظاهر می شوند، انگار به اشتباه به اینجا، در تیرانا، قدم گذاشته اند. این تصویر ذهنی ممکن است ناشی از نوعی بیگانگی باشد که در رفتار و ظاهر آنها موج می زند. اما در پس این تصویر سطحی، داستان عمیق تری از گذشته سیاسی و ایدئولوژیک نهفته است. داستان گروهی که با انقلاب و مبارزه متولد شدند، اما اکنون در میان آشفتگی دنیایی در حال تغییر، همچنان به سنت ها و باورهای قدیمی پایبند هستند.
امیدوارم روزی برسد که این افراد بتوانند برای آینده خود تصمیم درستی بگیرند. تصمیمی که آنها را از سایه گذشته و از انزوا بیرون آورده و به دنیای نو و واقعی پیوند می زند.
من همیشه وقتی با خانواده یا دوستانم صحبت می کنم و داستان هایی در مورد فرقه رجوی و پایگاه آنها در مانز در دورس می گویم، گلویم از بغض می گیرد. از آنجایی که اعضای این گروه سالهاست که نمیتوانند خانوادههای خود را ببینند، از والدین، خواهر و برادر خود دوری کردهاند. این داستانها حس عمیقی از ترس و نگرانی ایجاد میکنند، زیرا نشان میدهند که این فرقه چقدر میتواند کنترلکننده و محدودکننده باشد. در دنیایی که پیشرفت های تکنولوژیکی امکان ارتباط با تمام دنیا را فراهم می کند، عجیب است که این گروه همچنان از اعضای خود به سبک دوران قدیم و جدا از دنیای واقعی استفاده می کند.
این وضعیت نه تنها نمونه ای از دیکتاتوری داخلی یک سازمان است، بلکه یادآور دوران سیاه برده داری است. جایی که انسان به زور از دنیای بیرون محروم می شود و کوچکترین حقوق انسانی نادیده گرفته می شود.
ادونا هوندا