چهار دهه سپری شده بر مجاهدین خلق، ماهیت آنان را برای مردم ایران و سیاستمداران جهان روشن نموده است.
مردم ایران و بسیاری از منتقدان و مخالفان، فارغ از دیدگاههای سیاسی، هیچگاه عرق میهنپرستی و ملیگرایی را فراموش نکردند و به همین دلیل، از مجاهدین خلق بهخاطر همکاری با رژیم صدام و پشتکردن به ملت در شرایط سخت بیزارند.
سیاستمداران و اکثریت دولت های خارجی نیز به این موضوع واقف هستند که فرقه رجوی گروهی خودفروخته، خطرناک و منفور در بین ایرانیان است. گزارشی از موسسه رند آمریکا که بهتاریخ حداقل دو دهه پیش منتشر شده، بررسی جالبی از سازمان مجاهدین خلق دارد. آنها سازمان رجوی را دارای ماهیت دیکتاتوری و گروهی سکت که مورد تنفر ایرانیان است، عنوان کردند.
در دو دهه اخیر، گروه خیانتکار رجوی سعی داشته خود را مبدع یک سری سیاستها، ناجی و آلترناتیو اصلی ایران نمایش دهد. آنها با انواع ترفندها تلاش کردند خود را بزرگ و مؤثر نشان دهند در حالی که تجربه آموخته است که جز گروهی فرودست، دستنشانده و پیرو اربابان خارجی چیز دیگری نیستند. نه ابتکار عمل و نه اصولاً توان و جسارتی دارند که مستقلاً سیاست و راهبردی خاص از خود داشته باشند لذا بهطور مستمر با تکرار و نشخوار مواضع غربی در فرم و مدلهای فریبنده به پیروی از آنها مشغولند.
بهعنوان نمونه، علیرغم اینکه در گذشته خود را حامی فلسطینیان مینامیدند و سالها کشور فلسطین میزبان سرکردههای اصلی فرقه و محل آموزش آنها بود، در ارتباط با جنگ غزه جرأت نکردند حتی یک نمونه از کشتار مردم فلسطین را محکوم کنند و بالعکس، رسانههای خود را کاملاً به درج خبرهای جهتدار و حامیان غربی صهیونیستها اختصاص دادند.
فرقه رجوی میداند که با دو یا سه هزار نیروی فرتوت و فرسوده و بدون ارتباط با عصر جدید، قدرت تأثیرگذاری و تغییری در ایران ندارد. لذا تمام هم و غم آنها، دل بستن، پیروی از دولت های خارجی و چشم دوختن به آنها میشود. بدین خاطر، با تمام قوا و با هزینهکردن پولهایی که اندوختهاند، در بین سیاستمداران غربی سگدو میزنند تا حامیانی پیدا کنند و به کمک آنها به زعم خود به آرزوهای در گلمانده یعنی به قدرت برسند.
اما واقعیت این است که راهبرد، عملکرد و متدولوژیهای فرقهگرایانه سرکرده گروه، جذابیتی برای نسل جوان و حتی مخالفان ندارد. مردم با مشتی تروریست عقبمانده و ایزوله با اقدامات خرابکارانه مخالفند. حالا آنها هرچه هم در فضای مجازی داد و فریاد سر دهند، یاوهسرایی کنند و فحش بدهند و خود را قهرمان و مجاهد بخوانند، واقعیت صحنه تغییری نخواهد کرد. حاصل هم میشود امید بستن به کشورهای متخاصم و دشمن با ایران که بعید است با جاسوسی و چاپلوسی و خدمات به اجنبی به جایی برسند.
به نظر میرسد غربیها کارکشتهتر از این حرفها هستند که فریب ظاهر چنین گروههایی را بخورند؛ گروهی که در ظاهر خود را مدافع راهحل سوم و انتخابات آزاد معرفی میکند، اما در متن و عمل حامی تروریسم است. پیوسته از داغ و درفش و کشتن و انتقام صحبت میکند و صفحات مجازیاش پر است از بهقول خودشان خبرهای عملیات آتشزدن و حمله به اماکن دولتی و عمومی، حمایت از ترور سربازان ۱۸سالهای که تنها گناهشان پاسداری از مرزهاست و راهاندازی گروههای خرابکار.
طبیعتاً سازمانهای تروریستی منفور، اقبالی در نزد مردم ندارند و سیاستمداران خبره نیز توجهی به آنها نخواهند داشت و همیاری جدی نخواهند کرد، حتی دیگر ترامپ قمارباز هم محل سگ به آنها نخواهد گذاشت.
چنین گروههای خشن و دوگانه و بیاصل و نصب و تشنه قدرت که حتی به وفادارترین اعضای خود رحم نمیکنند و بسیاری از اعضایشان را به قتل رسانده و شکنجه کردهاند، به هیچ مدل انسانی وفا نخواهند کرد و آینده تاریک و افول در انتظار آنها است.
مرضیه رئیس الساداتی