مصائب دوچندان زنان در تشکیلات مجاهدین خلق

به مناسبت روز جهانی زن

دادن مسئولیت به زنان و چیزی که سازمان مجاهدین خلق از آن به‌ عنوان تبعیض مثبت نام می‌برد و در شعار آن را گامی برای رفع ستم از زنان می‌خواند در واقع چیزی نبود جز بند و اسارت دوچندان برای آنان و استفاده ابزاری از آنها برای به بند کشیدن و در بند نگاه‌ داشتن مردان.

مسعود رجوی وقتی با پدیده مسئله‌دار شدن اعضا و درخواست‌های مکرر جدایی از طرف آنها مواجه شد، برای بی‌نقص نشان ‌دادن ایدئولوژی و تشکیلات خودساخته‌اش سعی کرد که مشکل اعضا را نه مخالفت با سیاست و خط‌ مشی و تاکتیک و استراتژی بلکه یک مشکل ذهنی و تمایل آنها برای زندگی و فشار جنسیت، برای مردان طلب زن  و برای زنان زنانگی‌هایشان قلمداد کند. این فرافکنی و مشکلات را به گردن اعضا انداختن را در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) نیز شاهد بودیم که شکست را بجای طرح احمقانه حمله خطی و سریع به گردن اعضا انداخت که به‌ خاطر زندگی طلبی شما بوده و باید طلاق بدهید زنان و شوهرانتان را و هرآنچه به آن مهر می‌ورزید و علاقه دارید.

استفاده کالایی از زنان برای سرکوب مردان و تحت هژمونی کشاندن آنان بعد از آن صورت گرفت که زنان باید همه طلاق‌ گرفته و به همسری مسعود رجوی درمی‌آمدند، جدای از مسائل مبتذل این تفکر و داستان رقص رهایی و… مسعود رجوی اعتقاد داشت که زنان بالذات هژمونی پذیرند و به ‌راحتی فرامین همسرانشان را اطاعت می‌کنند پس وقتی رهبر عقیدتی و همسر یکی باشد زنان مجاهد خلق با اشاره انگشت به دامن مرگ هم خواهند رفت، پدیده‌ای که باید برای مردان الگو باشد یا اسباب تحقیر آنان شود که مجبور به سرسپاری شوند.

اما زنان در این میان بیشترین ظلم تشکیلاتی نصیبشان شد، برخلاف ذات خود مجبور بودند عشق به فرزند و زندگی و مهر و مهربانی را کنار بگذارند و در تشکیلات نقش یک موجود خشن و بی‌رحم و بی‌عاطفه را بازی کنند. آنها به ‌سادگی و به هر بهانه‌ای تحت عمل جراحی و خارج‌ کردن رحم قرار می‌گرفتند تا به‌ اصطلاح بی‌آینده شده و به زندگی و فرزند فکر نکنند، مجاهدین خلق حتی شعار دروغین زن – زندگی – آزادی را هم به‌ خاطر کلمه زندگی در آن تاب نیاورده و به‌ جای زندگی مقاومت گفتند و نوشتند.

زنان که در تشکیلات در کارهای مسئولیتی گماشته شدند برخلاف مردان امکان استقلال ذهنی ولو اندک و یا فراگیری یک حرفه مثل جوشکاری و تعمیر و… را نیافتند.

سلب اعتماد به‌ نفس و عدم حضور اجتماعی در جامعه و تهمت‌های اخلاقی بازدارنده و ده‌ها برخورد سلبی و محرومیت و…. باعث شد که زنان این تشکیلات برخلاف مردان حتی به فرار و خارج‌شدن از این تشکیلات هم کمتر فکر کنند. شاید به همین دلیل است که تا کنون در انجمن نجات آلبانی زنی نتوانسته است حضور پیدا کند.

اما انجمن نجات آلبانی متشکل از اعضای جداشده و همچنین زنان و مردان آلبانیایی همت و اراده و توان  کمک به این زنان را که خواهان جدایی از تشکیلات مجاهدین خلق هستند را دارند.

باید به گوش آنها رساند که پشت دیوارهای قلعه مانز کسانی با پشتوانه گرم مادران و پدران و خانواده‌های خود و دیگر اسیران برای آنها آغوش بازکرده و پذیرای آنها هستند و می‌توانند تا نقطه رهایی از همه اسارت‌های عینی و فکری تشکیلات آنها را یاری کنند.

به امید روزی که به تک ‌تک آنها تبریک بگوییم

سامان نجاتی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا