آرش صامتی پور، وبلاگ آرش، هجدهم می 2008
هر جامعه ی کوچکی – حتا یک کمپانی تجاری – می تواند فرهنگ و نوع روابط درونی خود را داشته باشد. این روابط درونی در نحوه تعامل با دنیای خارج از آن نمود پیدا می کند.
در فرقه ی مجاهدین اما این تعاملات ابزار های تعریف نشده ای از سوی سران فرقه برای همسان سازی اعضا هستند. برای روشن تر شدن موضوع اجازه دهید از یک مثال شروع کنم.
رجوی به رنگ آبی علاقه دارد. ( قابل توجه استقلالی ها) به همین دلیل رنگ ملحفه های موجود در خوابگاه های اعضای مجاهدین همگی آبی کمرنگ ( با نظارت شخص رییس فرقه ) انتخاب شده اند.
این علاقه به همسان و همرنگ سازی اعضا را می توان ابزاری ارزیابی نمود که از طریق آن فرقه ی رجوی هر گونه نماد های شخصی و فرهنگی اعضا را نفی و سرکوب می کند.
شاید خوانندگان محترم در جریان باشند که فرقه سبیل داشتن اعضا را تشویق و ترغیب می کند. همه ی فرقه ها کم و بیش تلاش هایی برای همانند سازی اعضای خود داشته و دارند. مثلا نوع پوشش زنان فرقه ی پلیگامیست در آمریکا که این روز ها اخبار زیادی در مورد آن منتشر شد برای من جالب بوده است.
خرده فرهنگ رجوی ادبیات کلامی خاص خود را نیز دارا می باشد. در وبلاگ حسن زبل دیدم که به جمع آوری برخی از این تکیه کلام های مختص فرقه ی رجوی پرداخته است.
این مطلب را بگونه ی دیگری نیز می توان مورد نقد قرار داد. چرا سالهاست ادبیات فرقه ی رجوی هیچ نوع تغییری نداشته است؟ چرا در این سالیان با وجود این همه تحول لحن، نوع و سبک قلم نویسندگان وابسته به این فرقه در جمود و حصر سخن باقی مانده و همپا با جامعه رشد نکرده است؟