آقای علیرضا امیری سالهاست که در قرارگاه اشرف بسر می برد. ایشان در تابستان سال 1379 برای پیدا کردن کار به کشور ترکیه رفته بود ، اما با حیله و ترفند رابطین فرقه رجوی در ترکیه و وعده اخذ پناهندگی از کشورهای اروپایی به قرارگاه اشرف در عراق منتقل می شود و با اجبار وادار می شود تا لباس ارتش به اصطلاح آزادیبخش را بپوشد و عضو فرقه تروریستی رجوی گردد. آقای ناصر سیر بابائی دوست و از همرزمان سابق وی که در سال 1383 از فرقه رجوی جدا شده و به کشور بازگشته است در باره ی علیرضا می گوید : در بهمن ماه سال 1379 وی وارد عراق شد و پس از اقامت در قسمت ورودی – قرنطینه وارد قسمت پذیرش گردید. علیرضا امیری را من در تیرماه سال 1380 در قسمت پذیرش دیدم. فرمانده ایشان فرید ماهوتی بود. از همان آغاز دوستی با او پی بردم که علیرضا نمی خواهد در سازمان بماند و تحت فشار و اجبار سیستماتیک وادار شده است شرایط قرارگاه اشرف را تحمل کند. بشدت از فرماندهان خویش واهمه داشت. او نوزده سال داشت و کم تجربه بود.وی سیگار می کشید که دلیل مشخص آن فشارهای روحی و روانی بود که در اشرف به وی اعمال می شد. و بیشتر نسبت به نشست هایی چون غسل هفتگی و عملیات جاری پاسیو بود.
شهرام دهقان یکی از جدا شدگان فرقه رجوی که به کشور بازگشته است در مورد علیرضا دوست و همرزم سابق خویش به واقعیاتی تلخ اشاره دارد : سال 1379 در دوره های قرنطینه ، ورودی و پذیرش با هم بودیم او از ابتدای ورودش به قرارگاه اشرف مخالف مجاهدین بود و در همان روزهای ابتدائی ورود به اشرف اقدام به خود کشی کرد.. یکبار نیز در سال 1383 سعی کرد که از اشرف فرار کند اما ناموفق بود و به این خاطر بشدت او را آزار دادند.
خانم فاطمه امیری خواهر علیرضا امیری در نامه ای که برای چندمین بار خطاب به برادرش می نویسد برای اعمال محدودیت های غیر انسانی از سوی رهبران مجاهدین بشدت معترض است. او در نامه ی خویش از اینکه رهبران مجاهدین به خواسته ی مکرر او و مادرش مبنی بر اجازه ی تماس تلفنی ، اهمیتی نمی دهند و بدین شکل به نقض حقوق انسانها می پردازند ، انتقاد و اعتراض دارد.
خانم امیری در نامه ی خود شانتاژهای تبلیغاتی مجاهدین در سیمای آزادی را محکوم می نماید و گزافه گوئی مجریان برنامه مذکور را چیزی جز فریبکاری و اغواگری بشمار نمی آورد.
در این نامه برای چندمین بار از رهبران مجاهدین خواسته می شود به حقوق و کرامت انسانها احترام گذاشته و مانع تماس حضوری و تلفنی افراد مستقر در اشرف با خانواده های چشم انتظارشان نگردند.
آرش رضایی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی
30/2/1387
با عرض سلام خدمت برادرم علیرضا
باز برایت می نویسم با هزاران امید که ای کاش نامه هایم بدستت برسد و تو به آنها پاسخ دهی. در این جا قلب ما به عشق دیدن تو می طپد و آنها قلب شما را به یک تخته سنگ تبدیل کرده اند. ولی آب در زمان طولانی می تواند درون همین تخته سنگ نفوذ کند. امیدوارم با گذشت زمان از خواب غفلت و نادانی بیدار شوی. همه ی خانواده از جمله پدر و مادر سلام مخصوص برای تو دارند و روز و شب را به امید دیدن تو سپری می کنند.
برادر عزیزم این نامه برای پند و نصیحت تو نیست. تنها برای یادآوری سالهای از دست داده توست برای اینکه بدانی دیگر نادان و کم سن و سال نیستی و می توانی برای زندگی خودت تصمیم بگیری و تو بهتر از هر کسی می دانی که سازمان با حیله و فریب چه بر سر شما آورده است. از شما ها چه چیزهایی گرفته و در مقابل چه چیزهایی داده است. تمام اهداف و حرف های آنها وعده های پوچ و تو خالی است. در برنامه سیمای آزادی صحبت از نقض حقوق بشر در ایران است. می خواهم بدانم که حق و حقوق یک انسان در این جامعه ی پیشرفته چیست ؟ آیا آنها حق و حقوق افراد دربند شهر اشرف را رعایت کرده اند.
آنها حقوق بشر را طوری معنا می کنند که به نفع سازمان باشد. آیا آنها اجازه تماس تلفنی و یا ملاقات به افراد اشرف می دهند. پس نقض حقوق بشر در شهر اشرف است تا در ایران
امیدوارم با شروع فصل بهار ، با طراوت گلها ، با شکوفه دادن درختان ، تو هم از فصل بهار ، دوباره زیستن را یاد بگیری و بتوانی دوباره برای خودت تصمیم بگیری با آرزوی دیدنت زندگی می کنیم. امیدوارم که تو هم به یاد خانواده ات باشی و آنها را فراموش نکنی خدا نگهدار به امید دیدار.
فاطمه امیری
رونوشت :
1- دیده بان حقوق بشر دفتر واشنگتن – نیویورک – لندن – پاریس
2- عفو بین الملل – دفتر واشنگتن – نیویورک – لندن – پاریس
3- کمیته بین المللی صلیب سرخ
4- دفتر انجمن ( نجات ) آذربایجان غربی