فرماندهان من چندین بار مرا صدا زده و با من صحبت کردند تا مرا متقاعد کنند که در آنجا بمانم برای آخرین بار نیز رقیه عباسی و اسفندیار که از فرماندهان لشگر 49 بودند مرا به دفتر خود بردند و پس از چند سئوال و جواب زمینه ای را آماده کردند که در همان دفتر مرا کتک بزنند. – un . . !! . . . نوشته های مرتبط:سناریوی جدید مجاهدین: خشونت با سطح بالا و انبوهسازی در کشتهها با…با بیل سازمان تروریستی رجوی گلی چیده نمیشودچند سطری از خاطراتم با رحیم کیوکانفرار 3 تن از فرماندهان مجاهدین از اردوگاه اشرفهشدار مریم رجوی درباره خطرِ فرار فرماندهان از فرقه منبعانجمن نجات مرکز مازندران برچسب هاخاطرات اعضا جدا شده سازمان مجاهدین خلق نفی حقوق فردی در فرقه رجوی