مریم، اشرف پهلوی ثانی، همسر قانونی و شرعی و رسمی ابریشمچی و همسر سازمانی مسعود کاشمری "رجوی می داند چرا گروهی او را مسعود کاشمری نامیده اند."
آری اشرف ثانی یا دلالی که بسیاری از دختران و پسران فریب خورده را برای پیشبرد اهداف شوم سازمان به سناتورهای هم جنسباز هدیه می داد، سیاستمداری که هنوز نمی داند سیاست کفر دستمال های آلوده خود را به مذبلهدان می ریزد و شیاطین تا آخرین لحظه حیات از منحرفان کار می کشند و بهره می برند و سپس فراموششان می کنند و مهمتر این که هنوز نمی دانند اربابان لیبرال آنها چه اروپایی و چه امریکایی، اینک به مرز ورشکستگی سیاسی و اقتصادی رسیده و بزرگترین هدف امروز لیبرالیزم جهانخوار فرار از جلو نظامیانش می باشد، و غرب به خاطر زمینه سازی چنین فراری از خاورمیانه در پی برآشوباندن مردم است تا فرارش برپایهی دموکراسی باشد.
آری مریم ناپاک که نمی داند اربابانش پس از شکست طرح خاورمیانه بزرگ در پی فرار همه جانبه می باشند، معترض به اخراجشان از عراق می گوید: امریکا مسئول تأمین امنیت مجاهدین خلق و موظف است در چنین رویدادی دخالت کند «کوری عصاکش کور دگر شود» و در ضمن چنین تکلیف شاقی امریکا را ترسانده، می گوید وگرنه مجاهدین در صورت فراهم شدن شرایط به ایران باز خواهند گشت و شرط تشریف فرمایی به ایران را چنین بیان می کند: امریکا، مسئول تامین امنیت سازمان بوده و از اوباما می خواهیم تا در این رویداد دخالت کند.
و پس از او، محمد اقبال یکی از فرماندهان جانی مجاهدین در تماسی تلفنی با الشرق الاوسط، غرب را تهدید کرده و اعلان می کند 3500 نفر از ساکنان اردوگاه اشرف (اردوگاه اشرف سابق) در صورتی که در ایران تحت تعقیب قضایی قرار نگیرند، برای بازگشت به ایران اعلام آمادگی می کنند و نیز خوش خبری می دهد اگر دولت ایران این شرایط را بپذیرد، همهی اعضای سازمان مجاهدین خلق از سراسر جهان به ایران بر می گردند و در ایران کشور مستقلی تأسیس کرده و تحت نظر سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی به سرپرستی امریکا زندگی عادی خود را آغاز خواهند کرد لیکن وزرای خارجه امریکا و انگلستان این طرح را مناسب و به مصلحت سیاست آینده خود، ایجاد خاورمیانههای کوچک ندانسته و می گویند: بهتر است مجاهدین، همچنان در عراق و در دسترس مستقیم سرویسهایشان بمانند زیرا با آن همه تخصصی که در ترورهای سرد و گرم و ایجاد نفاق دارند، در آینده برای ایجاد اختلاف بین قبایل و تمهیدات خاورمیانه کوچک به کار می آیند.
چه، غرب مصمم است پس از فرار نیروهای نظامی خود از مهلکه خاورمیانه و به جای گذاردن پخته مردان سیا و موساد به نام کارشناسان، به وسیله مجاهدین و سلفیه و طالبان مصنوعی و گروه القاعده، مزدوران آدمکش و بعثی های مأیوس برای به هم اندازی مردم منطقه از این نیروها بهره مند گشته و با لشکری کم خرج به ایجاد نفاق و قطعه قطعه ساختن خاورمیانه پردازد. از این رو وزرای خارجه امریکا و انگلستان به خاطر نیاز شدیدشان در عراق به مجاهدین، از نحوه تعامل دولت عرا ق با گروه تروریستی مجاهدین ابراز نگرانی کرده و به نقل از خبرگزاری شین هوا می نویسد: خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا و دیوید میلیبند همتای انگلیسی او با تهدیدی ضمنی و بسیار مرموزانه، دولت عراق را به خویشتن داری از درگیری با مجاهدین فراخوانده و از طرفان درگیر می خواهد، صمیمانه و مصلحت آمیز چون دوران حکومت بعثیان با یکدیگر تعامل داشته باشند. چه بر پایهی حقوق بشر لیبرال، هیچ فرقی میان قاتل و مقتول نیست مگر مادهی این هر دو، همان قتل و قتالی نمی باشد که استثمار جهانی می خواهد. «زهر طرف که شود کشته، سود کفار است» ولی البته تقاضای تعامل را فقط و فقط از عراق و مجاهدینی می خواهد که اینک در عراق بیجا و مکان مانده اند.
لیکن من به سازمان توصیه می کنم که خود را نباخته و ارزان نفروشند. چه از این پس نیازشان برای ایجاد خاورمیانهی کوچک وقطعه قطعه ساختن خاورمیانه همچون حجاز به ایالاتی که بر هر قطعه امیری را بنشاند، به شمایانی که توان فتنهتان را تجربه ها به اثبات رسانده، بیشتر است. زیرا که لیبرالیزم جهانی خود می داند که اینک سیاست های پیشینش مبتذل و ناموفق و او هم چون مارکسیزم به آخر خط خود رسیده و این سخن ما نیست بلکه هرکس که با الفبای سیاست و اقتصاد و جامعه شناسی آشنایی دارد، این حقیقت را در می یابد. آیا تمدنی که ترلیاردها برای بانک های خود خرج کرده و اینک بانکهایش قرض های ترلیاردی دارد، می تواند باز هم سرپای خود بماند؟ آیا در تمدنی با ساختار بانک های صد طبقه ای متوقف که یکی پس از دیگری ورشکست می شوند و مردمش بر پایهی دیون شخصی خانه هایشان را ترک کرده و در خیابان ها چادر می زنند، باز هم می توان ملتی دارای تمدن خواند؟! آیا با مردمی که بیش از دشمنان مدام در خیابان ها به زیان حکومت های خود شعار می دهند، کشورهایی که هر لحظه کارخانه ها و تاسیسات اقتصادی آن ها تعطیل می گردد و متخصصان و کارگرانی را که از گرداگرد جهان دزدیده اند بیکار می سازند باز هم استعداد ماندن را دارد و باز هم می تواند روی پای خود بماند و سالانه ترلیون ها دلار خرج نظامی گری و قشون کشی کند؟!
از این رو، محرز است که غرب به خصوص امریکا با تمام قوای فلسفی و سیاسی و اجتماعی در پی فرار از کشورهای مورد تجاوز پیشین خود است و شاهکارش اینکه، فرار خود را همه جانبه از جلو آغاز کرده و حملات کور او در افغانستان و پاکستان از این روست که می خواهد ملت ها به حرکت درآمده و به اعتراض پرداخته و او بر پایهی دموکراسی غربی، از کشورهایشان بگریزد. آری! ساختار کابینهی جنگی اسراییل بر این پایه است که می خواهد بردگان عربش چون ملک عبدالله حجازی و اردنی و حسنی نامبارک بتوانند واسطه شده، پس از به ستوه آمدن فلسطینیان با اخذ امتیازاتی بیشتر از امتیازات امروز عرب را به صلح با اسراییل واداشته و خیالش از ناحیه اسرائیل راحت شود. و در یک جمله آخرین طرحش برای از دست ندادن کامل خاورمیانه بر این است که این بار با کودتاهای انتخاباتی در افغانستان و پاکستان باز هم جای پایی داشته باشد. زیرا خود دریافته که دیگر فلسفهی استثمار و استحمار با لعاب استعمار افشا شده و همگان حتی کودکان کشورهای خودشان این حقیقت را دریافته اند. بنابراین تنها امید استثمار غرب، برگشت به عقب و به همان فلسفهی نفاق بیفکن و حکومت کن، خلاصه می شود و بر همین پایه است که در لبنان، آرای 5000 دلاری می خرد و اینک در افغانستان با همهی قوا در پی به کرسی نشاندن لیبرال ها است، گرچه وابسته به او هم نباشند.
و بر همین پایه احمقانه در انتخابات ریاست جمهوری ما برای ایجاد اختلاف در کشور، طرح کودتای مخملین سبز را به راه انداخت ولی این ما بودیم که در این فرصت، دوشاخه فلاخن چپ و راستش را با فشاری، به رهبری ولی فقیه به صورت چماقی درآورده و پیش از آن که اوباما چماق بزرگترش را بر فرق ما کوبد، حاکمیت ایران به اسراری پی برد که به شکل دیگری میسر نبوده و در بیداری بیشتر خاورمیانه نقشی بزرگ دارد.
با این توضیحات، مجاهدین بدانند که اینک طرح نقشه سیاسی خاورمیانه بزرگ در صورتی موفق بود که می توانستند یک سر هلال را به روی عراق و سر دیگر آن را به روی افغانستان نهاده و با کودتای مخملی در انتخابات ایران، هلال را به صورت خط مستقیمی درآوردند که ایران در وسط خط قرار گیرد. ولی از نظر ما، تئوری روی صفحه برای ایجاد خاورمیانه بزرگ طرح موفقی بود لیکن سخن ما همان سخن پیشوایان معصومامان بوده و خدا را شکر می کنیم که دشمنان ما را ازاحمقترینها قرار داده است. آخر کیست که نفهمد سال ها پیش، میشل افلق تمدن اسلامی را از حاکمیت عراق گرفته و حزب بعث عراقی را ساخت و می بینید که تفکر دینی افغانستان به اقتضای مذهب حاکم، آنچنان بود که پس از رهایی از چنگال شوروی با آن همه راهنمایی و حمایت های ایران با این که شرایطش هزار بار برای موفقیت از ما بهتر بود، بهخاطر نداشتن ولیامر، هر کسی پرچمی را به نام اسلام برداشت و مدعی خلافت گردیدند و هر چه را که داشتند، به واسطه کشتار یکدیگر بر باد داده و زمینه ای را ساختند که امریکا توانست طالبان و مردان متدینی از حوزه های اهل سنت افغانستان را به خاطر تحریک و تسلیم طالبان خودساختهی برده خود ساخته و افغانستانی را بسازند که مردم از حمله امریکا به کشورشان خرسند هم باشند. لیکن، ایران کشوری است که به راهنمایی ولی فقیه اساس سلطنت 2500 ساله را با آن همه حمایت جهانی در هم کوبیده و پس از آن، نفاق داخلی که صدها بار از نفاق افغانستان و عراق خطرناکتر بود، افشا و منکوب ساخته و منهدم سازد و سپس در مقابله با حملهی صدام به نمایندگی کفر جهانی هم پیروز و در همان شرایط با وجود گره های کور 3 قوه کشوری را بسازد که در بسیاری از شئون رشد ارزش های آن چندین برابر ایران از آغاز تاریخ تا به امروز می باشد و در این صورت، آیا خداوند دشمنانی که می خواهند با کودتای مخملی هلال خاورمیانه را به شکل خط مستقیمی در آورند که ایران در وسط آن قرار گیرد، سیاستمداران احمقی نمی باشند؟
آری، اگر می شد، هلال را به شکلی در آورد که ایران هم جزء طرح قرار گیرد، طرح ایجاد خاورمیانه بزرگ موفق بود، آنچنان که اگر من بتوانم غیب شده و به پرواز در آمده و به مصر بروم و حسنی مبارک را خفه کنم، مردم غزه از فلاکت در آیند. در هر صورت، اینک طرح ایجاد خاورمیانه بزرگ، بهطور کلی شکست خورده و غرب به اقتضای ابتلائاتش مجبور به خروج لشکریان از همه جهان است و یقیناً در پی همین طرح. لیکن کارشناسان یعنی زبده های فتنه انگیز خود را در کشورهای اسیر با نام های عوام پسندی همچون بهکارگیری استعمار بهجای استثمار باقی خواهد گذارد و از این پس، نیاز کارشناسانش به سلفیه و القاعده و مجاهدین خلق آدمکش و طالبان دروغین (گرچه بسیاری از طالبان متدین اهل سنت هم شکار گردند) به مراتب بیشتر از گذشته مورد نیاز غرب است زیرا بعد از این همه لشکر نظامی کفر و استثمار و استحمار همینها می باشند.
بنابراین تذکرات ما به سازمان مجاهدین خلق عبارت است از:
الف- جدا اربابان را تهدید کنید که اگر در کشورهایتان به ما جاه و جای و مکانی ندهید و خواسته باشید، ما را قربانی کنید ما همه اسراری را که فقط ما و شما می دانیم، بر ملا می سازیم.
ب- هرگز خود را در مقابل لیبرالیزم جهانی نباخته و به جای تسلیمی بردهگونه هر لحظه بر توقعات خود بیفزایید، زیرا که او سخت به شما محتاج و شمایان با همه زشتیها انقلابی بوده اید.
ج- و یقین بدانید شاه باجی خانم صدر اعظم آلمان با آن همه کثافت کاری اخلاقی و سیاسی و سارکوزی نماینده صیهونیزم در فرانسه و همچنین سیاستمداران درجه یک انگلستان و امریکا، بهراستی از آن همه اطلاعات شما ترسیده و در پی آرامسازی شما برآیند.
د- و اما اگر می خواهید به ایران بازگردید، به امید خائنان نبوده و فریب خرفتیهای برخی از دست اندکاران را هم نخورید. ولی ما با یک شرط، اجازه ورود شما را به ایران می دهیم و آن این که شمایان دگر بار پرچم فروغتان را برافراشته و به ایران تشریف فرما شوید و ما تضمین می کنیم که مرصادیان این مقابله فقط خانواده های شهدایی باشند که به دست شما و یا فتنه ها و جاسوسیهای شما شهید گردیدند و راه حل عاقلانهتر را از ژاپنی ها بیاموزید. سوگند به خدا که اینک وقت هاریگیری دسته جمعی شمایان فرا رسیده است. استاد حاج حیدر رحیمپور ازغدی