گفتگو با آقای سیامک حاتمی – قسمت دوازدهم

آرش رضایی: شما گفتید که وقتی خانواده ها بعد از سقوط رژِیم صدام به ملاقات افراد به اشرف آمدند شما بنا به کنترل شدیدی که از سوی مسئولین قرارگاه اشرف اعمال می شد وادار می شدید تا عکس های خانوادگی را بسوزانید و اصولا فکر کردن به خانواده از نظر رهبران سازمان کاری زشت، کثیف و منفور بود؟!! دوست دارم در باره ی مکانیزم کنترل تشکیلاتی توضیح دهید؟
آقای سیامک حاتمی: ببین آرش جان شما که خود سالها در مناسبات سازمان بودی و به شیوه های کنترل نیرو از نزدیک آشنایی و تبحر خاصی داشتی خوب می دانی که فرماندهان سازمان از روش های پیچیده ای برای در اختیار گرفتن ذهن و اعصاب نیروها استفاده می کردند که خیلی کثیف و غیر انسانی بود. در رابطه با سوالی که شما مطرح کردید فرماندهان سازمان طی مراحلی سعی داشتند تا با نیروهایی که به ملاقات خانواده هایشان رفته بودند برخورد کنند همانطور که توضیح دادم در مرحله اول و دوم فرزانه میدانشاهی یکی از مسئولین رده بالای سازمان در اشرف می گفت: " هدایای خانواده و یا عکس ها را بگیرید ولی عکسها را بسوزانید چرا که اینها دام های وزارت اطلاعات است که در پوشش خانواده به سراغ شما می آیند و عکس به شما می دهند تا شما با دیدن عکس های اعضای خانواده تان یاد آنان را بکنید که تمایلات عاطفی در شما پدید بیایید و به این ترتیب از مبارزه ببرید و از اشرف خارج شوید " و در مرحله بعد در نشست جمعی فرزانه و سایر فرماندهان می گفتند: " یاد آوری خاطرات خانوادگی شما را از تشکیلات دور می کند و میل به مبارزه را در شما از بین میبرد و ارزشهای اجتماعی که بحث زندگی طلبی است جایگزین ارزشهای مجاهدین می گردد." خوب فرزانه میدانشاهی این حرف ها را می زد و به اصطلاح نیروها را توجیه می کرد بعد از آن هم جداگانه با تمامی نفراتی که خانواده شان آمده بود نشست می گذاشت وضعیت روحی آنها را می پرسید تاثیری که خانواده روی آنها گذارده است و اینکه آنان بعد از ملاقات دلگیر هستند و آیا ناراحت اند که خانواده شان رفته است یا خوشحال هستند و فرزانه می گفت: از الان در حال آماده باش باشید و تمامی لحظات عاطفی را دستگیر کنید و در خود خفه کنید!! و این لحظات را بنویسید و طی گزارش مکتوب تحویل ما بدهید. فرزانه و سایر فرماندهان سپس ما را به نشست جمعی می بردند و می گفتند: بگویید برای دیگران (سایر نفرات حاضر در قرارگاه اشرف) که ما مشکلی با خانواده نداریم ولی چون با وزارت اطلاعات همکاری و همراهی می کنند دیگر اطلاعاتی هستند و باید با آنها مرز سرخ داشت و اینگونه القاء می کردند که خانواده با اطلاعات گیری عامل جدایی مجاهد از سازمان و مبارزه است و در حالیکه خانواده اصلی ما همین برادران و خواهران حاضر در قرارگاه اشرف هستند خانه ما اشرف و رهبران ما مسعود و مریم هستند!!
آرش رضایی: در باره ی رده و موقعیت تشکیلاتی تان در آن موقع یعنی هنگام ملاقات با اعضای خانواده لطفا توضیح دهید؟
آقای سیامک حاتمی: من در FM6 بودم. فرمانده قرارگاه ما فرزانه میدانشاهی (سن43 سال) بود. مسئول برادران حکمت نام داشت. یگان من تولید و F آن مهرداد خاوری (بچه شمال) بود. قبل از مهرداد F یگان ما علی شیراز بود. نفرات در حدود 110 نفر در FM بودند. و آخرین موقعیت تشکیلاتی ام در اول فروردین 84، درFM 1 بودم که 2 قرارگاه داشت قرارگاه 1 و قرارگاه 2. فرمانده قرارگاه 2 خانمی به نام زهرا بازوچیان (سن 40 سال) نام داشت. من هم در آن قرارگاه و در یگان مهرداد هادی بودم که یگان پروژه نام داشت. فرمانده FM ما نیز مهناز گرامیان (سن45 سال) و معاون دوم قرارگاه هم صمد کلانتری بود.
آرش رضایی: البته صمد کلانتری معاون دوم و معاون اصلی مهناز گرامیان حسین ابریشمچی بود.
آقای سیامک حاتمی: بله، درسته. حسین ابریشم چی معاون اول مهناز گرامیان بود. ادامه دارد…
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی
تنظیم از آرش رضایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا