پیام 13 آبان امسال مسعود رجوی پیش از اینکه ارتباط تماتیک و چندانی با موضوع 13 آبان و حتی به زعم او اعتلا انقلاب دمکراتیک نوین ایران داشته باشد، یک پیش دستی رندانه در راستای جلوگیری از اقداماتی است که در آینده نزدیک بر سر عملی شدن آخرین مراحل تعیین تکلیف حضور مجاهدین در قرارگاه اشرف در حال وقوع است. نکته بارز این پیام چنانچه از موارد و موضوعاتی که مد نظر قرار داده استنباط می شود موید این معنی است که رجوی دریافته بر خلاف آن نتیجه گیری های شتابزده درباره وقایع بعد از انتخابات و به طور مشخص انگیزه ها و مطالبات معترضین به انتخابات امید چندانی به مصادره و حتی ادعای تعامل و نزدیکی به آن ندارد. دلایل این ادعا را می توان در متن همین پیام جستجو کرد. از جایی که رجوی پس از چند سطر شعر و شعارهای تکراری درباره آینده و همچنین رهنمودهای تاکتیکی به حرکت اعتراضی داخلی، سر اصل موضوع یعنی قرارگاه اشرف و ابراز نگرانی از آینده آن می رود. البته با حفظ همان مولفه های تکراری یعنی سیاست نعل و میخ و تهدید و عقب نشینی توامان. به این ترتیب که در یک بخش پیام کماکان مقامات عراقی را به وقوع فاجعه انسانی هشدار و تهدید می کند و در جای دیگر ضمن پذیرش انتقال ساکنین اشرف به خارج عراق و به طور مشخص آمریکا یا کشورهای عضو اتحادیه اروپا اما شرط و شروطی را مطرح می کند که بهتر از هر کس می داند امکان عملی شدن آن حداقل و چنانچه پیش بینی می کند تا اتمام سال 2011 غیر ممکن است. رجوی در این گیرودار البته برای قرارگاه اشرف نرخ هم تعیین می کند و در واقع پول هزینه ساخت قرارگاه اشرف را که طی سه دهه از جیب مردم عراق به یغما برده، مطالبه و می نویسد: "مجاهدان اشرف از طرح دولت کنونی عراق برای انتقال به کشور ثالث در کشورهای عضو اتحادیه اروپا یا ایالات متحده آمریکا استقبال نموده و به آن ملتزم شدهاند؛ مشروط بر اینکه مسأله دارایی ها و اموال آنان در اشرف که تماماً حاصل هزینهها و کار 23 ساله خود آنهاست و بیش از 200 میلیون دلار است طبق نظریه حقوقدانان بینالمللی براساس مواد 52 و 53 کنوانسیون های لاهه حل و فصل شود." اما از اصل موضوع و اینکه پول ساخت قرارگاه اشرف از کجا تامین شده طفره می رود. بد نیست مقامات عراقی با توجه به اسناد موجودی که از کمک های نقدی و غیر نقدی صدام به رجوی در دست دارند، از فرصت ایجابی آقای رجوی در دادگاه لاهه استفاده نموده تا واقعا مشخص بشود مالکین اصلی قرارگاه اشرف مجاهدین و آقای رجوی هستند یا مردم بی نوای عراق. کسی در این تردیدی ندارد که از زمان ورود رجوی و تشکیلات اش به عراق از سال 1365 در واقع آنها با دست خالی وارد عراق شدند، به هر حال رجوی باید توضیح بدهد این میزان هزینه گذاری برای ساخت و توسعه اشرف از کجا تامین شده است. مضاف بر اینکه این کمک ها تنها معطوف به ساخت قرارگاه اشرف نمی شود. در همین پیام رجوی اذعان می دارد: " 20 هزار قطعه سلاح و 20 هزار تن مهمات خود را به ازای حفاظت تا تعیین تکلیف و فرجام نهایی توسط نیروهای آمریکایی به آنها تحویل داده است." صدالبته نمی توان از کنار سایر کمک های نقدی صدام به رجوی که به صورت جاری و مصروف عملیات نظامی، جاسوسی، سایر امور لجستیکی، آموزشی، تردد، حفاظت و امنیت قرارگاه اشرف و شخص رجوی و همچنین هزینه های معمول ساکنین قرارگاه اشرف و سایر موارد تعریف شده و تعریف ناشده می گردیده، بی تفاوت عبور کرد. گذشته از این، تلاش مذبوحانه رجوی برای گره زدن اشرف به مسائل داخلی و همسو نشان دادن این مطالبات درست در نقطه مقابل درخواست هایی است که رجوی توامان از دولت عراق و آمریکا و سایر نهادهای مربوطه در جهت به تعویق انداختن تعیین قرارگاه اشرف تا سال 2011 مطرح می کند. پارادوکسی که گریبان رجوی را رها نمی کند و در سطر سطر پیام ناچار به تکرار آن شده، اینکه رجوی در عین حالی که خودش را به حرکت اعتراضی در داخل ایران وصل می کند و حتی پیروزی آن را پیش بینی می کند، اما معلوم نیست چرا محور اصلی پیام اش را بر موضوعاتی ذیل بنا کرده است: "اولاً – اذعان ملل متحد به ممنوعیت هرگونه جابهجایی اجباری ساکنان اشرف در داخل عراق بهعنوان افراد حفاظت شده، بسیار ضروریست. ثانیاً – حداقل انتظار از نیروهای آمریکایی این است که عدم حمله و خشونت و جابهجایی ساکنان اشرف را در داخل عراق تا پایان سال2011 میلادی تضمین کنند. ثالثاً- دولت عراق باید التزام خود را به حقوق ساکنان اشرف طبق قطعنامه 24 آوریل2009 پارلمان اروپا تا زمان انتقال به ایالات متحده یا کشورهای عضو اتحادیه اروپا اعلام کند." در واقع رجوی خود بهتر از هر کس می داند در شرایط فعلی به جای اسب سواری و موج سواری بهترین کار چسبیدن به زین اسب است. اهمیت طرح این موضوعات دقیقا در راستای چنین ضرورتی است. و طرح اشعاری!! از جمله اعتلای انقلاب دمکراتیک و رهنمودهای داهیانه رجوی به معترضین داخلی چیزی فراتر از خواب و خیال های کودکانه و سی ساله رجوی نیست. شاید این ادعا و حقیقت چیز عجیبی نباشد که رجوی در شرایطی خود را به رهبری حرکت سبز مفتخر کرده که به اذعان خودش باید برای حضور حداقلی در کشورهای دیگر و از جمله عراق از کیسه هواداران نگون بخت خود هزینه کند و مدام این سیاست نعل و میخ را تکرار کند که: "ما با احترام به حاکمیت عراق و حاکمیت همه کشورهایی که اعضاء و پشتیبانان و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران در آنجا بهسر می برند، تا آخرین نفس خود بر حقوق قانونی خود ایستادهایم." که منظور از حقوق قانونی فقط پذیرش آقای رجوی و هواداران او به هر عنوان و در خاک کشورهای مربوطه است و حقیقت تلخ اینکه بر خلاف آن شارت و شورت های آقای رجوی، جوهره پیام 13 آبان او روی همین حداقل ها متمرکز شده است. انتخاب عنوان 13 آبان هم برای این پیام و در حالی که محتوای آن را حرف های تکراری درباره قرارگاه اشرف تشکیل می دهد، بخودی خود گواه این است که خارج زدن کامل آقای رجوی از یکی دو تا پیام آینده او شروع خواهد شد، تا جایی که دوباره موضوع اول و آخر رجوی ماندن در اشرف باشد و بس.