آرش رضایی: دوستان در این نشست به مقوله ی مهمی اشاره کردند. انتخاب آزادانه افراد و ابراز دیدگاه انتقادی، موضوعی که برای زیست اجتماعی و تدارک بهزیستی آدمی بسیار مهم و حیاتی ست. اما متاسفانه در مناسبات فاشسیتی مجاهدین در قرارگاه اشرف به اذعان کادرهای تشکیلاتی پر سابقه و جدا شده ی مجاهدین رنگی و اثری از آن دیده نمی شود و در مناسبات حاکم بر قرارگاه اشرف امر مغفولی ست و از سوی رهبری عقیدتی مجاهدین اهمیتی به آن نمی دهند. به نظرم یکی از مهمترین دلایل جدایی تعداد بیشماری از کادرهای تشکیلاتی مجاهدین همین رفتار بازدارنده و تلخ رهبری عقیدتی مجاهدین در سرکوب سیستماتیک نیاز اصیل و متعالی آدمی در مناسبات درونی مجاهدین است. قادر رحمانی: آرش جان، به نکته مهمی اشاره کردید شاید به این علت است که شما سالهای درازی و بیش از ما در مناسبات مجاهدین بودی و از نزدیک نوع و روش برخورد فاشسیتی مجاهدین را لمس کردی. در تکمیل حرف های شما
می خواهم چند فاکت مطرح کنم. ببینید در نشست جمعی معمولا اینطوری بود که برای مثال مسئولین نشست می گفتند: چه کسی از مهران کریمدادی انتقاد دارد؟ به فرض سعید یا من یا شخص دیگری دستمان را بلند می کردیم و انتقادات گاه بی جا و غیر منطقی داشتیم از باب اینکه کسی بعد از نشست به ما نگوید چرا ساکت بودی و انتقاد نکردی و به اصطلاح پاسیو شدی؟!! در نشست جمعی معصومه ملک محمدی یا رقیه عباسی یا پروین صفایی یا فهیمه در جمع افراد حاضر می شدند کنار ما می نشستند و فردی را در جمع نشانمان می دادند و می پرسیدند چه کسی انتقاد به این فرد دارد؟ معمولا اغلب افراد برای انتقاد دست بلند می کردند کسی جرات نمی کرد دست خود را بلند نکند. که در غیر این صورت به ما می گفتند: این کسی که مایل نیست انتقاد کند تافته جدا بافته میان مجاهدین شده است و زیر تیغ می رفت و دوزخی برایش درست می کردند. خلاصه دست ها برای انتقدا به طور اتوماتیک بلند می شد. باز به فرض کسی از نفرات می گفت من به قادر انتقاد دارم اصلا دستورات تشکیلاتی شما مسئولین را در نظر نمیگیرد به خاطر سخت گیری تان به شما در جمع افراد انتقاد می کند. در این میان من نوعی سوژه می شدم و آماج حملات افراد حاضر در نشست قرار می گرفتم. یعنی احساس می کردم دنیا برای من آوار شده است. حس تنهایی می کردم. انگار در ته چاه عمیقی قرار دارم و هر چه داد و فریاد میزنم کسی به نجاتم نمی آید. این رفتار سرکوبگرانه با افرادی که از مسئولین خود انتقاد داشتند، به مرور زمان باعث میشد اصلا بحثی از انتقاد به سمت رده های بالای تشکیلاتی در میان نباشد. حتی از لایه فرمانده مستقیم خود آدم که با خودش یا هم رده بود یا یک سال از خودش سابقه اش بیشتر بود تا سطح این فرد مسئول امکان انتقاد وجود داشت ولی بعد از این رده تشکیلاتی هیچ موقع امکان و آزادی انتقاد به رده های بالاتر را نداشتیم یعنی اجازه نمی دادند انتقاد کنیم که جرمی بزرگ به حساب می آمد. سعید باقری دربندی: فکر کنم به موضوع دیگری نیز باید اشاره کرد. اگر کسی از بچه ها به شوخی یا جدی به فرمانده خودش انتقاد داشت باید به فرمانده بالاتر از آن می گفت ولی در نشست های جمعی معمولا این اجازه را نداشتیم. اما موضوعی که می خواهم طرح کنم این است چرا کسی به رهبری انتقاد نمی کرد چون کسی دیگری بالای سر او نبود؟ واقعا راه انتقاد به سمت بالا کاملا بسته شده بود فرض کنید همه ی نیروهایی که به سازمان یا رهبری انتقاد داشتند به اصطلاح خرده شیشه داشتند حالا من یا هر کسی می خواهد انتقاد کند یا کسانی که خارج رفتند و از سازمان جدا شدند حالا اینجور وانمود کنیم که آن یک نفر خرده شیشه داشت یا آن دو نفر منتقد یا جدا شده از سازمان خرده شیشه داشتند حتی ده نفر از جدا شده ها و منتقدین سازمان خرده شیشه داشتند. خوب وقتی که پانصد نفر از مجاهدین جدا می شوند و به کمپ امریکا می روند و پناهنده امریکاییها می شوند یا بیشتر آنها با اولین تماس با خانواده هایشان در ایران به کشورمان باز می گردند آیا همه این پانصد نفر خرده شیشه دارند؟ اما سازمان مجاهدین و رهبری آن خرده شیشه ندارد؟ یا انتقادی به سازمان و رهبری آن وارد نیست؟ رهبران سازمان مجاهدین همه کسانی را که جدا شدند با یک تیر هدف گیری می کنند متاسفانه بر علیه همه افراد جدا شده لجن پراکنی می کنند، دشنام می دهند. ولی در واقع این سازمان و مناسبات خفقان آمیز آن است که باعث شده نیروها از آن جدا شوند. پس این انتقاد در ابتدا بر خود سازمان و رهبری آن وارد است که چه فضایی ساخته بود در قرارگاه اشرف که منجر به ریزش گسترده نیروهایش شده است؟ باید رهبران و فرماندهان سازمان به خود بیایند و خوب فکر کنند چه رفتار و چه طرز برخوردی با نیروهایشان داشتند که آنها پس از سالهای طولانی از سازمان جدا شدند. اما متاسفانه چنین روحیه انتقادی در میان مسئولین سازمان و رهبری آن وجود ندارد و راه انتقاد کاملا بسته است.
تنظیم از آرش رضایی
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی