خلاصه به دنیای آزاد رسیدم. من مهرداد ساغر چی یکی از اعضای سابق سازمان مجاهدین بدین وسیله اعلام جدایی خود را از این سازمان رسما اعلام می کنم. سازمانی که قبل از رسیدن به حکومت لباس های زندانبانی را برای شکنجه گران خود دوخت و اعضای ناراضی و منتقدش از نخستین قربانیانی بودند که قبل از مردم در زندان های این سازمان در قرارگاه اشرف و زندان ابوغریب به دلیل انتقادات بسیار ساده به استراتژی و مناسبات تشکیلاتی و فرقه گرایانه این سازمان مجازات شدند. قصد دارم در چند مطلب دنباله دارد تجربیات تلخ خود را در اختیار علاقمندان قرار دهم، تا شاید راه تلخ طی شده من تجربه خوبی برای دیگران باشد. من در سال 1370 در عملیات مروارید به اسارت نیروهای مجاهدین در آمدم و بعد از یکسال در زندان بخاطر خلاص شدن از زندان تقاضای پیوستن به مجاهدین را کردم و بلافاصله مرا پذیرفتند. من بدلیل نفرتی که از رژیم داشتم چونکه وضعیت جنگ و همینطور بلایی که بعد از جنگ بر سر خودم آمد تصمیم گرفتم در سازمان بمانم. آنجا مرا فریب دادند و امضا گرفتند که زندگی و خانواده نداریم و بعد از مدتی ورقه دیگری مبنی بر اینکه تا الی الابد نباید ازدواج بکنید و باید همسران خود را طلاق بدهید و هر چه ما گفتیم مجرد هستیم گفتند باید ذهن خودتان را طلاق بدهید و به این ترتیب در هر دوره بکساله و دوساله با یک دستاویز نفرات را در کمپ و در بیابان نگاه داشتند. در سال 1374 بحث هایی که درون مجاهدین بنام " حوض " نام گرفت و جای تفسیر جداگانه دارد. در سال 1376 بحث "راهگشایی "، در سال 1378 " پیک مریم " و… در سال 1380 بحث " اتمام حجت " و در سال 1382 بحث " صبر و پایداری " و در سال 1384 و 1385 سلسله بحث های تعیین تکلیف و در اواسط 1385 بحث تعیین تکلیف 2 ساله شد که برای اولین بار در طی این سالیان رجوی زمانبندی به نیروهایش داد و این بحث وعده و عید دادن درون سازمان از زمان دور قدمت دارد اما به دلیل نزدیکی زمانی به همین سرفصل دوساله می پردازم. در ابتدای بحث گفته شد که ما یک موعد خطی، سیاسی و استراتژیکی داریم یعنی در درون رژیم همه چیز یک دست شده (با انتخاب احمدی نژاد) و بعد هم به دلیل اصرار رژیم بر بروی فعالیت های اتمی با آمریکا و غرب به نقطه جنگ کشیده می شود و حداقل به بمباران سایت های اتمی ایران منجر خواهد شد و به این ترتیب سازمان هم به هر شکل وارد وطن می شود. در شق دیگر که احتمال آن را خیلی ضعیف می دانستند اتمی شدن رژیم و کنار آمدن آمریکا با رژیم در منطقه و عراق و انتخاب نشدن جمهوری خواهان در آمریکا همه چیز به سمت تثبیت رژیم می رود و گفته شد این یعنی برای یک دوره شاید بیست ساله تثبیت و دیگر در این شرایط استراتژی عوض می شود. در انتهای بحث که منجر به بیرونی کردن قسمت هایی از این بحث شد سازمان در بیرون و در داخل با متحدینش بحث مدت زمان دو سال را برجسته می کرد و بعد در ملاقاتی مژگان پارسایی با فرمانده وقت آمریکایی گفته بود حتی اگر آمریکا هم بخواهد، ما بعد از 2 سال در عراق نخواهیم ماند و متن مذاکرات انجام شده در این ملاقات را در نشست عمومی خواند. به این ترتیب همه به 2 سال خوش کردند تا اینکه اولا ضربه به استراتژی جدید با انتخاب دمکرات ها و آقای اوباما در آمریکا خورده شد. البته در این فاصله دست راست آقای مکین سناتور… به کمپ اشرف آمده و از یکی از مقر ها بازدید کرد و سازمان این را به عنوان یک پیروزی بزرگ اعلام و با آب و تاب به آن پرداخت که جای بحث جداگانه دارد. در این اثنا گزارش اطلاعاتی سازمان های امنیتی آمریکا منتشر شد که توانمندی اتمی شدن جمهوری اسلامی را در کوتاه مدت زیر سژال برد که با این گزارش تیر خلاص به استراتژی رجوی زده شد و باعث پیام های گوناگون درونی و بیرونی شد. تقریبا سه یا چهار ماه مانده بود که ژانویه 2009 فرا برسد و سر فصل تعیین تکلیف دوساله پایان برسد. هر روز بعد از ظهر ها نشست های مغزشویی و تحقیر شخصیت افراد در قرارگاه اشرف ادامه داشت و از طرفی روی در و دیوار نوشته می شد مثلا 200 روز مانده و بین شکل انگیزه تلاش و کار می دادند تا اینکه.نشست های رجوی هم با همه لایه ها شروع شد. هر روز بحث داغ تر می شد و در میان نیروهای جوانتر صحبت از تمام شدن دوران زندگی سخت بود و گفته می شد بالاخره می رویم دنبال زندگی تا اینکه… ادامه دارد…
مهرداد ساغر چی، اسکاندیناوی