حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران بخوبی اثبات کرد که رجوی خائن دیگر هیچ جایی در بین مردم ایران ندارد، و البته بهتر از هر کس دیگری خود رجوی این موضوع را دریافته بود. او که در ابتدا خود را از قافله عقب افتاده دید با عجله سعی کرد تا خود را به نوعی مطرح کند و بنابراین در ابتدا خود را همسو با آقایان موسوی و کروبی نشان داد تا بتواند موج سواری کند. اما بعد از اینکه موسوی و کروبی علیه او و جنایاتش موضع گرفته و او را خائن خواندند، او که از این ضربه حسابی سوخته بود از فرط سوزش علیه آنان موضع گرفت و مدعی شد که او رهبری جریانات بعد از انتخابات را بعهده داشته و اصلا جنبش سبزی مطرح نیست و هر چه بوده و هست مربوط به نیروها و هواداران او می باشد!!!
باید از این مردم فریب پرسید که اگر واقعا در ایران نیرو داری چرا از موسوی و کروبی می خواهی که در پهنه سیاسی نقش ایفا کنند؟ چرا خودت با نیروهای خودت کاری نمی کنی و همیشه دستت به سمت نیروهای درون جمهوری اسلامی که خودت سال ها آنها را با بدترین القاب و فحاشی ها مورد خطاب قرار می دادی دراز است؟
به هر حال از آن زمان افلاس و درماندگی رجوی خیلی بیشتر شد چرا که پیش از آن تنها مجبور بود به دجالگری و فریبکاری درباره اشرف بپردازد اما از آن پس او می بایست هر طور شده در داخل ایران مطرح و حضور نیروهایش را نشان بدهد. همین بود که احمقانه و از سر ناچاری مجبور به ادعاهایی گردید که هر یک جز رسوایی بیشتر برای او دست آوردی نداشتند. از جمله این ادعاهای بی آبرو کننده می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1- ادعای هزار بار تکرار شده سرنگون کردن جمهوری اسلامی تا زمستان 89 از طرف مریم قجر در مصاحبه با روزنامه های خارجی
2- روی آوردن به خاطره نویسی و داستان سرایی برای سرکار گذاشتن نیروهای اسیر در اشرف
3- ادعای برپایی قیام در روز 22 بهمن 1388
4- صدور فرمان!!! برای تغییر نام خیابان ولی عصر (عج) به خیابان مصدق!!!
5- اعلام قیام در روز چهارشنبه سوری در سرتاسر ایران!!!
6- ادعای برپایی قیام در روز سیزده بدر در سرتاسر ایران!!!
7- فرمان به قیام سراسری در هفته کارگر!!!
8- فراخوان برای قیام سراسری در فاصله بین 20 تا 30 خرداد!!!
در تمام این موارد دستگاه دروغ پرداز تبلیغاتی فرقه رجوی با دروغ های شاخدار و دادن اطلاعیه های سریالی مدعی بود که در شهرهای مختلف ایران و از آن جمله تهران،اصفهان، اهواز، تبریز، مشهد، قزوین، سنندج و… چنان قیامی هایی بر پا شده که نگو و نپرس!!!
هر چند عنوان هر یک از این ادعا ها و تبلیغات گوبلزی حول آنها خود بخود نشان میدهد که رجوی جنایتکار در چه بن بستی گیر کرده است اما آخرین حربه او که از قضا یکی از پلید ترین چهرهای او را نمایان کرد نشان از افلاس و فلاکت مطلق رجوی خائن دارد.
او در چند روز گذاشته از قول افرادی که آنها را زندانی سیاسی می نامد پیام هایی را در سایت های خود درج کرده است که در این پیام ها این افراد علیه جمهوری اسلامی موضع گرفته اند.
هر چند که صحت این پیام ها خود زیر علامت سوال است و دیر یا زود حقیقت این ادعا نیز مشخص خواهد شد اما جدا از درست یا دروغ بودن خود پیام، نفس انجام چنین کاری اوج جنایت پیشگی رجوی را نشان می دهد.
رجوی شقاوت پیشه از این کار دو هدف اصلی دارد:
یکم: با این اخبار می خواهد مدعی شود که در داخل ایران نیرو دارد و نه تنها نیرو دارد بلکه این نیروها تشکیلاتی بوده و این تشکیلات آنقدر قوی است که حتی با داخل زندان هم ارتباط دارد!!!
در دروغ بودن این ادعا همین بس که بعد از فروکش کردن کارهایی که هواداران موسوی و یا افرادی که تحت عنوان هواداری از او انجام می دادند، هیچ حرکت دیگری در داخل ایران اتفاق نیافتاده است. اگر رجوی شیاد حتی به اندازه انگشتان دست نیروی تشکیلاتی در داخل ایران می داشت شک نکنید حتی به قیمت کشتن دادن تمام آنها، دست به اقدامی می زد.
دوم: رجوی پلید در محاسبه خودش چنین می پندارد که اگر چنین تبلیغاتی را انجام بدهد، جمهوری اسلامی با افرادی که او مدعی دادن پیام است برخورد کرده و در نتیجه او خوراک تبلیغاتی مناسبی خواهد یافت!!!
در هیچ کجای دنیا و در هیچ تشکیلاتی که ادعای مبارزه مخفیانه دارد نمی توانید چنین نمونه ای را بیابید که سازمان یا تشکیلاتی که در بیرون است پیام افرادی که زندانی هستند را با نام اصلی آنها در دستگاه تبلیغاتی خود مطرح کند، آنهم در شرایطی که آن سازمان مدعی است حکومت مربوطه مخالفان را سخت سرکوب می کند. چرا که اولا از لحاظ امنیتی و اطلاعاتی یک کار احمقانه است و موجب لو رفتن بسیاری از ارتباطات و سوختن بسیاری از امکانات خواهد شد و ثانیا برای افرادی که در زندان هستند می تواند خطرناک باشد.
برای واضح تر شدن موضوع به قسمتی از توضیحاتی که در سایت فرقه درباره آقای علی معزی که رجوی مدعی است از زندان پیام داده است توجه کنید:
«آقاى على معزى 56ساله، از 20آبان 1387، از خانه اش ربوده شد و ماههاست در زندان گوهردشت کرج زندانى و تحت فشار و شکنجه هاى گوناگون به سر مى برد»
اگر رجوی مدعی است که این آقا ماههاست که تحت فشار و شکنجه قرار دارد، پس چرا نامه او را علنی میکند؟ آیا این امر نشان نمی دهد که رجوی به هر بهایی دنبال قربانی کردن این افراد است؟
اگر هم رجوی جواب بدهد که خیر اینکار برای او خطری ندارد باید از او پرسید پس اینهمه تبلیغات مبنی بر اینکه این فرد و امثال او ماهها ست زیر شکنجه هستند جز برای مظلوم نمایی و استفاده از بازی تبلیغاتی است؟
اما باور کنید که رجوی در تمام مقاطع چنین بوده و برای رسیدن به امیال جاه طلبانه خود هیچگاه از قربانی کردن افرادش فرو گذار نکرده و باز هم نخواهد کرد. کما اینکه نفس مجبور کردن افراد برای ماندن در اشرف بعد از خلع سلاح و محدود شدن افراد سازمان در درون قرارگاه و در خطر انداختن جان آنان آن هم در شرابطی که این کار حتی از جنبه استراتژی مسلحانه هم توجیه پذیر نیست نیز دلیل جز جاه طلبی رجوی نداشته و او می خواهد در پناه قربانی کردن این افراد برای خودش زمان بخرد.