یک از روزها که در پادگان اشرف مشغول کار بودم. برخی از زنهای شورای رهبری را دیدم که آرام و قرار نداشتند. این موضوع به نوعی ذهن مرا درگیر کرد، با خودم گفتم به احتمال زیاد اتفاقی افتاده است. سراغ هم محفلی هایم رفتم که شاید خبری از این موضوع داشته باشند آنها هم خبری نداشتند. یک روز بعد به ما ابلاغ شد که در سالن غذا خوری نشست است. به سالن غذا خوری که مراجعه کردم زنی بنام فرزانه مسئولیت نشست را بر عهده داشت. پشت تریبون رفت و گفت پلیس فرانسه به مقر مریم رجوی حمله کرده و مریم رجوی را دستگیر کرده است. یک سری از افراد(برای اینکه رده بالاتری نصیبشان شود) در جا قش کردند و تعدادی از زنها که در سالن حضور داشتند چنان آب قوره می گرفتند که انگار پدر و مادرشان فوت کرده اند! من و هم محفلی هایم ناظر فیلم سینمایی دستگیری بانو مریم بودیم. در نشست های عملیات جاری،گریه و یا قش نکردنم بلای جانم شده بود و در نشستی نبود که سر این موضوع زیر تیغ نروم. همان لحظه یک سری کاسه داغ تر از آش دست بلند کردند که ما دست به اعتصاب غذا می می زنیم.موضوع خنده دار و تعجب برانگیز این بود که آقایان اعتصابی، بعد از اتمام کار آشپزخانه، به آشپزخانه مراجعه می کردند در محلی بنام آماده سازی مثل خر غذا می خوردند.
یکی دو روزی گذشت تا اینکه در سالن غذا خوری فیلم خودسوزی در خارجه را برای ما پخش کردند. سازمان در خارجه با فریب و حیله گری چند نفر را مجبور کرده بود که خودشان را به آتش بکشند. در اشرف هم می خواستند همین خط را پیاده کنند. خودسوزی افراد جلوی آمریکاییها و محکوم کردن دولت فرانسه!!! به همه ابلاغ کردند که درخواست خودسوزی را بنویسند. در یک نشستی زهره قائمی گفت:"سریعتر درخواست را بنویسید. اگر تعدای از ما جلوی آمریکاییها دست به خود سوزی بزنند خواهر مریم زودتر از زندان آزاد می شود شما نمی دانید که خواهر مریم در زندان چی دارد می کشد". تعداد اندکی از افراد در خواست خود سوزی دادند آنهم در سطح) mo (که هیچ کدام هم جرات خود سوزی را نداشتند. بعد ها در نسشت گندش در آمد که فقط برای پست و مقام درخواست خود سوزی را داده بودند. یک روز فرزانه مرا صدا زد گفت:" چرا درخواست خود سوزی خودت را ندادی؟" من هم در جواب به آن گفتم:" شما که شورای رهبری هستید راه را باز کنید من هم پشت سر شما می آیم." چنان جوابم به وی بر خورده بود که به من گفت:"هجده سال در سازمان هستی هنوز آدم نشدی؟" در نشست ها مستمر زیر تیغ بودیم که خواهر مریم در زندان است و شما می خورید و می خوابید. ما شده بودیم گوسفند قربانی! عادت دیرینه سازمان این است که قیمت را از دیگران می گیرد دست در جیب خودش نمی کند.
فواد بصری