سی خرداد بار دیگر به پایان رسید ولی باز هم روسیاهی برای رجوی خیانت کار باقی ماند. رجوی با دست بردن به سلاح در سی خرداد سال 60 و آغاز مبارزه مسلحانه این گونه فکر می کرد که سرنگونی حکومت ایران در کوتاه مدت میسر خواهد شد و حکومت ایران بعد از 6 ماه کارش تمام است.
وی که همیشه به فکر جان بی ارزش خودش می باشد از ایران فرار کرده تا نیروهای خودش را در میدان مبارزه مسلحانه تنها بگذارد تا بتواند از خون آنها نهایت استفاده را بکند. نیروهای سازمان که با عوامفریبی رجوی مواجه بودند فکر می کردند می توانند با مبارزه شهری حکومت ایران را سرنگون کنند، ولی رجوی این خط را بعد از به کشتن دادن تعداد زیادی از طرفین این جنگ، ناگهان و بدون هیچ توضیحی روش خود را به مبارزه مسلحانه دراز مدت تغییر داد!!! اما این کشتی به گل نشسته رجوی جاه طلب بعد از 30 سال هنوز منتظر قطره آبی است که شاید آنرا به مانند اقیانوسی تصور کرده و نیروهایش را با آن بفریبد تا از فرقه او جدا نشوند.
رجوی وطن فروش که سال هاست برای سرپوش گذاشتن بر بن بست های استراتژیکی اش سی خرداد را یک سرفصل معرفی می کرد!!!، این بار هم فکر می کرد شاید بتواند از فرصت بدست آمده سوء استفاده نماید بنابراین با صدور اطلاعیه ای، خواهان حضور مردم برای به اصطلاح!!! قیام در فاصله بین روزهای بیستم تا سی ام خرداد شد تا از این طریق حیثیتی برای خودش بخرد، این دزد ناشی باز هم به کاهدان زد و این بار هم در این فراخوان رو سیاه شد و کسی برایش تره خرد نکرد و سران فرقه به این بسنده کردند که چند اطلاعیه دست نویس بیرون بدهند تا شاید با دروغ و عوام فریبی چند صباحی خودشان را سر پا نگه دارند ولی کسانی که در ایران بودند به عینه دیدند که خبری از قیام و سرنگونی خیالی رجوی نیست و این کلمات که ساخته ذهن مریض این روباه مکار و از توهمات اوست تنها برای سرپش گذاشتن بر وضعیت اسفبار نیروهای اسیر در اشرف و روحیه دادن و فریب آنهاست.
رجوی ضد بشر در قلعه الموتی خودش هم چنان در سوراخ مانده و بر طبل توخالی سرنگونی می کوبد و خواب سرنگونی می بیند، ولی واقعیت این است که فرقه رجوی به نقطه فروپاشی رسیده و فرار روز افزون افراد از فرقه آن هم در شرایطی که کماکان رهبران فرقه درون اشرف را کاملا با بیرون جدا کردند و افراد اسیر را علاوه بر حصارهای ذهنی در حصارهای محکم فیزیکی نیز قرار داده اند موید این امر است.
هادی شبانی