(خانمی که شترش را در بیابانهای عراق گم کرده و پی افسار آن در سازمان ملل می گردد چندان هم زرنگ نیست) کمتر روزی است که زن سوم رجوی شبی را بدون نامه نگاری سپری کند.او که در "غیبت صغرا"ی مسعود، زمام امور را به دست گرفته است. بعنوان "کلفت دوم" رجوی تلاش می کند جبران مافات کرده و خلاء رهبری ایدئولوژیک را با نگارش تیتر های درشت پر نموده و برای مصارف داخلی و خارجی اعلام وجود نماید. خانم مهندس متالوژی که در "ارتش آزادیبخش" مبتکر طراحی چندین سلاح برای چگونه خوب کشتن بوده، دیگر لباس فرم سبز نمی پوشد. پوتین هایش را در پادگان اشرف به موزه سپرده و در فرانسه با شلوار بدون گتر و بلوز شنل می چرخد.اما او که همه چیزش از مسعود است، دست به قلم از رو نرفته خوبی دارد.هر روز در نگارش چندین نامه زحمت کشیده و برای "مقاومت" اطلاعیه های رنگارنگ صادر می کند. اما سئوال اینجاست که آیا کسی هم وجود دارد که نامه ها و اطلاعیه هایش را بخواند؟ این بار برای مطرح کردن خود بهتر است که سراغ "بان کی مون" برود. چرا که نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد است و رئیس جمهور ایران هم که معمولا خبرساز! از طرفی کسر شان است برای سری از سران غائب که نخواهد چند خطی را برای جبران عدم حضور خود خطاب به دیگران ننگارد.
اگر آرزوهای مسعود به گرد و خاک زمانه نشست، شاید آرزو بر جوان 58 ساله عیب نباشد که این چنین گریبان چاک به عشق صهیونیست ها دل بسته و در بیابان عراق به حفاظت آمریکایی ها نشسته است و اگر قافیه تنگ نبود و کسی می توانست به جلد این خانم هزار چهره برود، می توانست رویاهای رنگارنگ او را نیز به نظاره بنشیند. رویای روزی که عکسی با "بان کی مون" داشته و در کنار سایر سران، خطاب به جهانیان از ارزش های اشرف نشان و انقلاب ایدئولوژیک سخنرانی کند. بنظر می رسد که اگر در عالم خیال چنین روزی و شرایطی نیز فراهم شود او از زنان اشرف نشینی خواهد گفت که به یمن وجود مسعود، آزاد ترین و خوشبخت ترین زنان دنیا بوده اند!زنانی که روزی روزگاری با خمپاره و آرپی جی به تهران اعزام می شدند تا ترقه ای درکرده و "تور اختناق" را پاره کنند، امروزه به هزار زنی معروف شده اند که گوئیا رازهای نهفته و پرده های دریده بسیار داشته اند. با این حال خواهران "شزم" که زمانی عبور سایه هایشان نیز ترسناک بود در برابر خانواده های خود در پادگان اشرف با بلندگوهای چند مرد و زن مسن شکنجه روانی می شوند! در گوشه هایی از ورق پاره هایی که این خانم نگاشته، به محاصره 3400 اشرف نشین و تهدید و ارعاب آنان نیز پرداخته است.گویی ایشان فراموش کرده اند که "آنها + رجوی" همین امسال تئوری "بیا،بیا" داد می زدند.خب، به زبان ساده می شود گفت که "کرم از خود درخت است".حالا آنها که با خمپاره و موشک نیامده اند.آنها فقط با چند عکس و پوستر و فیلم تشریف آورده اند کارت دعوت اش را هم پیشاپیش جناب رجوی صادر کرده است. پس چه جای شکایت؟! اما این خانم که شترش را در بیابان های عراق گم کرده و پی افسار آن در سازمان ملل می گردد چندان هم زرنگ نیست.چون اگرمقداری از هوش رجوی در او بود بجای تظاهرات در نیویورک کاری می کرد که همین چند صد نفر می رفتند عراق و با 5.000.000 حامی عراقی! جلوی نمایشگاه "طاعون سیاه" صف می کشیدند. یا دم درب اشرف به رجز خوانی می پرداختند تا شاید از "بیا،بیا" ی مسعود صدایی درآمده و به گوش آمریکایی ها و بان کی مون برسد. بهر حال از آنجا که مورچه را به کله پاچه اش تشبیه میکنند، سروصداهای اینطوری خانم مهندس در نامه نگاری ها یش به "سران"! پرداختن به شغل جاسوسی و آویزان شدن از کراوات غربی ها تنها می تواند وسیله سرگرمی مشتی بخت برگشته در پادگان اشرف یا اورسوراواز باشدو البته نباید فراموش کرد که ؛" ذات نایافته از هستی بخش — کی تواند که شود هستی بخش؟ (جامی) " امیر حسین پناهی