یودیت نیورینک روزنامه نگار هلندی وارد منزل سازمانی شد که به دشمن خونین نظام ایران معروف است. کتاب این روزنامه نگار با عنوان «شهدای گمراه» انتشارات (دار الجمل) تحقیق مستندی است که روند مشارکت این حزب را در انقلاب اسلامی پیش از تبدیل شدن به یک گروه بسته و مهره آمریکا دنبال می کند. انعکاس در روزنامه عراقی الاخبار
یودیت نیورینگ روزنامه نگار هلندی در کتاب خود با عنوان ((شهدای گمراه ـ چگونه تروریست های ایرانی به بهترین دوستان آمریکا تبدیل شدند.)) (انتشارات الجمل ـ ترجمه عوف عبدالرحمن عبد الله) زندگینامه گروهی از مبارزان اولیه سازمان ایرانی مجاهدین خلق را بیان می کند. این مبارزان به دو دسته تقسیم می شوند عده ای از آنها جداشده و فراری و برخی دیگر هم با اعلام توبه به نظام ایران به میهن خود بازگشتند. روابط خصمانه و خونین میان این دو گروه، دو سال بعد از آغاز انقلاب اسلامی در سال (1979) که در آن سازمان خلق در کنار گروه های مارکسیستی و لیبرالیسم و اسلام لیبرال و خمینی میانه رو شرکت نموده بود، آغاز شد. این سازمان در سال 1965 به دست روشنفکران و دانشگاهیان ایرانی تاسیس شد و بنیانگذار و جمعی از رهبران توسط شاه اعدام شدند و این سازمان نیز خود را بعد از انقلاب اسلامی در زمره سازمانهایی یافت که خمینی آن را غرب زده افراطی به شمار آورد. رابطه پیچیده و مبهم میان یاران انقلاب، روند ساماندهی خانه داخلی (نظام) را به همراه داشت که نتیجه آن از سرگیری حملات، کشتار، سرکوب و بازداشتهایی بود که شخصیت های دینی میانه رو همچون (حسین شریعتمداری) را مورد هدف قرار داد، اما سازمان مجاهدین خلق مبارزه مسلحانه را برای مقابله با نظام انتخاب کرد، این مبارزه با اعدام صدها نفر از افراد سازمان و اخراج آنها از کشور در پی انجام عملیاتهای انفجاری که جان هفتاد نفر از جمله نخست وزیر و رئیس جمهور را گرفت، به اوج خود رسید. نیورینگ ایدئولوژی حاکم بر سازمان خلق و هرم قدرت این سازمان و فعالیت نظامی و سیاسی آن را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد.
تلاش برای ایجاد اتحاد میان مارکسیسم – جدای از ساختار فلسفی آن- ومیراث فرهنگی شیعه در ساختار فکری آن مشخص و آشکار بود. انتقال مجاهدین خلق به عراق وسکونت در اردوگاه اشرف همچون انتقال آن ها به یک زندان بزرگ بود. دیدار میان همسران در زمان های معینی بود و کودکان نیز در یک مدرسه بسته نگهداری شده و اکثرا از دیدار با خانوادههای خود منع می شدند… اعضای این سازمان مجبور بودند هر روز ساعتهای طولانی را برای شنیدن سخنرانیهای رهبر خود مسعود رجوی درباره انقلاب و بازگشت زود هنگام به میهن با پیروزی بر نظام ایران و یا با بیدارماندن تا نیمه های شب در مقابل تلویزیون به منظور مشاهده نوارهای ویدیو در مورد زندگی رجوی و همسرش مریم سپری کنند. در این جا هیچ گونه اعتراضی وجود ندارد، چرا که با انجام هر گونه اعتراض، فرد معترض به زندان طولانی مدت و یا مذمت از سوی دوستان و حتی طلاق همسر وی و قرار گرفتن شخص مخالف در یک گفتگوی آزاد و اقرار به اشتباه خود با اجبار، دچار می شود. آمیختگی میان مارکسیسم و اسلام ازمیان رفت تا عقیده ای را جایگزین کند که در آن رجوی، رهبر معنوی می باشد. وی می خواست با مقام خمینی برابری کند و از اینرو مجاهدین خلق از یک جنبش مقاومت سیاسی به یک گروهک (…) تبدیل شد که زندگیشان درگرو رفاه و آسودگی خاطر رهبر سازمان است. رجوی از فرزندان مجاهدین برای گدایی در کشورهای اروپایی سوء استفاده نمود و کار به جایی رسید که کودکان را به بهانه جمع آوری کمک به این سازمان، می فروختند. اما کسانی که به اروپا گریختند همیشه در معرض این نگرانی بودند که به دست دوستانشان کشته شوند. اطاعت کورکورانه از مسعود رجوی، اعضای سازمان را در جنگ صدام حسین علیه ایران قرار داد. پس از آنکه صدام آنها را مسلح نمود و به رهبرشان کیسه های سیاه مملوء از دلار های نفت در برابر غذا اعطاء نمود، آنان نیز کمک های نظامی بسیاری به صدام کردند. وظیفه آنها این بود که انتفاضه شیعی را سرکوب کنند و بعد از آن شهروندان کرد شرکت کننده در این انتفاضه را نیز قتل عام می کردند. رجوی، این نکته را به اطرافیان خود قبولانده بود که کردها نفوذی سپاه ایران هستند بدترین نقش سازمان (خلق) این بود که این سازمان به منزله یک پست چی برای آمریکایها و اسرائیلیها عمل می کرد. اسرائیلیها به وسیله آمریکا، تصاویر ماهواره ای از جایگاه های غنی سازی اورانیوم در ایران را برای شورای ملی مقاومت ایران (بخش سیاسی سازمان خلق) تهیه می کردند. در پی انتشار و نمایش تصاویر از سوی شورای ملی، آشفتگی گسترده ای در ایران به وجود آمد. نیورینگ در کتاب خود به تناقضات موجود در رابطه میان سازمان (خلق) و آمریکایها اشاره می کند. در روز یازدهم سپتامبر که شیطان بزرگ در لانه خود گزیده شده بود، لذت و شادمانی مجاهدین، اردوگاه اشرف را فراگرفته بود. در مقابل، سیاستمداران جمهوری خواه آمریکا از اعضای سازمان (خلق) که در پی انجام فعالیت های غیر قانونی در ایالت های آمریکا دستگیر شده بودند، حمایت می کردند. طبق گفته نیورینگ، این قضیه بعد از اعلام آمادگی رجوی برای همکاری با آمریکایها پیش از سقوط صدام به منظور داشتن یک شریک قوی در نبرد خود علیه تهران، به وجود آمد. روزنامه نگار هلندی در بخش پایانی کتاب ((شهدای گمراه)) به این موضوع می پردازد که آمریکایها از ارتکاب اشتباهات مشابه کوتاهی نمی کنند. نظر به اینکه نیروهای رهبر گروهی از افراد که شستشوی مغزی داده شده اند، نیز به این نحو عمل خواهند کرد، دقیقا همان کاری که رزمندگان ما بعد از سقوط شوروی در افغانستان انجام دادند.
علی السقّا