رجوی بعد از مدتی مجدداً یک انقلاب درونی دیگری را معرفی کرد به نام بند"ه" , که اگر پرسیده شود یعنی چه؟ به گفته خود مسعود بند "ه" از حرز می آید و حرز هر فرد در مناسبات زن بالا سرش (مسئولش) می باشد و برای آببندی انقلاب مریم زن مسئول برای هرفرد تشکیلاتی حرز می شد , به زبان ساده برای ماندن در مناسبات رجوی شگرد تازه ای داشت , بعضی ها فکر می کردند واقعاً حرز است ولی سبک فرقه ها یکی است با حرز می خواست نفرات را غرق فساد کند اما چطور می شد که نفرات غرق فساد می شده اند و سازمان از آن مچ گیری می کرد. هم سرزنش و هم غرق در یک کاسه بنام بند "ه" ولی رجوی چون خودش غرق فساد بود و فکر می کرد با مسئول شدنش "زنها" نفرات دیگر هم غرق می شوند اما اندک نفراتی وجود داشت که همیشه عربده کشان مثل رجوی غرق می شدند و با دید خودشان همه نفرات را زیر سوال می بردند و اثبات می کردند که الان با حرزها که بالاسرشان است فشار جنسی را احساس نمی کنند و اگر هم می کنند مثل رجوی که در جلو زنها لوس می شد و عربده کشان هم با لوس شدن در مقابل زن مسئول مسئله خود را حل می کردند. اما بعضی ها اینطور نبودند و آنها زیر سرکوب و فشار روحی بودند که نه فشار جنسی به یادشان می آمد و نه مسائل دیگر و این در میان همه مردم است و کسی که مشکلات دارد اساساً به فکر مسائل جنسی نیست و رجوی برای همین خودش تیر و تپانچه را شعار قرار داد که اگر کسی به زن محل نمی گذارد به آن" زن" تیر بزند و اگر کسی محل گذاشت تپانچه , اگر که تپانچه می زد مچگیری صورت می گرفت و به نفر می گفتند دیدی اینکاره هستی و فقط با تپانچه مسئله تو حل می شود باید روسیاه شوی مثل مریم و اگر محل نمی گذاشت زنها تیر می زدند و سعی بر این داشتند فرد را به طرف خودشان هدایت کنند و این را مریم به آنها گفته بود که شما زنها می تونید با شگردهای خاص نفرات را به سازمان نزدیک کنید و همینطور هم می کردند , البته خیلی ها به خاطر آن از مسئول شدن بر مردها ok نبودند. اوج این انقلاب زمانی شد که رجوی دید همه مثل خودش غرق مسائل جنسی نیستند و برای اثبات خود دست به مارک زدن کرد و صحنه های جداسازی با نام ماموریت و یا همان وارد شدن تمام نفرات به انقلاب با شعار خنثی سازی شعبه سپاه پاسداران در درون تشکیلات شروع شد. و این بحث برای کسانی که زندانی سیاسی و هوادار بودند خیلی خوب وخوشایند بود. اول نفراتی راکه بعد از سی خرداد دستگیر شده بودند ولی چندان شناخته و یا لو نرفته بوده و سریع آزاد شده بودند رجوی می گفت شما نفوذی سپاه پاسداران هستید چراجمهوری اسلامی شما را اعدام نکرده و آزاد نموده است , اگر نفوذی نیستید چرا انقلاب نمی کنید, این نفرات هم که تا آن روز فکر می کردند که یک انقلابی هستند و یک روز مجدداً راه باز خواهد شد و به زبان ما عربده کش نبودند و خودشان را واقعاً بچه سازمان می دانستند چرا که تا آن زمان حداقل 14 الی 15 سال سابقه در تشکیلات و عملیات برای خود یک چیزهایی ساخته بودند که رجوی با یک جمله همه را باد هوا کرد وگفت در گام اول تو نفوذی هستی. نفرات بعدی آن دسته از نفرات بودند که از روی ترس از اینکه یک روز هوادار بودند ودر فاز نظامی قبل در تظاهرات شرکت نموده بودند از ایران خارج شده بودند و امروزدر مناسبات به آنها ایادی شعبه سپاه پاسداران می گفتند چون آنها هم فکر می کردند که در این چند سال برای سازمان کار کرده اند و اگر سازمان قبول نمی کرد در مناسبات نبودند ولی رجوی به اینها گفت آری اما مریم آمده و می گوید باید که انقلاب کنید نه اینکه شعبه سپاه پاسداران را گسترش بدهید , چرا این مارک ها؟ چون این دو دسته واقعاً نفراتی بودند که در زمان انقلاب بودند و آگاه بودند و چون سابقه سیاسی آنها خیلی زیاد بود با دیدگاه رجوی که دیگر غرق در فساد اخلاقی شده بود نمی خواند و برای سرکوب آنها باید مارک می زد و…. و از آنها اعتراف می گرفت و بعداً آنها را خلع سلاح می کرد تا بتواند بعداً در مناسبات آنها را خاموش نگه دارد. نفرات بعدی آن دسته بودند که بعد از آزادی به خارجه رفته بودند و هوادار بودند که بعد از چند سال به مناسبات آمده بودند و اینها خواسته شان چیزی نبود که رجوی به آنها داد. این دسته نفرات فکر می کردند بعد از فرار و آزادی در خارجه هستند و سازمان در آن کشورها هر چه از اینها خواسته بود بدون چون و چرا انجام داده بودند ولی چه فکر می کردند و چه شد , بعد از مارک رجوی تازه فهمیدند که زمان حضور در خارجه وابسته به بورژوا و غرق در بورژوا شده اند و چون در آن غرق بودند انقلاب را درک نکردند و امروز با مارک و شکنجه انقلاب مریم را درک می کنند. این 3 دسته در مدت 6 ماه شکنجه و…. که روی آنها انجام شده بود و از ترس صحبت های (کاک صالح) ذاکر که با 7تیر به سرشان می گذاشت که می کشم و یک مجوز برای دفن از عراقیها می گیریم و در اشرف دفن می کنیم نیاز به پزشک قانونی هم نیست. چه باید می کردند. توجه کنید رهبر تشکیلات می خواهد نفرات را در فساد اخلاقی غرق کند و رهبران غرق شده هم می خواهند با ترساندن نفرات خط رهبری تشکیلات را پیش ببرند , به همان خاطر رجوی در نشست رهبران سازمان گفت برای شما چه فرقی می کند که(زن)را طلاق داده اید الان زیردست و کنارتان زنها وجود دارد , اینجاست که غرق در فساد اخلاقی در شروع انقلاب حرف اول را می زند و ریشه اصلی انقلاب که از طلاق و ازدواج مریم شروع شد دراصل سازمان به خاطرقرارگرفتن در بن بست سیاسی و نظامی رو به این آورده و می خواهد با غرق در فساد شدن جلوی ریزش ها را بگیرد. چطوری؟ آن کسی که از زنش طلاق گرفته دیگر رابطه ای ندارد که با هم برای خارج شدن از تشکیلات همفکری کند و ناچار است چه مرد و چه زن در مناسبات بماند تا روزی تاریخ انقضاء فرقه تمام شود و یا بعضی ها که جدا شده اند چطور هستند , الان خیلی ها هستند که همسرش جدا و خودش در مناسبات است , در این بند به او مارک می زنند که تو با انقلاب محرمیت نداشتی و زن از تو جدا شد وتو غرق مسائل جنسی بودی و زنت از دست تو رفت و به زن چه می گویند , تو انقلاب را درک نکردی اما پای همسرت را نتوانستی به انقلاب باز کنی روسیاه کردن را بلد نبودی و الان باید روی دیگر نفرات روسیاهی را مثل مریم انجام دهی.خودتان دریابید که روسیاهی مریم چه بوده است. اما نفرات دیگر , اگر کسی می گفت می روم اولین مارک این بود که تو غرق دوران هستی و چاره تو انقلاب است و انقلاب تو را از جنسیت رها می کند و مارک های خود ساخته و گزارش هایی برای او می خواندن که می دید در مناسبات فقط یک چیز مانده بود انجام نداده و آن هم رابطه جنسی بود و طرف سرزنش شده تشکیلات را قبول می کرد و رحمیت انقلاب بوده است که او را در مناسبات اعدام نکردند چون به همه ناموس ها حریص شده بود و اینطوری جلو ریزش ها گرفته شد و این ثمره انقلاب مریم بوده که رجوی با مزدوری خاص خودش به دولت صدام درب را بسته و کسی خارج نمی شود را برای همه جا انداخت و همه هم قبول کرده بودند که واقعاً کسی خارج نمی شود , اما به چه قیمت, می شود زندگی را دوباره شروع کرد , می شود شکنجه ها را از یاد برد , می شود چشم انتظاری ها را به فراموشی سپرد اما نمی شود عمر از دست رفته را مجدداً احیا کرد و رجوی عمر یک سری را از دستشان گرفت و برای پوشش گذاشتن به مزدوری و کارهای بی عقلانه خود دست به انقلاب نوین زد به همین خاطر است که نمی تواند وجهه سیاسی داشته باشد و این را از دست رجوی رها شده ها و جداشده ها با افشاگری جانانه از درون تشکیلات که فاکت به فاکت ستمی را که در طول سالها حضور در تشکیلات بر آنها شده به گوش جهانیان و هواداران رساندند و امروز به همین خاطر نمی تواند بهره سیاسی ببرد. از طرفی از اسفند ماه خانواده های اسیران در بند در جلوی درب اشرف جمع شده اند تا عزیزانشان را از دست رجوی جبار و خون آشام رها کنند واین خود یک ضربه دیگر بر رجوی است , گرچه رجوی به آنها هم مارک زده اما نمی دانست که با این کار ماهیت خودش را برملا می کند.
بلی بعد از شکنجه های فراوان و بعد از 16 سال یک مرتبه رهبران فرقه بگویند بریده باشید اما در کنار خودمان زندگی کنید اما فرار نداریم , رزمنده نداریم ولی مجاهد داریم رزمنده به کسانی می گفتند که آنها اعلام کرده بودند (رزمنده ارتش هستند قصد ندارند به سازمان وابسته شوند) آنها اینطور با نام انقلاب و با شکنجه آنها را به سوی وابسته کردن به سازمان آورد و کسی نمی توانست بگوید "نه" (کاک صالح) ذاکر , ایشان را اعدام می کرد ولی امروز همان ذاکرها می گویند رزمنده باش , بریده باش, هر چه دوست داری انجام بده و هزار بار به ما و رهبر ما که یک زمان بت ما بود فحش بده اما فرار نکن.
در اینجا به یک خاطره اشاره می کنم در همین بند (ه) بود برای ما هم یک نفر زن به عنوان مسئول داده بودند , آنقدر بد دهان بود که یک روز من و دوستم که الان در بند آنهاست بعد از افطار ناله کردیم خدا تو شاهد باش و شاهد هستی کاری کن کارهای این زن نزد همه افشا شود و همانطور هم شد بعد از 6 سال و این ناله ها در زمین نماند. یک روزهم، ناله های ما و تلاشهای ما رجوی و مریم و رهبران این فرقه را در دادگاه ها می کشاند و آن موقع جواب کارهای غلط و شکنجه ها را خواهند داد و آن روز دور نیست که مزدوری مثل مسعود و هوس بازی مثل مریم که دیدگاهی آکنده از فساد و….. داشت و همه را مثل خود می خواست و تمام زنها را در مناسبات برای پوشش روی کار خودش به سوی فساد و… سوق می داد بر ملا خواهد شد وداد آنها را خواهند ستاد. نفرین خدا بر شما باشد که انسانها را اسیر بوالهوسی و جاه طلبی خود کرده اید.
سعید