محمد رضا مبین
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
سردار ملی و مجاهدین – قسمت دوم
سلام عرض می کنم خدمت دوستان و هموطنان و همشهری های عزیزم، من محمدرضا مبین با سابقه ی 10 سال حضور در سازمان مجاهدین، هستم و در 10 سالی که در اسارت سازمان مجاهدین در عراق بودم، پی به ماهیت ضد مردمی سازمان بردم. امروز…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
سردار ملی و مجاهدین – قسمت اول
با نام و یاد خدا صحبت هایم را آغاز می کنم . از شهر تبریز میدان ستارخان ، از کنار مجسمه ی ستارخان با شما صحبت می کنم. اخیرا سازمان مجاهدین در مورد اعتراضات اخیر در تبریز ( اعتراض به گرانی بنزین) چند مطلب نوشت،…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
داستان فرقه ی رجوی به پایان رسید و زندگی آغاز شد
با آن مسئولی که با ما بود به فرودگاه تبریز رسیدیم . فرودگاه تبریز خیلی زیباتر از آخرین باری که دیده بودم، شده بود . از فرودگاه هم مجددا با خانواده تماس گرفته و اطلاع دادیم که به تبریز رسیدیم و بزودی خانواده را ملاقات…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
چه سرنوشتی در انتظارم بود؟
با وضعیتی غیرعادی از فرودگاه بغداد پرواز کردیم، آنقدر مسائل مختلف در ذهنم سنگینی می کرد که نمی دانستم به کدام یک فکر کنم ! نسبت به آینده اضطراب شدیدی داشتم ، اینکه چه سرنوشتی در انتظارم بود؟ در ساعت های آینده قرار بود چه…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
مرگ، سایه به سایه ما را تعقیب می کرد
همه ی نفرات حاضر در سالن فرودگاه مهرآباد از نیروهای امنیتی بودند … صدای شلیک های پراکنده از اطراف فرودگاه بغداد گهگداری شنیده می شد.هنوز عراق به ثبات نرسیده بود. انگار عراق از دیرباز، به سرزمین بلا و مصیبت ها تبدیل شده بود! تجربه شخصی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
آخرین شب اقامت در تیف
مروری بر خاطرات سیاه من در 10 سال اسارت در سازمان مجاهدین خلق ایران – قسمت هفتاد و دو کم کم با تنی خسته و روح و روانی بشدت آزرده، آماده می شدم که به ایران برگردم. من سیاسی نبودم ، اما بچه های سیاسی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
جهانبخش و آرزویی که هرگز محقق نشد
مروری بر خاطرات سیاه من در 10 سال اسارت در سازمان مجاهدین خلق ایران – قسمت هفتاد و یک در آستانه برگشتم به ایران نتوانستم بهترین دوستم را با خودم همراه کنم طی سالیان، بلاهایی در فرقه ی رجوی بر سرم آمده بود که هزار…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از یک برنامه کار پنهان در مورد من سوءاستفاده شد
مروری بر خاطرات سیاه من در 10 سال اسارت در سازمان مجاهدین خلق ایران – قسمت هفتاد انتخاب برگشتن به ایران، انتخاب سختی بود ، در حقیقت یکی از سخت ترین انتخابها در زندگی بود. خیلی سخت بود که اقرار کنم بخاطر یک انتخاب غلط…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
اندوه و بغض غریبانه در صدای لرزان پدر را تاب نیاوردم
مروری بر خاطرات سیاه من در 10 سال اسارت در سازمان مجاهدین خلق ایران – قسمت شصت و نه کم کم زمزمه های امکان رفتن به ایران به عمل رسید و آمریکائی ها لیستی از کسانی که تمایل دارند به ایران بازگردند را تهیه کرده…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
این ذهنیت زمانی در من شکست که به جمع خانواده برگشتم
مروری بر خاطرات سیاه من در 10 سال اسارت در سازمان مجاهدین خلق ایران – قسمت شصت وهشت بله، ما در تیف انتخاب های زیادی نداشتیم، در حقیقت زندانی نیروهای آمریکائی بودیم، اطرافمان سیم خاردارها ردیف شده بود و تله های منور هم از هر…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
گورستان تیف
خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت شصت و هفت بیش از نیمی از اسرای جنگ ایران و عراق در تیف، به ایران بازگشتند. میان سالانی که جوانی خود را در اردوگاههای عراق اجبارا صرف کرده ودراسارتگاه اشرف، تباه کردند. اکنون با موهائی سفید و…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
بالاخره آن روز فراموش نشدنی رسید
بعد از نزدیک به شش ماه اولین اکیپ در آستانه ی خروج از تیف بود خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت شصت و شش تیف، اردوگاه اسرای غیرجنگی بود، چون ما درهیچ نبرد یا جنگی علیه هیچ نیروئی شرکت نکرده بودیم. ما فقط اعضای…