خاطرات
- فرقه گرایی مجاهدین
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت بیست و هشتم
مریم رجوی علیرغم ادا و اطوارهای دموکراسی مابانه و سخنرانی های آتشین و ایجاد حلقه حامی سیاسی از بازنشسته های دولتمردان سابق در آمریکا و اروپا که با هزینه های سرسام آور بدست آمده بود نتوانست نظر دولت های غربی را نسبت به گروه تروریستی…
- نقض حقوق بشر
روش های مجاهدین خلق در جذب کودک سربازان از زبان محمدرضا ترابی
داستان اعزام و رفتن من به عراق محمدرضا ترابی در جلسه سوم کلاب هاوس در رابطه با نحوه جذب کودک سربازان توسط مجاهدین خلق و ترفندهایی که عوامل فرقه برای جذب کودکان در اروپا و بازگرداندن آنها به عراق به کار میبردند با نقل داستان…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت هشتم
در قسمت هفتم توضیح دادم که اولین درخواست ملاقات من با برادرم سید مرتضی و دو فرزندش که مانند دیگر کودک سربازان از کمپی در آلمان ربوده و به کمپ اشرف منتقل شده بودند، رد شد و پس از کش و قوس فراوان کاظم (حسین…
- نقض حقوق بشر
قربانعلی ترابی چگونه نفوذی شد؟!
قربانعلی ترابی را من از سال 1370 می شناسم. وی در محور 6 مسئول تسلیحات بود. هر روز صبح که برای مراسم صبحگاه به تسلیحات مراجعه می کردیم قربانعلی که مسئول تسلیحات بود به ما سلاح تحویل می داد و پس از پایان مراسم سلاح…
- اعضاء مجاهدین خلق
خاطراتم از شکنجه گر معروف محمد سادات دربندی – کاک عادل
زمانی که در جبهه جنگ اسیر فرقه رجوی شدم و من و ما بقی اسیران را به عراق منتقل کردند، ما را به اردوگاه فرقه رجوی بردند. مسئول اردوگاه محمد دربندی (کاک عادل) بود. عادل کسی بود که من و یک سری از اسیران را…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت هفتم
در قسمت قبل گفتم که بحث و جدل ها بالا گرفت و ناگهان سر و کله یکی از فرماندهان ظاهرا ارشد که سخت عصبانی بود پیدا شد و رفتار طلبکارانه ای با ما نموده و گفت از سر آنها چه میخواهید و زمانی که ما…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت ششم
در قسمت قبل این خاطرات در رابطه با مراجعه به کمپ اشرف که به قصد ملاقات با سه نفر از اعضای خانواده ام که در زمستان سال 1383 انجام گرفت ، توضیح دادم که خویشاوندان من به این ملاقات آورده نشدند و پس از بحث…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
چی می خواستم و چی شد – قسمت پایانی
در قسمت قبلی خاطراتم از خلع سلاح مجاهدین خلق گفتم: آمریکایی ها نیروها را خلع سلاح کرده تا هیچ یک از نیروهای سازمان دیگر رنگ سلاح را نبیند و سلاح که ناموس هر مجاهد خلق بود به یکباره تبدیل به چماقی شد که باید با…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت پنجم
در قسمت قبل گفتم زنی که روی صندلی در ابتدای سالن نشسته بود و بر تمام سالن نظارت میکرد، مرد حدودا 40 ساله ای را پیش من که به میزهای مختلف سرک میکشیدم تا علت نیآمدن برادرم سید مرتضی را بپرسم، فرستاد و او علت…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از آغاز تا پایان فریب بزرگ – قسمت پایانی
همانطور که در قسمت قبلی خاطراتم عرض کردم، پس از حمله ائتلاف به کشور عراق و سقوط بغداد، سازمان تروریستی فرقه گرای رجوی نیز با تمام نیروها و آرایش نظامی قرارگاه های خود را به خیال تصرف شهرهای مرزی ایران ترک کرد که سرانجام پس…
- خانواده ها
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت چهارم
در قسمت قبل گفتم که به سالنی در سمت راست هدایت شدیم که تعدادی از زنان برپشت میزها نشسته بودند و ضمن رویت قیافه هایمان ، به لیست هایی که در دست داشتند، نگاه می کردند و اجازه ی خروج و رفتن بسوی اتوبوس هایی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
چی می خواستم و چی شد – قسمت سوم
در قسمت قبل گفتم که همه افراد دریافته بودند که فقط چند فاکت را بنویسند و مانند بقیه بندهای انقلاب طلاق مسئولین از روی آن می گذرند و از آنجایی که مسئولین کاری هم نمی توانستند انجام دهند در نهایت عنوان می کردند که با…