در پادگان روزگاری عجیب حاکم است. روزگاری که هر انسانی را متعجب می کند. سوالی که در ذهن پدید می آید این است که: آیا این محل در این دنیای امروز جایی دارد؟ به نظرم حتی نام زندان را هم نمی توان روی آن گذاشت چون باید گفت: صد رحمت به زندان! در تمام کشورها یا دولت ها تعریفی از زندان و زندانی شده است.معمولا هر زندانی حق ملاقات را دارد و کسی نمی تواند این حق را از او سلب کند. اما ما چه کنیم که قانون پادگان اشرف با قوانین دنیا متغایر است و آن این است که: "ملاقات ممنوع "و این کل داستان نیست. توهین وفحاشی به پدر و مادرهایی که تنها خواسته آنها یک ملاقات معمولی است یکی دیگر از قوانین من درآوردی سران این زندان است.سرانی که انگار بویی از انسانیت نبرده اند به آدمهای مسن توهین می کنند فحش های رکیک می دهند. گویی که فرزندان ما از زیر بوته به عمل آمده اند و کس و کاری ندارند و به نوعی سند مالکیت فرزندانمان را رهبری فرقه خریده است. قانونی که در فرقه حاکم است در کجای قانون دنیا جا دارد که یک مادر بعد از چندین سال حق ملاقات با فرزندش را ندارد.
اُرگانهای بین المللی، غربیها، چرا چشمان خودشان را نسبت به این فرقه بسته اند. صلیب سرخ که مدعی است کارش حقوق بشری است کجاست!!
این ظلم نیست که فرزندم در پادگان اشرف به اسارت گرفته شود و سران فرقه به من بگویند تو مادر فرزندت نیستی تو یک مزدور هستی. من نه کاری با جمهوری اسلامی دارم و نه با سازمان مجاهدین!! من فقط می خواهم فرزندم را ببینم!! چگونه به خودشان اجازه می دهند که فرزندان ما را وادار کنند که فحش های رکیک به ما بدهند، این مجوز ضد انسانی را از کدام ارگان بین المللی کسب کرده اند. با شناختی که از فرزندم دارم هیچگاه حرفهای بی ربط به من نمی زند این حرفها، حرفهای سران فرقه است، جای ظالم و مظلوم عوض شده!! ما شده ایم ظالم!! رجوی و سرانش شده اند مظلوم!! به چه دلیل بایستی فرزندان ما قربانی رهبران فرقه ای شوند که در خارجه در رفاه و آسایش زندگی می کنند. آیا کسی هست به حرفهای مادران و پدران پیری که پشت درب اشرف ماه ها است تحصن کرده اند گوش کند؟ و یا با آنها درد و دل کند و از جنایتی که فرقه رجوی در قبال ما کرده آگاه شود. کسانی که سنگ آزادی را بر سینه می زنند آیا خودشان معنی و مفهوم آزادی را فهم می کنند؟ من فقط یک آرزو برای رجوی و سرانش دارم، امیدوارم همانطور که این فرقه ما را داغدار کرده روزی برسد که مثل ما داغدار شوند.
مهین حبیبی مادر داغدار و زجرکشیده اسیر در بند پروانه ربیعی عباسی