وقتی رجوی به برکت انقلاب مردم ایران از زندان آزاد شد، شیفتگی اش را به جمهوری دمکراتیک یمن هیچگاه پنهان نمی کرد، قذافی برایش یک الگوی انقلابی گری بود و اعتقاد داشت که انقلاب ایران نیز بایستی در مسیر تبدیل شدن به حکومتی نظیر آنها گام بردارد. بارها رهبری انقلاب ایران را به دلیل آن که مواضعی آنگونه ضد امپریالیستی که رهبران یمن و لیبی اتخاذ کرده اند را دارا نیست مورد انتقاد و سرزنش قرار می داد و ایران را ناگزیر از آن می دانست که در همان قطبی قرار گیرد که یمن و لیبی قرار دارند، کما این که مسئولین انقلاب نوپا را از این که مثل ساندینیستها دست به ملی سازی گسترده (و در حقیقت دولتی کردن همه چیز) نمی زنند نکوهش می کرد. در قطب اسطوره های رجوی عراق و مصر هم قرار داشتند که بنا به ملاحظات سیاسی و شرایط آن دوره آشکارا از آن سخن به میان نمی آورد و اگرچه کوششی هم در پنهان کردن آن نمی کرد، هم چنان که از فحوای انتقادات مجاهدین به دولت عراق به هنگام تجاوزات مرزی این شیفتگی و قرار دادن صدام در جبهه ضد امپریالیستی مورد نظر رجوی به خوبی عیان است. شیفتگی رجوی به صدام برای کسانی که در جریان دیدگاههای رجوی در باره صدام و حکومت وی هستند امر پوشیده ای نیست، تا جایی که جز چند انتقاد کوچک عیبی دیگری در وی سراغ ندارد! دل بستگی و علاقه وافر رجوی به حکومت حسنی مبارک نیز – لااقل این روزها – موضوعی از پرده برون افتاده است، اگرچه بسیاری بعد از سقوط صدام هم یادآوری می کردند که مصر می تواند گزینه ای باشد که گروه تروریستی مجاهدین را بعد از صدام زیر بال و پر بگیرد که آن هم به یمن انقلاب مردم مصر به گزینه ای ناممکن بدل شد. لیبی را هم عده ای گفته بودند که می تواند به جایگاهی برای مجاهدین تبدیل شود هم چنان که حتی از حضور مجاهدین در یمن نیز اخباری پراکنده شد! صرف نظر از میزان صحت و سقم این اخبار – که بنا به اطلاعات موجود موثق نیز هست *- گمانه زنی در باره احتمال انتقال مجاهدین به این کشورها بیشتر به دلیل شباهتهای حاکمان آنها با صدام و البته قرابت ایدئولوژیک مجاهدین به آن حاکمیت ها و ای بسا که به دلیل درک شیفتگی رجوی نسبت به این دیکتاتورها و کیش خوردن وی از جباریت آنها بوده است. بگذریم از این که بعد از لشکرکشی جمهوریخواهان به منطقه، برای رجوی، حسنی مبارک بخاطر شجاعتش در دفاع از منافع رژیم صهیونیستی و علی عبدالله صالح بخاطر شیعه کشی اش مثال زدنی شده بودند. اما اکنون با فروپاشی اسطوره های محبوب رجوی، برایش چاره ای نمانده است جز این در صورت لزوم بیت اللحم را انتخاب کند و به مهد فرقه ها و جنایتکاران پناه ببرد، چرا که مردم انقلابی مصر و لیبی و یمن بعد از این حضور مزدوران اسرائیل را در خاکشان تحمل نخواهند کرد.
_______ * برای نمونه نگاه کنید به اخباری که دستگاه تبلیغاتی مجاهدین از حمایت برخی اشخاص و گروهها در مصر و یا شیخ فلان طایفه در لیبی از مجاهدین در دو سال گذشته مخابره نموده است که محصول مراوادت عوامل مجاهدین با این اشخاص و گروهها و مستلزم تردد به این کشورها بوده است. اطلاعاتی هم وجود دارد که رهبری مجاهدین در طرح اضطراری اش یکی از این کشورها را برای انتقال کسانی که بتوانند پس از فروپاشی اشرف از عراق خارج شوند انتخاب کرده بود.