رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گربرسد مصرفش گل است و نبیذ
مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
حافظ سلام من بهزاد علیشاهی هستم ؛ سلام ؛سلام و تبریک نوروزی به همه شما اسیران اشرفی ؛ تبریک به همه شما که داغ اسارت این چهار ضلعی محصور با سیم های خاردار بر تن هایتان نشسته، بیرون این حصارها نوروز است و بهار آمده و هرکس زندگی خودش را میچرخاند و خودش برای خودش تصمیم میگیرد و چه دردناک است که آنجا شما باید به اجبار بخندید با جماعت و تن بدهید به اسارت.راستی دیدم هنوز در نشست ها برای نشان دادن شور و هیجان آنهم به اجبار به میزها میکوبید من هم بیست سال همین کار را کردم بدون شک کم هزینه ترین راه بود برای رفع تکلیف و شاد و هیجان زده نشان دادن خود ؛ از جیغ زدن و شعار دادن و ایستاده دست زدن بهتر بود ؛ مثل اینکه بعد از اینهمه سال هنوز بهترین راه است. نمیدانم با این عید تکراری این اجبارها و شعارها و آدمهای تکراری باید عید را به شما تبریک گفت یا نه ؛ اما من به شما تبریک میگویم هم عید را و هم هوشیاری شما در قبال مغز شویی مسئولان سازمان؛ که با این هوشیاری دیگراین مغزشویی ها دارد رنگ و بویش را از دست میدهد؛ تبریک به شما که خیلی از مناسک و فریضه های فرقه ای را تحریم کرده اید ؛تبریک به شما که امروز میدانید که جنگ و عملیات داخله و راهگشایی و انقلاب ایدئولوُژیک و آ77 و حوض و مانور و تمرینات کامپیوتری و آموزش و خارکنی و کارهای تولیدی و آماده باش و هزاربازی دیگر همه و همه برای مشغول کردن فکر شماست و بخشی از مغز شویی است ؛ و این چیزی است که ما سالها نمیدانستیم. تبریک به شما که دیگر بجای به بازی گرفته شدن؛ مناسبات مسخره فرقه ای را به بازی میگیرید. تبریک که برخلاف آن روزگار ما امروز میدانید که محفل داشتن و دوستی ونجوا وپچپچ با هم برخلاف تعلیمات فرقه ای خوب است و دلگرم کننده. نوروز است و زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی افسوس که راه این نسیم را برشما بسته اند تا مبادا که از آن مدد خواهید و چراغ دل برافروزید؛ به شما تبریک میگویم که بهار آمده است و میدانم که اجازه تبریک گفتن به کسی که دوستش دارید را نمیدهند ؛ سالها به اجبارباید به فلان مسئول تبریک بگویید و دست بزنید ولی تبریک گفتن به عشق و خانواده ها برایتان ممنوع بوده است ؛ من که داخل این حصارها بودم هر سال به ما کارتهایی میدادند که برای خانواده هایمان تبریک بنویسیم، کارتهایی که به هیچ آدرسی فرستاده نمیشد و فقط برای تفتیش عقاید و کسب اطلاعات از آدرس خانواده ها بود، برای اخاذی بود و بس ؛ تبریک به شما که امروز همه این ترفندها را خوب میشناسید.تبریک به شما که علیرغم اینهمه نشست و فحش و غسل و جیغ و گزارش هنوز عاشقید که بقول سعدی: آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطبست کاش سازمان یک دهم ؛ نه یک صدم ایراداتی که به جمهوری اسلامی میگیرد را نداشت ؛ کاش یک دهم ؛نه یک صدم چیزهایی که در شعار برای مردم ایران میخواهد به شما روا میداشت. تا امروز خانواده ها نه با فریاد و بلندگو که میتوانستند؛ آهسته و در کنار گوش شما عشق را زمزمه کنند. درپیام قبلی از سازمان پرسیدم که چرا اجازه داشتن ایمیل و چت و یا نامه وتلفن و تماس به شما نمیدهد ؛ امری که رایج ترین چیزها در دنیای امروز است و حتی شاهدیم که از زندانها هم نامه و تماس تلفنی رد و بدل میشود. گفتم و سازمان دست به فحاشی زد. من هم از این خواسته کوتاه میایم و امروز از مسئولان سازمان خواسته کمتری دارم ؛ شما هم بپرسید تماس و نامه و چت و ایمیل پیش کش ؛ میشود به همین افراد اسیر در اشرف علیرغم اینهمه مغز شویی ففط روزی یکساعت اجازه و فرصت فکر کردن بدهید ؛ درخواست رادیو و اینترنت و تلویزیون نداریم فقط و فقط یکساعت فکر کردن در روز. میدانم که این را هم برنمیتابید. بازهم تبریک به شما که علیرغم اینکه هرروز وادارتان میکنند علیه خانواده هایتان شعار بدهید و وادارتان به مصاحبه تلویزیونی میکنند بازهم عشق را در پستوی قلبتان نهان کرده و زنده نگاه داشته اید و من شاهد بوده ام که خانواده هایتان هم با عشق به مصاحبه هایتان نگاه کرده اند و البته نه برای اینکه ببینند چه میگویید که حرفهای سازمان را زیاد شنیده اند بلکه برای اینکه چهره هایتان را ببینند و حرف چشمهایتان را گوش کنند. باز هم از سعدی بگویم که میفرماید: کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
مراد از بخت و حظ از عمر و مقصود از جهان دارد
برون از خوردن و خفتن حیاتی هست مردم را
به جانان زندگانی کن بهایم نیز جان دارد. دوستانم عید است و نوروز و بهار و وقت فکر کردن به خودتان ؛ سرنوشتتان و عزیزان و زندگیتان ؛ نگذارید که سازمان اینبار با علم کردن تحولات منطقه شما را بفریبد که سرانجام کار نزدیک است و چند صباحی دیگر بمانید و همه با هم به ایران میرویم و جشن پیروزی میگیریم ؛ من همین حرفها را همان سالهای جنگ ایران و عراق و باز همان سالهای حمله آمریکا به منطقه شنیده ام که همین مسئولین امروزی میگفتند منطقه آبستن تحولات است ؛ بمانید و ببینید. آنموقع به فکر مان نمیرسید که بگوییم همین که در مناسبات از شما دیده ایم برای هفت پشتمان بس است. منتظرکسی نمانید،نه صلیب سرخ ونه هیچ سازمان حقوق بشری و نه هیچ دولتی به کمکتان نخواهد آمد که همه قصد به کارگیری سازمان را برای مزدوری و جاسوسی دارند و برای همین چشم بر اسارت شما میبندند ؛ حامی شما در این روزگار فقط و فقط خانواده های شما ست. شنیده ام که بعضی هایتان میگویید حال که عمر مااینجا تلف شده میمانیم تا عاقبت این سازمان را هم ببینیم و دلمان خنک شود؛ باور کنید از بیرون هم میشود عاقبت را دید. برخی میگویید کجا برویم بعد از اینهمه سال و اینهمه دوری و آنهمه سختی که به خانواده هایمان روا داشته ایم ؛ آنجا و در پشت این حصارها نخواهید توانست به این سئوالها پاسخ دهید که نه وقت و زمان فکر کردن دارید و نه با آنهمه مسمومیت ذهنی فرقه ای میتوانید به نتیجه برسید. نوروزتان مبارک، آرزو میکنم که امسال سال در آغوش کشیدن عزیزانتان باشد ؛ سال رهایی ذهن و سال تصمیم گیری شخصی برای خودتان و اگر بود مبارکتان باشد. عید است ونوبهار و جهان را جوانیی
هرمرغ را به وصل گلی شادمانیی