مصاحبه محمدرضا شمسی از متحصنین جلوی درب اشرف – قسمت دوم

س: شما در میان صحبت هایتان به محفل های سیاسی در داخل سازمان اشاره کردید که نفرات علیه تشکیلات و رجوی بکار می برند. رجوی چه خطری را از این ناحیه علیه خود احساس میکرد؟
ج: محفل زدن در سازمان مرز سرخ تلقی می شد. البته منظور از محفل حرف زدن در مورد پدر و مادر و بستگان و فرزند و یا انتقاداتی علیه روشهای اجرایی و دیدگاههای سازمان بود. و زمانیکه چند نفر در فرصتی طلایی میتوانستند دور هم بنشینند و از خانواده شان حرف بزنند بیاد می آوردند که نه سازمان نامه اقوام آنها را به نفرات می دهد و نه عکسی از آنان را. حتی اجازه تلفن داشتن را شاید کسی در بیست سال از عمرش ندیده باشد. لذا برایشان سخت بود که همان پدر و مادری که جزیی از خلق قهرمان ادعایی رجوی هستند نمی توانند با آنها در تماس باشند پس حرفهای دیگر مسعود رجوی هم کشک اندرکشک است. نفری بود که بیست و چهارسال بچه اش را ندیده بود.
س: شما حدودا در این سری عزیمت تان دوماه در جلوی درب اشرف بودید آیا کسی یا کسانی هم از داخل تشکیلات فرار کردند؟
ج: در همان ده روز اول حضورم در آنجا چهار نفر فرارکرده و به خانواده ها پیوستند و دراین هفته اخیر نیز آقای مسعود دلیری توانستند از اسارتگاه رجوی فرار کنند. و این افراد چون فقط از موقعیت شبانه بهتر می توانند فرار کنند لذا ابتدا براحتی خود را به نیروهای عراقی معرفی و با ثبت اسم و مشخصات و هویت فردی و با احترام خاص نزد خانواده ها منتقل می شوند.
س: حضور خانواده ها چرا این چنین دستگاه رجوی را بهم ریخته که مدام از حرفهای زده شده خانواده ها در بلندگوها میترسد و یا ادعا می کند خانواده ها اسباب و وسایل پارازیت دارند؟
ج: صحبت های خانواده ها خیلی برای عزیزانشان تاثیر دارد. آنها با زبان عاطفی و موثر خودشان بیشتر از فلاخن های سنگ پران مجاهدین و بسرعت تاثیرات خوب و انسانی و الهی را در دل افراد بخت برگشته سازمان میگذارند و آنان را روحیه داده و امیدوارشان میسازند تا به زندگی امید داشته و برای زندگی با شرافت از نزد تشکیلات رجوی فرار کنند. آنان مظلومانه به فحش بعضی عناصر سازمان گوش داده و با زبان گریه برای رستگاری و نجات از کج اندیش آنان مدام دعا می کنند. آنان با دیالوگ روزانه با نگهبانان عاطفه مرده آنان را زنده می کنند. من خودم وقتی از بلندگو دوستانم را مورد خطاب قرارمی دادم به آنها یادآور می شدم بچه ها در خلوت خودتان بیندیشید که چی بودید و حالا در چه جایگاه پست و رذل قرار گرفته اید لذا دم را غنیمت شمرده و خود را بتکانید و به جامعه انسانی بازگردید و دنبال تحصیلات عالیه خودتان باشید. زمان سنگ پرانی بطرف پدر و مادرها نیست زمان تکنولوژی است زمان سرعت و رسانه ها و بیداری است.
س: اگر یادتان باشد سری قبل که شما رفته بودید مقارن بود با انتخاب زهره اخیانی بعنوان مسئول اشرف. حال که این دفعه در آنجا حضور داشتید تاثیرات آن انتخاب را چگونه ارزیابی نمودید؟
ج: بنظرم ما ایرانی ها افرادی عاطفی هستیم و هرگز پدر و مادر خود را اینگونه باطنا از یاد نمی بریم لذا برد حضور و صداهای خانواده ها عملا انتخاب و جابجایی مسئولین اشرف را بی تاثیر کرده بود. بطوریکه در کمپ آزادی و خانواده ها هم که شب ها به شبکه ماهواره ای آنان برای رصد کردن نگاه می کردم می دیدم برای حفظ نیرو خبرهای دست بیستم اجتماعی را برگزیده و تازه سر و دم آن را میزنند تا اخباری در بیاورند و برای مصرف تشکیلات یعنی نفرات اشرف استفاده کنند. در مکالماتم با بلندگو به آنها می گفتم که سران مجاهدین زمانیکه شما توپ و تانک و صدام را داشتید چکار کردید که حالا هم خلع سلاح اید و هم بازداشت خانگی و حکم اخراج ابلاغ شده چکار می توانید بکنید. اصلا کدام گروه اپوزوسیونی در تاریخ سیاسی ایران از خاک کشوری بیگانه برای بدست آوردن قدرت مشروع و مردمی به ایران حمله نموده است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا