برای آنهایی که طی سی سال گذشته صرفا بدلایل انسانی و با مسامحه از کنار گروه رجوی می گذشتند، امروز بیش از هر زمانی محتوی مزدوری و وابستگی این باند وطن فروش به اثبات رسیده است. گروهی که از انقلاب 57 خط خود را از مردم جدا نمود و آغاز گر انفجارها و ترورهای خیابانی در تهران و بسیاری از شهرهای ایران شد! طی چند هفته گذشته در حالی که جنگ طلبان آمریکایی و اسرائیلی به تشدید تخاصمات ضد ایرانی مشغولند،باند آبرو باخته رجوی نیز به رویای خدمت و عضویت در”ارتش آزادیبخش ناتو” می اندیشد.همان ارتشی که در لیبی جزو افتخارات غرور آفرین آنان بوده و پیش از آن نیز در عراق و افغانستان چند میلیون کشته و زخمی برجای گذاشته بود. در بین گروه های خارج از کشور، رجوی و سازمان تروریستی اش تنها گروهی نیستند که به انتظار چنین روزی نشسته اند.اما تنها تشکلی هستند که آشکارا به خیانت و وطن فروشی مشغول بوده و درآرزوی حمله بیگانگان به ملت خود روزشماری می کنند. بنابر این اتهام اصلی رجوی بسیار بزرگتر و بیشتر از یک گروه تروریست معمولی مانند ریگی یا پژاک است.سی و دو سال پیش زمانیکه دکتر شاپور بختیار در بغداد مشغول چانه زنی با صدام حسین برای تهاجم به خاک ایران بود،کسی تصور نمی کرد آخرین نخست وزیر پهلوی در تدارک اشغال خاک ایران بدست بیگانگان باشد.صدام با چراغ سبز آمریکا و اسرائیل آغاز گر یک جنگ خانمان سوز شد اما با شکست های پیاپی در خاک ایران فهمید که از دیواری بلند تر از قد خود بالا رفته است. پیش از جنگ، بختیار در ملاقات هایش برای تشویق صدام به تهاجم و اشغال خاک ایران مکررا تاکید می کرد ؛”ارتش ایران با من است و مردم نیز بدلیل ترس از ارتش عراق به سرعت تسلیم خواهند شد.طی 72 ساعت می توان خوزستان را از ایران جدا کرده و منطقه آزاد اعلام نمود.” اما تصمیم جدی صدام حسین برای حمله به ایران زمانی آغاز شد که آمریکا در عملیات نظامی طبس شکست خورد.”این عملیات بدفرجام، صدام حسین را به این فکر انداخت که آمریکا برای جبران آن شکست، حملهٔ مجددی راعلیه نظام جمهوری اسلامی اجرا میکند و به همین دلیل در جنگ میان عراق و ایران دخالت مستقیم خواهد داشت. یکی از نشانههای این اقدام، استقرار ناو هواپیمابر یواساس کیتی هاوک در خلیج فارس و ورود ۶۰۰۰ چترباز آمریکایی در پایگاه نظامیای در بحرین درست چند هفته قبل از آغاز تهاجم عراق به ایران بوده است.” سی و یک سال پس از این واقعه، آمریکا اسناد بجا مانده از حکومت صدام حسین را در دسترس عموم قرار داد.”آماتزیا بارام” کارشناس اسرائیلی متخصص امور عراق در بررسی یکی از این اسناد نوشته است،”یکی از اشتباه های محاسباتی صدام حسین، دست کم گرفتن توان نظامی ایران پیش از آغاز جنگ با این کشور بود… به نظر می رسد این تصمیم در جلسه ای در روز 16 سپتامبر 1980 اتخاذ شد که اقای صدام با خوش بینی تصور می کرد ایرانی ها از ترس نیروهای عراقی مستقر در نزدیکی مرز، بی آن که بجنگند، تسلیم می شوند.” اما رشادت ایرانیان در جنگ تحمیلی رویاهای ابلهانه صدام را به باد داد.تا جایی که از روی استیصال دنبال باجگیری و پایان سریع جنگ به نفع خود بود.بیرون کردن دار و دسته بختیار و بازماندگان ساواک شاه از عراق و قطع کمک های مالی آنان نیز در همین راستا انجام گردید.صدام به اشتباه استراتژیک خود پی برده و دنبال راهی برای خروج آبرومندانه از باتلاق جنگ بود. آمریکا و برخی کشورهای غربی نفع خود را در تداوم جنگ می دیدند. به همین دلیل برای جلوگیری از شکست صدام دست بکار شده و با ماکزیمم توان به او یاری رساندند تا عامل جنگ، موجب فروپاشی حکومت بعثی در عراق نگردد.در آن روزگار گرچه نیروهای اطلاعاتی و نظامی مجاهدین در حین جنگ با سرویس های جاسوسی صدام در ارتباط بودند،اما پیوستن تمام عیار باند تروریستی رجوی به زیر مجموعه تشکیلات صدام حسین نیز در همین راستا بود.نیرویی که با اسلحه و بمب در داخل ایران به ترور و انفجار مشغول بود، بسیار مطمئن تر از بقایای در هم شکسته شاه در عراق محسوب می گردید. این پیوند نامبارک نتوانست راهگشای شرارت های بیگانگان بر علیه ایران باشد.چند روز پس از اعلام آتش بس توسط حکومت ایران در سال 1367 شمسی، صدام آخرین تیر خود را از مرزهای شرقی به سمت ایران شلیک کرد.ارتش خصوصی خود را که متشکل از 7500 عضو مجاهدین بود، با پشتیبانی کامل زمینی و هوایی راهی استان کرمانشاه نمود تا شاید آخرین شانس باقی مانده (قبل از امضای قرار داد نهایی در سازمان ملل) برای او پیروزی ببار بیاورد.بیش از 2500 کشته و زخمی محصول عملیات مشترک صدام و خیانت رجوی به مردم ایران بود.مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) با تحمل شکستی سنگین عقب نشینی نموده و به پایگاه های خود در عراق بازگشتند. این عملیات که با خیانت گروه رجوی به مردم و آب و خاک ایران رقم خورد، وطن فروشی باند وابسته و تروریست او را آشکار ساخت. با سقوط صدام حسین،رجوی دامن پوش محذورات خود را کنار زده و علنا نشان داد که پیش از صدام در آغوش جنگ طلبان آمریکا و سازمان های جاسوسی بیگانه پرورش یافته و یکی از عوامل اصلی آنان در پیشبرد خط ایران هراسی است وگرنه مفتخر به جاسوسی و ارائه اطلاعات سرمایه های مردمی به بیگانگان نمی شدند. از چند هفته پیش نیز که جنگ لفظی بین آمریکا و اسرائیل از یک طرف و ایران از طرف دیگر شدت گرفته،باند وطن فروش رجوی به دنبال بر هم زدن مناسبات و محکم کردن جای پای خود در این میدان است.تا بدین وسیله هم بستن پادگان اشرف در عراق را با تاخیر بیاندازد و هم اینکه رسما و علنا در”ارتش آزادیبخش ناتو” نام نویسی نماید.تا شاید با گر گرفتن آتش جنگ، بحران فروپاشی یک باند تروریست و خائن به مردم در محاق مانده و هزینه تاریخی آن از جیب مردم و آب و خاک کشوری مانند ایران پرداخت گردد. اما تجربه عمیق تاریخی نشان می دهد که جنگ با ایرانیان کار ساده ای نیست.وگرنه”نتانیاهو” اعتراف نمی کرد”جنگ با ایران شوخی نیست.”از طرف دیگر هیچ گروه خائن و وطن فروشی نیز با پوشیدن چکمه آمریکایی و اسرائیلی نتوانسته است رویاهای واهی خود را برگرده مردم ایران تحمیل نماید.چه رسد به باند مفلوک و زمین گیر شده ای مانند رجوی که حیات و مماتش برای خود غربی ها شبهه انگیز بوده و بکارگیری آنان در جنگ فرضی ضدیت هر چه بیشتر ایرانیان آزاده و وطن پرست را در جبهه ای بسیار وسیع برخواهد انگیخت.این گوی و این میدان! محمد علوی