تروریست ها گرد و خاک راه می اندازند، دولت آمریکا پیام آشنایی می دهد، رجوی می پذیرد، مالکی ضرب العجل را 6 ماه عقب می اندازد و بالاخره قرار می شود 400 تا 800 تن از جانیان گردن کلفت پادگان اشرف بعنوان اولین یا دومین گروه با پاسپورت هایی که از قبل تهیه شده به سمت اروپا یا دیگر کشورهای غربی پرواز کنند. به جرات می توان گفت از ابتدا رجوی همین ها را از بقایای آن 3400 تن می خواست. نه جان کسی برایش اهمیت داشت و نه زنان "مسلمان" حرمسرایش ترحم کسی را بر می انگیخت.اهمیت مسئله در این بود که افرد دستچین شده بدون هیچ راه بندی بسرعت جابجا شوند. به اروپا بروند و فرانسه را به پایگاه اصلی تروریست های خود تبدیل نمایند.از اینرو رجوی برای این افراد "تضمین های حداقل" می طلبد،خواسته ای که فقط شامل حال رهبران و فرماندهان ارشد مجاهدین شده و برای استقرار مجدد آنان در کشورهای اروپایی، مسیری باز و بی خطر را بصورت قانونی تضمین می نماید. پیش از این نیز زمینه های قانونی و فراقانونی کار آماده شده است.انگلستان رفع اتهام تروریستی می نماید. شورای وزیران اتحادیه اروپا آنان را در سال 2009 از لیست تروریستی خارج می کند،ظاهرا تنها کشوری که با اعلام مخالفت،شرمگینانه رای مثبت می دهد فرانسه است.پس از آن فرجام خواهی می کند.اما دادگاه عالی اروپا روز چهارشنبه 21 دسامبر 2011 دلایل فرانسه را در اثر عدم ارائه مدارک مستدل و قابل دفاع برای طرف دیگر رد کرده و پرونده سازمان تروریستی مجاهدین خلق را برای همیشه می بندد. دادگاه اعلام می دارد هیچ مدرک و دلیلی مبنی بر تروریست بودن سازمان مجاهدین خلق در اتحادیه اروپا وجود ندارد.پرونده 17 ژوئن 2003،خودسوزی و توطئه بر علیه دگراندیشان در فرانسه نیز اوایل سال جاری بایگانی می شود. با اینحال آمریکا،کانادا و استرالیا تا کنون آنان را در لیست تروریستی خود جای داده و علائمی از تغییر در دیدگاه آنان تا سال آتی دیده نمی شود. این مسائل نشان می دهد که پوسته فرقه تروریستی رجوی از جای دیگری در حال تغییر است.جایی که هنوز آنان را در لیست نگه داشته و مابه ازای آن خواستار چیزهای دیگری هستند.گروه رجوی سال ها است که خواسته های آنان را اجابت کرده و اعلام آمادگی بیش از آن نیز نموده اند.اما طرف مقابل دنبال دریافت تضمین هایی است که فعلا در رجوی سراغ ندارد.بعبارتی سیاست 9 سال گذشته عراق در قبال تروریست های محبوب،پیگیری و اجرای اوامر آمریکا است.چیزی که رجوی از بیان آشکار آن واهمه داشته و همه گناهان خود و شرکایش را به گردن حکومت ایران می اندازد تا در غبار گردوخاک حاصله اصل موضوع به فراموشی سپرده شود! 9 سال گذشته برای منتقدین، کنشگران و فعالین حقوق بشر،سالیان از دست رفته و غیر قابل جبران است.دو سال پیش طی مقاله ای متذکر شدم نباید تسلیم شرایط بازی در زمین دیگران شد،فرصت ها از دست می روند و رجوی بدنبال تراشیدن یک موقعیت قدسی است.موقعیتی که با ترفند های بسیار پیچیده حقوقی و قانونی بتواند مشتی یاغی، تروریست و ضد ایرانی را در لباس آزادیبخشی به نمایش بگذارد.شرایطی که از تروریست های فراموش شده،شخصیت هایی فعال، تاریخی و قهرمان بسازد،تحمیق کند،حقوق بشر را الت دست خویش نماید و در مسیر تحولات ایران قرار دهد.اما متاسفانه جو زدگی و عدم واقع بینی برخی مانع از درک مسائل مطروحه گردید. پیش از این متذکر شده بودم که مسائل سیاسی را نمی توان با عمده کردن موضوعات حقوق بشری حل نمود.مسائل انسانی زمینه های لازم برای پیشبرد سیاست های کلان است.اما به تنهایی نمی تواند تاثیر عمیق و راهبردی داشته باشد. اجتماعی کردن موضوع، دشمن سیاسی گری است.بعبارتی مچ سیاست ورزان ریاکار زمانی باز می شود که در زمینه ای بسیار وسیع اجتماعی و عمومی گردند.که این نیز ابزار های خاص خود را می طلبد. علیرغم تلاش با ارزش و بی وقفه انجمن ها، منتقدان،جداشدگان، قربانیان،خانواده ها و گروه های سیاسی اجتماعی دگر اندیش،گرچه رجوی در عراق باخته است.اما تشکیلات او دست نخورده باقی می ماند.گروهی که با از دست دادن صدام حسین می بایست همراه با او بخاک سپرده می شد،امروز برای دیگران شرط تعیین می کند.خواستار سفر به عراق و مذاکره با دولت مالکی برای حفظ تتمه تشکیلات مجاهدین می شود و به این شکل پررویی حاصل از عدم هوشیاری دیگران را به نمایش می گذارد.و این برای کسانیکه از دجالیت رجوی آگاهند، شروع یک فصل جدید در سرزمینی به وسعت اروپا است!
محمد علوی