مجاهدین و بحران خروج از اشرف

مجاهدین هر چند تلاش میکنند نشان دهند که خروج از اشرف برای آنها مشکلی را بوجود نمی آورد و حتی آنرا یک پیروزی هم تلقی میکنند، ولی وضعیت آنها مثال کسی است که برای غلبه بر ترسش از تاریکی، دائم سوت می زند و راه میرود.
طی نه سالی که از سقوط صدام میگذرد، رجوی در خلاء نبود صدام حسین بعنوان هم پیمان استراتژیکی خود، تضاد آمریکا با ایران را بهترین امکان و فرصت برای ادامه بقای خود در عراق میدانست. به همین دلیل هم تلاش کرد تمامی فعالیت های اطلاعاتی و جاسوسی خود را که تا دیروز به نفع صدام حسین انجام میداد حال همین نقش را برای نیروهای آمریکایی در عراق بازی کند و حال با وجود شکاف عمیق در روابط ایران و آمریکا این مجاهدین هستند که باید کشور عراق را ترک کنند.
مجاهدین خشن ترین و بی رحم ترین بخش از اپوزسیون ایران هستند که هیچ اصولی بر کارشان حاکم نیست و تنها با گروه خمرهای سرخ به رهبری پل پوت که در دهه هفتاد در کشور کامبوج بر سر کار آمدند قابل مقایسه هستند.
مجاهدین تنها به حاکمیت سیاسی به هر قیمت در ایران فکر میکنند و به همین دلیل است که دروغ گویی و فریب کاری سیاسی خمیرمایه کارشان بوده و هست و حاضرند به هر کار غیر انسانی و غیر اخلاقی در راستای رسیدن به اهدافشان دست بزنند. حرف آنها از لوله تفنگ بیرون می آید و حاضر نیستند با هیچ گروه سیاسی تعامل کنند.
با این مقدمه و در وضعیت فعلی و بحرانی که در خاک کشور عراق گریبانگرشان شده تنها به سیاست از ستون به ستون فرجی است متوصل شده اند.
تصمیم قطعی دولت آقای نوری المالکی در ابتدای سال 90 و بعد از وقایع 19 فروردین و پافشاری برای اخراج مجاهدین از عراق و به طبع آن به رسمیت شناخته شدن این حق از سوی دولتمردان آمریکایی و حتی اروپایی حاکی از شکست سیاست های پی در پی مجاهدین است.
حال اگر از دجالگریهای خاص رجوی در وارونه جلوه دادن شکست های پی در پی اش که خاص فریب خوردگان قرارگاه اشرف است بگذریم در بازار سیاست اما، کسی آنها را جدی نمی گیرد.
و علیرغم اینکه دورنمای وضعیت آنان در قرارگاه اشرف مشخص است ولی باز هم سعی میکنند با فعال کردن لابی های خود در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا شاید بتوانند زمان این اخراج از عراق را به تاخیر بیندازند. مجاهدین به هیچ راه حل مسالمت آمیزی تن نمی دهند چرا که آنها نیاز به تبلیغات گسترده و بدست آوردن حمایت های بین المللی دارند آنها میخواهند با به کشته دادن نفرات محصور در قرارگاه اشرف مظلوم نمایی کرده و باز هم زمان بیشتری برای ماندنشان در قرارگاه اشرف بخرند. مجاهدین که در بحرانی عمیق گیر افتاده اند تلاش میکنند با سنگ اندازی های خاص فرقه ای خود پای آمریکائیان را در این قضایا درگیر کنند. آنها به طرق مختلف گاهی با التماس و زاری و گاهی با یادآوری خدمت هایی که به نیروهای آمریکایی در عراق کرده اند میخواهند به طرف حسابهای خود بگویند که الان هم نوبت شماست که ما را پشتیبانی و حمایت کنید ولی مجاهدین هنوز به قانونمندیهایی که بر روابط دولتمردان آمریکایی با دولت ها و حال چه رسد به یک سازمان و گروه کوچک نظامی پی نبرده اند. هنوز به این موضوع اشراف ندارند که در وضعیت فعلی مجاهدین برای آمریکا کوچکترین ارزش سیاسی و یا نظامی ندارد و اگر رابطه وجود داشته و یا هست صرفا برای استفاده یک طرفه و مقطعی است.
واقعیت این است که مجاهدین حیات فیزیکی خود بعد از سقوط صدام را در سایه تسلیم شدن و انجام فعالیت های اطلاعاتی به نفع نیروهای آمریکایی بدست آوردند و این هم شاید بزرگترین اشتباه نیروهای آمریکایی در خاک عراق و در قبال مجاهدین بوده باشد.
بهرحال در وضعیت فعلی که بحران خروج از قرارگاه اشرف گریبانگیر مجاهدین شده آنها سعی دارند با کارشکنی و قانون ستیزی و شرط گذاری های غیر واقعی مانع جدی در پیشبرد راه حل های مسالمت آمیز و انسانی ایجاد کنند تا تشکیلات مجاهدین را سرپا نگه دارند. در این رابطه تناقضات آشکاری در موضع گیری های مجاهدین وجود دارد.
نتیجه اینکه شاید بشود اینگونه تحلیل کرد ؛ آنچه که به مجاهدین تاکنون پشت گرمی میداد تا به این همه پشتک وارو زدن های مشمئز کننده در صحنه بین المللی دست بزنند و با تمام قوا در مقابل دولت قانونی آقای مالکی بایستند و حتی به برخی تحرکات نظامی در همکاری با دیگر گروههای تروریستی در عراق نیز متهم شوند این بود که آنها فکر میکردند با توجه به این همه خوش خدمتی اطلاعاتی و فعالیت های جاسوسی که به نفع آمریکا و بعد از سقوط صدام در عراق و در تمامی زمینه ها انجام داده اند در حداقل؛ آمریکا بقای آنها در عراق را تضمین خواهد کرد و در حداکثر؛ آمریکا و به تبع آن دیگر کشورهای اروپائی مجاهدین را بعنوان آلترناتیو رژیم جمهوی اسلامی ایران به رسمیت خواهند شناخت و عراق و بطور مشخص قرارگاه اشرف سکویی برای پرتاب مجاهدین به مرزهای ایران خواهد بود.
بنابراین برای رسیدن به خواسته هایشان چنان در خدمت نیروهای آمریکایی در عراق قرار گرفتند که پوشیدن لباس سرباز آمریکایی و گرفتن سلاح از دست ارتش آمریکا شاید یک افتخار تاریخی برای " هر عنصر مجاهد خلق " محسوب میشد و مسئولین در نشست های گروهی به تک تک اعضای مجاهدین پیام مسعود رجوی را که میگفت "… روزی ما سلاح هایمان را از دست آمریکائیان خواهیم گرفت… " به آنها منتقل میکردند. ولی مجاهدین هرگز تصور نمی کردند که روزی برسد که ارتش آمریکا آنها را در بیابانهای عراق رها کند.
بنظرم یادآوری این موضوع همیشه ضروری است که مجاهدین هرگز خود را در مقام پاسخگویی به مردم ایران نمی دانند و هیچگاه نخواستند به سوالات برحق مردم و سایر گروههای سیاسی در طیف اپوزسیون رژیم جمهوری اسلامی ایران پاسخ منطقی بدهند. آنها حتی تحمل ساده ترین انتقاد را نه از دیگران دارند و نه خودشان به خودشان میکنند. به همین دلیل هم شاید بتوان گفت، یک نوع تنفر عمومی از مجاهدین به دلیل سوابق سیاه و تاریک آنها در عراق در بین گروههای سیاسی و مردم ایران شکل گرفته است و با گذشت زمان نیز این تنفر بیشتر و بیشتر میشود.
طی یکسال اخیر که اخراج مجاهدین از عراق جدی تر شده آنها با تمام قوا تلاش میکنند که در مقابل راه کارهای قانونی و انسانی که در سطح بین المللی برای حل مسئله بحران اشرف داده شده و میشود بهانه تراشی کنند. چرا که مجاهدین تنها زبانی برای حرف زدن دارند و نه گوشی برای شنیدن.
مجاهدین طی این مدت همیشه در معرض انتخاب بین بد و بدتر بودند و همیشه پل های پشت سرشان را خراب کرده اند و با سیاست از این ستون به آن ستون فرجی است تلاش کرده اند آب رودخانه را در مسیر سربالایی حرکت دهند ولی هرگز موفق به اینکار نشده اند و برعکس در مردابی گرفتار شدند که نه راه پیش دارند و نه راه پس.
بنابراین میتوان گفت مجاهدین تنها بازنده این بازی هستند چرا که با این همه تقلا و عوام فریبی بین المللی و شانتاژ و نعل وارونه زدن:
1 – درخواست از آمریکا برای بعهده گرفتن حفاظت شان در عراق تحت کنواسیون چهارم ژنو بجایی نرسید.
چرا که اگر مجاهدین به این کار موفق میشدند و حمایت نظامی آمریکا را بدست می آوردند میتوانستند همچنان بعنوان اپوزسیون قدرتمند ایران یکه تاز میدان شوند و صد البته مجاهدین بخوبی میدانند در صورتیکه از عراق اخراج شوند حتی در میان اپوزسیون فعلی هم نه تنها جایگاهی نخواهند داشت بلکه باید حساب سالها خیانت خود را در حق مردم ایران و اعضای فریب خورده و دیگر گروههای سیاسی پس دهند.
2 – تلاش برای خروج از لیست گروههای تروریسیتی در آمریکا که زمینه ساز امر پناهندگی اعضای گرفتار در قرارگاه اشرف در کشورهای اروپایی و خود آمریکا بود.
در این رابطه بکارگیری لابی گرهای حرفه ای با صرف هزینه های سرسام آور، راه اندازی آکسیونها و تظاهرات به شیوه های شناخته شده هم به جایی نرسید- طرحی جایگزین در صورت اخراج از عراق.
و حال باید منتظر ماند و دید آیا مجاهدین باز هم میخواهند در مقابل فعالیت های صرفا انسانی دولت عراق و سازمان ملل متحد و دیگر ارگانهای حقوق بشری و برخی کشورهای دیگر بازهم سنگ اندازی کنند؟ و ساکنین قرارگاه اشرف را برای رسیدن به خواسته های غیر قانونی و فرقه ای شان همچنان در اسارت نگه دارند؟ و یا به توافقاتی که بین دولت عراق و سازمان ملل متحد انجام شده احترام گذاشته و به اجرای آن بدون هیچ پیش شرطی تن خواهند داد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا