طی هفته های اخیر و بعد از دادگاه جلسه استیناف فدرال ایالات متحده آمریکا در واشینگتن که در تاریخ 8 می 2012 برابر با 19 اردیبهشت 1391 برگزار گردید، و موضعگیری آقای رابرت لوب وکیل وزارت خارجه در خصوص مکانیزم بررسی خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی، باعث شد مجاهدین در یک موضعگیری فرصت طلبانه دیگر اعلام کنند؛ بازرسی اشرف یک شرط اساسی برای انتقال ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی است و از وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا خواستند قبل از تخلیه کامل اشرف آنجا را بازرسی کنند. نامه نگاری به هیلاری کلینتون توسط ایلیانا رزلهتینن رئیس کمیته امور خارجی و برد شرمن نایب رئیس زیرکمیته تروریسم کنگره آمریکا، و نامه نگاریهای خود مجاهدین به رئیس جمهور اوباما، وزیر هیلاری کلینتون و وزیر پانتِا و انعکاس آن در برخی از روزنامه های آمریکا و نهایتا سوزنامه مجاهدین به دبیرکل ملل متحد که از جدیدترین تلاشهای مذبوحانه در این پروه محسوب میشوند خود سندی بر بی اعتباری مجاهدین است که این مجموعه فعالیت ها از چند زاویه بررسی و تجزیه و تحلیل است. جارو جنجالی که این روزها مجاهدین در رابطه با بازرسی فوری از قرارگاه اشرف به راه انداختهاند هرچند یک بهانه منطقی در قبال وزارت خارجه آمریکا محسوب میشود ولی فرصتی است تا مجاهدین بتوانند بطور مقطعی هم که شده تخلیه قرارگاه اشرف را به تاخیر بیندازند تا با پیچیده کردن شرایط و بدست آوردن زمان، شاید آن معجزه ای که مجاهدین سالهاست انتظار آنرا میکشند رخ دهد؛ شاید مذاکرات هسته ای به بن بست برسد و جنگی در بگیرد. شاید دولت آقای مالکی عوض شود و دولت دیگری بر سر کار اید که با حضور مجاهدین در عراق موافقت کند و شاید دولت آقای بشار اسد سقوط کند؟! و شاید… در رابطه با خروج از لیست گروههای تروریستی مجاهدین تلاش میکنند تا به طرف حسابهایشان این را القاء کنند که تلاش مجاهدین برای خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا تنها به این دلیل است که این امر پذیرش ساکنان اشرف و کمپ ترانزیت موقت در کشورهای ثالث تاثیر منفی دارد و به همین دلیل هم مجاهدین سعی میکنند در تمامی فعالیت هایشان چه در موضع گیریهای رسمی و غیر رسمی خودشان و چه از زبان حامیان سیاسی شان همین وجه از موضوع لیست گروههای تروریستی را برجسته کنند. هرچند این موضوع اگر میتواند درست باشد ولی آنچه که در بطن این تحولات همچنان بعنوان هدف غایی مجاهدین دنبال میشود همانا گره خوردن حیات سیاسی و فیزیکی شخص مسعود رجوی با موضوع خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکاست که ناقابل تا همینجا 10 سال زندگی مخفی، برای رجوی آب خورده و وی را زمین گیر کرده است. البته ناگفته نماند اگر خروج از لیست گروههای ترویستی آمریکا هم که مجاهدین با تمامی ظرفیت تشکیلاتی و مالی شان دنبال تحقق آن هستند عملی شود تنها میتواند در حد نشاندن یک معلول بر روی یک صندلی چرخدار کارکرد داشته باشد. از آغاز پروسه جابجایی مجاهدین از قرارگاه اشرف به کمپ ترانزیت موقت، و با شروع مصاحبه ها، همچنین فرارهایی که طی مدت اخیر و پی در پی وجود داشته است باعث شده است که یونامی و بویژه مسئولین وزارت خارجه آمریکا که از نزدیک تمامی تحولات کمپ را دنبال میکنند، اخبار و اطلاعاتی خیلی بیشتر از قبل از؛ ماهیت فرقه ای و ساختار غیر دموکراتیکِ تشکیلات مجاهدین، از روابط و مناسبات نامشروع رهبران این سازمان با دولت صدام حسین، و همکاری مجاهدین با گروه القاعده در خاک عراق بدست آورده و به پوچی ادعاها و فریب کاری های مجاهدین در تمامی زمینه ها پی ببرند. طبیعتا این شناختِ جزئی تر از مجاهدین، روی خروج نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی آمریکا نیز تاثیرگذار خواهد بود. بنحویکه آقای دنیل فیرید در بخشی از صحبت های افتتاحیه شان در استماع کنگره آمریکا در تاریخ 16 می 2012 – 27 اردیبهشت 91 نیز گفتند: "در مورد افراد در کمپ حریه، هر چه مصاحبه ها جلوتر می رود ما داریم بیشتر با آنها آشنا می شویم… مجاهدین در سوزنامه اخیر خود به دبیرکل ملل متحد دخالت جمهوری اسلامی ایران در پرونده قرارگاه اشرف را بعنوان مرز سرخ تلقی و آنرا محکوم کرده اند. در این سوزنامه، مجاهدین بجد از آقای مارتین کوبلر میخواهند که در خصوص ساکنان قرارگاه اشرف و لیبرتی با دولت ایران وارد فعالیت های دیپلماتیک نشود. ولی ظاهرا رهبران مجاهدین فراموش کرده اند که آقای دنیل فیرید در جلسه استماع کنگره آمریکا در تاریخ 8 می 2012 (که البته مجاهدین این بخش از صحبت های ایشان را از سایت هایشان حذف کرده اند) اعلام کرد: ساکنان کمپ بلحاظ وضعیت حقوقی شان به سه گروه تقسیم میشود: کسانی که داوطلبانه انتخاب میکنند که به ایران برگردند، دیگران ممکن است که اعتبار یا ارتباطات لازم برای رفتن به کشورهای اروپائی و یا کشورهای دیگر را پیدا کنند و در آنجا باز اسکان یابند. اما هنوز کسان دیگری خواهند بود که نیاز دارند بعنوان پناهنده و یا با اجازه های دیگه در کشورهای سوم با مساعی کمیساریا زندگی کنند. بنابراین منطقی است که نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد آقای مارتین کوبلر بدلیل مسئولیتشان در خصوص گروه اول یعنی کسانی که قصد رفتن به ایران را دارند رایزنی هایی را با مقامات جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. اما واقعیت این است آنچه باعث ترس و وحشت بیشتر رهبران مجاهدین میشود، نه گروه اول که خواهان رفتن به ایران هستند بلکه گروه سوم است. چرا که در شرایط فعلی هیچ کشور ثالثی حاضر به پذیرش آنها نیست و رهبران مجاهدین هم از این می ترسند که آنها هم بتدریج تمایل پیدا کنند که به ایران بروند. بنابراین ایران میتواند برای گروه سوم نیز گزینه ای مطلوب باشد که البته این موضوع از نگاه تیز مسئولین ملل متحد هم بدور نیست. بنابراین تحقق این امر نیز بطریق اولی ارتباطات بیشتری را بین مقامات ملل متحد و جمهوری اسلامی ایران را می طلبد. ضمن اینکه وضعیت زندگی آن تعداد از اعضای مجاهدین که در دوره های قبل و تحت نظارت صلیب سرخ جهانی به ایران رفته اند نیز مزید بر علت است که باعث میشود مسئولین یونامی و صلیب سرخ جهانی بیشتر از هر زمان دیگری به روی این ایده که ایران بهترین گزینه و امن ترین محل برای بازاسکان پناهجویان در قرارگاه اشرف و کمپ ترانزیت موقت است تمرکز پیدا کنند. نتیجه اینکه تا اینجای کار، نه خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا محقق شده، نه کمپ لیبرتی بعنوان یک کمپ رسمی پناهندگی که خواست عمیق رهبران مجاهدین است به رسمیت شناخته شده است و نه مجاهدین به خواسته هایشان در کمپ ترانزیت موقت برای حفظ حصارهای تشکیلاتی شان رسیده اند و بقول آقای دنیل فیرید مشاور ویژه خانم وزیر کلینتون در امور اشرف: "… توصیه قلبی من به ساکنین اشرف و لیبرتی و همه کسانی که خیر آنها را می خواهند این است که هرچه سریعتر تا زمانیکه فرصت داریم پیش برویم… (چرا که) کمپ اشرف باید بسته شود ". بنابراین مجاهدین تنها تا زمانیکه که اشرف تخلیه کامل نشده است فرصت دارند که آنتنی شوند. چرا که با بسته شدن قرارگاه اشرف، پرونده مجاهدین نیز در خاک عراق بسته میشود و آنچه که از مجاهدین باقی می ماند مشتی آواره در کشورهای اروپائی و آمریکا و مشتی پناهجو در لیبرتی است که باید در انتظار پذیرش از کشورهای ثالث و بعبارتی دقیق تر از ایران باشند. سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین