این جمله مرا بیاد حرفهای مسعود رجوی هنگام اخراجش در سال 1365 از فرانسه و عزیمت اش به عراق , می آورد. او در پیامی به هواداران سازمان این جمله را بیان کرد که " میروم تا در کوهستانها آتش ها برافروزم"!!. ایشان درآن زمان با یک هواپیمای عراقی از فرانسه به بغداد آمد و دوستان آن مقطع رجوی از فرماندهان حزب بعث درفرودگاه از وی استقبال کردند رجوی بعد از فرودگاه بلافاصله برای دیدار با سیدالرئیس یعنی رئیس جمهور عراق (صدام حسین) به کاخ او رفت. از آن موقع وی دیگر یادی از کوهستان! نکرد. تمامی کاخ های ساخته شده و مجلل برای رجوی و همسرش بعد از آن با پول های مردم فقیر عراق تحقق یافت. او دیگر از برافروختن ترسید و راحت طلبی را با سردادن شعارهای هیچ و پوچ برگزید. بعنوان نمونه درسال 1366 پیام آزادسازی تمام کشور آنهم توسط نیروهای آزادی را داد. در سی خرداد همان سال وی گفت ارتش آزادی برای تثبیت و پاکسازی بقای حکومت و ایجاد آرامش و امنیت در آینده ای نه چندان دور وارد خاک وطن می شود. واقعیت اش من نمی دانم که برای رجوی خاک وطن کدام کشور محسوب میشود، عراق، ایران، اسرائیل، فرانسه ویا آمریکا. به هرحال بازی با کلمات عادت همیشگی آقای رجوی است و مثال بعدی درسال 1370 و در زمان رژه چندباره زرهی های سازمان در قرارگاه اشرف میباشد که مجدداً آقای رجوی پیام آتش افروزی خود را چنین به خبرنگاران اعلام نمود " آنچه که شما منتظر اتفاق افتادن آن دراین لحظه هستید زودتر ازآن دست یافتنی خواهد شد و ما حکومت ایران را بزودی سرنگون خواهیم کرد. آقای رجوی از زمان خروج از ایران تا لحظه رسیدن به کاخ های عراق مدام به رویاهای خیالی خود بسنده کرد و با دادن پیام آتش به نیروهای فریب خورده فقط هیزم آتشی برای پرپر شدن آنان فراهم نمود او با استفاده از احساسات فریب خوردگان، اول مسئله حذف ازدواج و نابودی خانواده را حل کرد وبعد از پوشش این طلاق های اعضاء سعی نمود تا بهترین نیرنگ ها را برای سرکوب مخالفان داخلی خود بکار ببندد. او سپس تعدادی از هم پیمانان خود در شورای به اصطلاح مقاومت را که می توانستند بعدها برایش مشکلی ایجاد کنند را بتدریج ایزوله و کنار گذاشت. یپام های آتشین وجمله های توخالی و فرمی وی با متدهای جدید در تیتر خبرهای سازمان برای ایجاد های و هوی ادامه داشت. تا جایی که از سال 1376 بتدریج مریم برای مسعود رجوی یک سرگرمی تازه با هدف به پیش بردن امیال منفعت طلبانه قرار گرفت. همه این ها نشانگر ریشه دارنبودن اصالت این گروه بود چرا که رجوی در یک معامله پنهان و کثیف فقط به فکر کسب منافع ضد ملی خود بوده ودر صدد بود به هر نحوی و هر وسیله ای خود را به نیروهای زجر کشیده سازمان و ملت ایران بقبولاند. وهمین چرخش ایدئولوژی بود که خود به خود به فرقه گری رسید می خواهم این جمله را با دومثال به اثبات برسانم که:
– جمله اول اگررجوی دارای اهداف و ایدئولوژی مشخصی بود نه کاخ نیشن می شد و نه خیانت کار.
– جمله دوم اگررجوی سمت و سوی شعارش را می دانست یعنی از شکل به محتوا می آمد مثل امروز بی آبرو، بی حیثیت نمیشد. و اما امروز این جمله می رود کاروان طوفان به طوفانی دگر سوال ماست؟
به گفته نماینده سازمان ملل از آن تعداد حدود 1600 نفر خواهان بازگشت به ایران هستند و آنها هم درشرایط انتخاب این تصمیم را خواهند گرفت که دیگر زمان هدر دادن عمر دیر شده و به همین خاطر موج جدید در ریزش بقیه نفرات طوفان دگر خواهد بود والان هم ما شاهد آن هستم اما شما آقای رجوی مثل گذشته آن واقعیت را نمی بینید که چنان شعارهایی را تکرار و تکرار می کنید آقای رجوی منتظرباش طوفان دگر بپا شود.
سعید