در پروسه انتقال اسرای اشرف به کمپ ترانزیت لییبرتی، یا آزادی که به حق در مقایسه با مناسبات اشرف بایستی نام کمپ آزادی را بر آن گذاشت ارکان رجوی سخت به لرزه افتاده است. رهبری سازمان خوب میداند با فراهم کردن امکانات رفاهی و صنفی در اشرف گوهر انسانی که همان اندیشه است را به زنجیر کشیده و مدام در این راستا به دست اندرکاران انتقال اسرا فشار می آورد. چون تنها این ترفند رجوی برای اسیران اندیشه قابل هضم است نه چیز دیگری. فرض را بر این بگیریم که کمپ لیبرتی بنا به تبلیغات مسموم سازمان یک زندان است آیا زندان به این مفهوم نیست که فردی بر خلاف میل شخصی در آن محل به اجبار بماند؟ آیا اسرایی که در اشرف باقی مانده اند اجازه ترک اشرف را به خواسته خود دارند؟ در مقایسه با کمپ لیبرتی چطور؟ این روابط ومناسبات استثمار گرایانه رجوی هاست که این انسان ها را به بند کشیده نه مکان خا صی. حاکمیت مطلق اندیشه رجویسم در طی سالها مزدوری برای بیگانگان در محلی بنام اشرف، این محل را سخت بد نام کرده وبرای همین خاطر هم دوستان جدا شده از آن با نام کمپ بد نام اشرف یاد می کنند، این کمپ به محلی خاص در خاک عراق تبدیل شده است، هیچ یک از نیروهای عراقی بدون هماهنگی قبلی و در صورت عدم اوکی رهبری سازمان حق ورود به این مکان را ندارد. سازمان های بین الملی و حقوق بشری و خبرنگاران و حتی حیوانات هم حق ورود به این منطقه ورود ممنوع را ندارند. هر فرقه ای تمام سرمایه گذاریش روی رهبری فرقه است و خوب بیاد دارم خانم مریم عضدانلو با نام اکتسابی رجوی در یکی از نشست های عمومی گفت اگر تمامی شماها کشته شوید مهم نیست فقط شخص مسعود بماند کافی است اوست که می تواند سازمانی دیگری را بنا کند. آیا بهترین مکان بین بد و بدتر برای اختفای شخص مسعود رجوی کجاست؟ تمامی قرآئن وشواهد دال برآن است که رجوی در اشرف گرفتار شده وتا جای امنی برای خود پیدا نکند محال است در تخلیه مسالمت آمیز اشرف پیش قدم شود. تا بحال نیز انتقال چند سری از اسرا نیز برای رد گم کردن و خریدن وقت برای رجوی بوده و در آینده هم ممکن هست بطور کجدار و مریض دست به چنین ترفند هایی بزند ولی من عقیده ام بر این است که رجوی در اشرف مخفی شده و این اسرای باقی مانده گروگان برای حفظ جان این قصاب هستند. امید وارم شخص رجوی این شهامت را داشته باشد در آخرین لحظات حیات خود تسلیم عدالت شود ودر یک دادگاه بین المللی به انبوهی سوالات بی جواب ما قربانیان پاسخ گوید که به کدامین گناه سالها بهترین دوران زندگی ما را تباه کرد، ماها که برای خدمت خالصانه به میهن و مردم کمر همت بسته بودیم را رو در روی مردم قرار داد، و کار را به جائی کشاند، از سازمانی که روزی به صداقت و فداکاری کادر های آن چه مخالف وچه موافق اتفاق نظر داشتند را به ضلالت امروزی کشاند، و لحظه ای که به امید واعتماد این نسل خیانت شد، تک تک نفرات این چند بیت، شاعر این نسل سوخته زنده یاد کمال رفعت صفائی ورد زبانشان شد. کدامین روز بود که دوکبوتر در بازوان من مردند عقابی در جمجمه ام به ابر تبدیل شد وآواز زیبا ترین مرغان جهان گلویم یخ بست حسن عزیزی