به جرات میتوان ادعا کرد که از ابتدای تشکیل سازمان مجاهدین تا به امروز بیشترین ستم و استثمار در حق زنان پیوسته به این تشکیلات صورت گرفته است وهمواره بعنوان ابزاری در دست رهبری این سازمان و متناسب با نیازهای مقطعی و یا دراز مدت جهت تحقق اهداف از پیش تعیین شده رهبری مورد استفاده وسوء استفاده قرار گرفته است. علیرغم هیاهوی تبلیغاتی سازمان مبنی بر رهایی زن و یا در اختیار داشتن بالاترین جایگاه تشکیلاتی توسط زنان در این سازمان ؛ بیشترین سرکوب تشکیلاتی نصیب زنانی شده که اتفاقا بیشترین حرف شنوی تشکیلاتی وازفرمان پذیر ی بیشتری برخوردار بوده اند. شورای رهبری به مثابه بالاترین رده تشکیلاتی زنان در فرقه رجوی به زنانی تعلق میگیرد که که به قول مریم رجوی هیچگونه زاویه ای با پذیرش بی چون وچرای فرمان تشکیلاتی رجوی ندارند وصرفا گوش برای شنیدن فرمان و ذهن برای پذیرش واجرا واثبات انرا دارند ولاغیر ؛خارج از این چهارچوب زنان در این جایگاه تشکیلاتی قرار نمیگیرند. سرگذشت غم انگیز وتاسف بار زنان در سازمان مجاهدین صرفا محدود به امروز نیست واز بدو تشکیل این سازمان همواره زنان از یک چنین شرایطی برخوردار بوده اند ؛ صحنه های تکان دهنده ای که امروز تحت عنوان رقص رهایی یا برهنگی جمعی زنان در حضور رهبری توسط یکی از اعضاء سابق شورای رهبری خانم بتول سلطانی با شجاعتی بینظیر بیان میشود فرایند تکمیلی سوء استفاده جنسی از زنان از بدو ورود اولین زن در تشکیلات مجاهدین است وفقط شکل ونام ان تغییر کرده است. اگر امروز این سوء استفاده صرف جنسی توسط رهبری فرقه به بهانه یکی شدن بارهبری و شب قدر وهنگامه رفتن به معراج ودر موارد زننده تر آن سکس جمعی با رهبری از سوی مریم رجوی بعنوان معراج جمعی بیان میشود ؛در سالهای ابتدایی تشکیل این سازمان بعنوان پوش امنیتی وعادیسازی محیط انجام میگرفته است. اگر رجوی در عراق تحت حکومت صدام ودر پادگان نظامی اشرف با جرات تمام برای مردان وزنان فرمان طلاق ایدئولوژیک صادر میکند وبه اجبار آنها را از هم جدا میکند وبا توجیح ایدئولوژیک زنان را به عقد خود در میآورد تا ماحصل آن معراجی ومسیری شود که مریم در سال 1364 طی کرد که الزاما این معراج باید از اتاق خواب رجوی عبور میکرد. طبق توجیح رهبری این مدل سکس با اعضاء یکی شدن با رهبر عقیدتی وبه معراج رفتن تلقی میشود که اتفاقا این رهبری است که قیمت آنرا پرداخته است که زنان دربند را برای ارضاء شهوانی خود به رختخواب میکشد که البته در اینجا مریم هم حکم پیاله کش را با خود یدک میکشد. "” امشب شب زفاف تو و شب معراج توست و قدرشناس قیمتی باش که مسعود برایت داده تا همانند من و در سطح من و بیش از من بعد از این معراج با مسعود یکی شوی و بار مسوولیت به دوش بکشی و خودت را عاشق ترین بدانی یا اگر خوب نفهمی و ناسپاسی کنی از دور خارج می شوی وهمچون جسدی میشوی در تشکیلات و روی میز ما خواهی ماند، بنابر این سعی کن قیمتی که برایت داده شده است را درک کنی و در کار و مسوولیت کوشا باشی “!!" در سالهای اولیه تاسیس سازمان نیز برای رسیدن به این مدل معراج که به اتاق خواب مسئول ختم میشد بهانه امنیتی وحفظ امنیت پایگاه وخانه تیمی ملاک ومعیارسنجش تشکیلات پذیری القاء میشده است. برای ضرورت ادامه مبارزه با شاه ضرورتا و بنا به خواست تشکیلات زنان متاهل از همسران خود طلاق میگرفتند وبه عقد مسئول تشکیلاتی در میآمدند به بهانه اینکه خانه به افراد مجرد اجاره داده نمیشود برای اجاره کردن تعدادی خانه امن این نوع طلاق وازدواج مرسوم بود وگاه یک زن در صفوف مجاهدین گاه تا 4 بار بین مسئولین تشکیلاتی دست به دست میشده است. در آن روزگارهم این مدل طلاقها برای زنان تشکیلاتی اجباری بوده وبه عقد مسئول تشکیلاتی درآمدن ضرورت مبارزه نام داشته است و حالا در عراق این روند سیر تکاملی خود را در ایدئولوژی رجوی طی کرده است ونام معراج به خود گرفته است اما نقطه مشترک هردو روش ونقطه پایانی هردو مسیر به اتاق خواب ختم میشده است ؛یکی برای حفظ امنیت پایگاه باید سر از اتاق خواب مسئول در میآورد واین یکی برای رسیدن به معراج ایدئولوژیک باید سر از اتاق خواب رجوی درآورد. ابشخور هردو تفکررا باید در تفکری پیدا کرد که از روز اول کج بنا نهاده شده است واشتباه است اگر فکر کنیم رجوی این تفکر اولیه تاسیس سازمان را به انحراف برده است بلکه رجوی مبلغ وکامل کننده آن تفکر بوده وبه بیانی بهتر تفکر جنسی رجوی کامل شده ای است از تفکر اولیه تاسیس سازمان زیرا در آن سالها در ایران این تفکر مجالی ومیدانی برای خود نمایی کامل نداشت وشرایط بسته در عراق این امکان رابرای رجوی فراهم کرده است تا عمق متعفن ایدئولوژی سازمان را عینیت ببخشد. بیجهت نیست که رهبری سازمان غیبتی 10ساله میکند وعلیرغم خروج از لیست کذایی که شب وروز آنرا بهانه میکرد نمیتواند دردی از دردهای بی درمان سازمان را دوا کند وبیجهت نیست که سازمان اصرار دارد که هرنوع جابجایی را بصورت جمعی انجام دهد زیرا از همین نکته وحشت دارد که مبادا در این جابجایی ها ظرف کنترل نیرویی بشکند ومهار کنترل زنان از دستش خارج شود وصدای سرکوب شده زنان همانند صدای خانم سالطانی به گوش همه برسد وهمگان بدانند که چه جنایات هولناکی در حق زنان در این سیستم مخوف تشکیلاتی صورت گرفته است و بیجهت نیست که پادوهای شورایی تبدیل لیبرتی به کمپ پناهندگی را دم گرفته اند و از خروج افراد بصورت انفرادی وحشت دارند. باید دید در صفوف شورایی ها رجوی چه دست گلی به آب داده است؟ آیا این معراج در بین آنها هم نمودی داشته است یا خیر؟ باید منتظر شد زیرا هر دم از این باغ گلی میرسد. کافی است پای زنان بیشتری به دنیای آزاد برسد در انصورت هم شغل شریف مریم رجوی بر همگان اشکارتر میشود وهم رجوی مجبور است تا پایان عمر در سوراخ خود باقی بماند زیرا در صورت خروج از سوراخ باید در محاکمات بین المللی پاسخگوی خیل زنانی باشد که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند. اما قطعا آن روز دیر نیست دیر و زود دارد اما سوخت وسوز ندارد. عباس صادقی