مریم رجوی در ایامی می خواهد روز جهانی زن را گرامی بدارد که نزدیک به ۱۰۰۰ زن عضو سازمان مجاهدین خلق در کمپ لیبرتی به سر می برند.این عادت با محتوا و پیدایش سازمان مجاهدین سنخیتی نداشته و قبل از انقلاب ایدئولوژیک،سنتی بیگانه و دور از تمایلات رهبری سازمان مجاهدین خلق بوده است. از سال ۱۳۷۳ شمسی که مسعود رجوی، زن سوم اش مریم قجر عضدانلو را بعنوان «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» منصوب کرده و برای بار دوم از عراق به فرانسه اعزام نمود، او را بعنوان یک ابزار کارآمد، برای فریب زنان اروپایی و افکار عمومی، مورد استفاده وسیع قرار داد. از آن روز به بعد همه ساله، مریم رجوی جلساتی را با برخی زنان لابی مجاهدین در اروپا برگزار نموده و از رهایی و برابری زنان در سازمان مجاهدین حرف می زند. مسئله ای که مغایر با سنت تشکیلاتی آنان بوده و هیچ یک از اهداف مورد بحث، در درون سازمان مجاهدین نه تنها به اجرا در نیامده بلکه مینیمم آزادی های انسانی از زنان عضو سازمان مجاهدین خلق سلب گردیده است! – در سال ۱۳۶۴ شمسی، مریم قجر عضدانلو که دفتر مسعود رجوی در پاریس را عهده دار بود، به یکباره همسرش مهدی ابریشمچی و دختر خردسال اش را رها کرده و با عشق رسیدن به مدار بالاتر و با عنوان انقلاب ایدئولوژیک، تسلیم رهبرش مسعود رجوی می شود. مسعود رجوی این عمل را برای سایر اعضای مجاهدین غیر قابل الگوبرداری اعلام نموده و آن را مختص رهبری خاص الخاص و ایدئولوژیک مجاهدین می داند.در همین دوران برخی از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین خلق که با سودجویی و سوءاستفاده مسعود رجوی به مخالفت برخاسته بودند به اعدام، زندان و خلع رده محکوم شدند. پرویز یعقوبی،علی زرکش و برخی دیگر که به مخالفت با مسعود رجوی بلند شده بودند توسط مسعود رجوی محاکمه شده و به جرم مخالفت با انقلاب ایدئولوژیک به اعدام محکوم شدند. – چهار سال بعد در مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک، مسعود رجوی دستور می دهد همه افراد، زنان و شوهران خود را طلاق داده و از آن پس باید تنها عشق شان، مبارزه و ذوب شدن در رهبری مسعود و مریم رجوی باشد.این دستور خوشآیند خیلی ها نبود، برخی از سازمان مجاهدین جداشده و برخی مخالفان دیگر که در لایه فرماندهی مجاهدین بودند به اعدام و زندان محکوم گردیدند. – در سال ۱۳۷۰ شمسی همه خانواده هایی که در درون سازمان مجاهدین بودند،متلاشی شده و فرزندان خردسال آنان به اجبار از پدر و مادر خود جداشده و توسط تشکیلات مجاهدین به کشورهای اروپایی اعزام گردیدند.مسعود رجوی با این مسئله برخورد دوگانه ای داشت. در تبلیغات بیرونی اعلام نمود که برای رعایت حقوق کودکان و حفظ آنان از بمباران ها، تصمیم به اعزام گرفته است.اما در درون تشکیلات می گفت که خانواده، زن، شوهر، کودک و عواطف زناشویی، سم مبارزه است. با کودک، زن و شوهر نمی توان مبارزه نمود. بنابراین هسته فساد درون مجاهدین را متلاشی می کنیم تا زنان و مردان مجاهدین با خلوص بیشتر و بهتر از پیش به مبارزه فکر کنند و برای فدا کردن جان شان فکر خانه و خانواده خود نباشند. – زنان سازمان مجاهدین که تا قبل از سال ۱۳۶۷ شمسی عمدتا در کارهای پشتیبانی و خدماتی به کار گرفته می شدند،از سال ۱۳۶۸ شمسی به بعد در گروه های نظامی سازماندهی شده و به عملیات های مرزی و داخل ایران اعزام گردیدند.بخش زیادی از تیم های ترور سازمان مجاهدین که از عراق به داخل ایران فرستاده می شدند را زنان جوان تشکیل می دادند.زنانی که شوهران خود را طلاق داده و هیچ فکری بجز عملیات، انفجار و کشتن در سر نداشتند! – مسعود و مریم رجوی در تبلیغات بیرونی سازمان مجاهدین خلق عنوان می کنند که مذهب و حجاب برای زن مجاهد خلق آزاد بوده و آنها از برابری با مردان برخوردار می باشند.اما هیچ زن عضو سازمان مجاهدین نتوانست روسری و حجاب اش را حتی در آسایشگاه متعلق به زنان برداشته و مقداری آزاد تر از سایر مواقع باشد. – در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، دوستی و هم صحبتی زنان و مردان با یکدیگر جرم تلقی شده و مورد پیگیرد و برخوردهای فاشیستی قرار می گیرد. برخی دختران جوان به دلیل فشارهای روانی درون تشکیلات و برخوردار نبودن از آزادی های فردی،عشق، دوست داشتن،آرایش، مد و بخصوص حجاب، دست به خود کشی زده و به این شکل با فجیع ترین حالت ممکن، خود را از شر فشارهای درون سازمان مجاهدین خلق نجات دادند.برخی نیز تحت عناوین واهی در زندان های داخل پادگان اشرف شکنجه شده و سرکوب گردیدند. – زنان در سازمان مجاهدین خلق بعد از انقلاب ایدئولوژیک،حق داشتن همسر و بچه را ندارند.آنها تمام عمر خود را در فرم ها و پوشش های سازمانی سرکرده اند.حق داشتن ارتباط با خانواده ممنوع است.حق گردش، وکانس، پارک، سینما، تلویزیون آزاد، اینترنت آزاد، ماهواره، رادیو، مطبوعات آزاد، کتاب خوانی، تماس تلفنی، دوست داشتن، عشق، ازدواج و … ممنوع است. آنها باید تمام عمر خود را در پایگاه ها و بیابان هایی که مریم و مسعود رجوی مشخص می نمایند، به دور از مینیمم آزادی های فردی و اجتماعی با خشن ترین ابزار و سلاح های مرگبار سر کنند. ۱۰۰۰ زنی که مریم رجوی از آنان بعنوان الگوی زنان رها شده یاد می برد به این شکل زندگی می کنند.آنها تمام وقت و فکر خود را باید معطوف به عشق رهبری بنمایند.و اگر در این زمینه کاستی داشته باشند مورد مواخذه قرار می گیرند.آنها باید به استنطاق های تشکیلاتی پاسخگو بوده و افکاری مانند آزادی فردی،آزادی اجتماعی،آزادی جنسی،ازدواج،شوهر،بچه دار شدن و … را از خود زدوده و در نشست های مغز شویی به آنچه که در این زمینه از ذهن شان عبور میکند اعتراف نمایند. اینها نمونه هایی است که برخلاف وضع موجود، مریم رجوی از آزادی زنان در سازمان مجاهدین خلق گفته و همه ساله در گرامیداشت ۸ مارس تکرار می نماید! – مسعود و مریم رجوی در بسیاری از سخنرانی هایشان از پیشرفت و ارتقاء زن مجاهد خلق سخن گفته اند.آنها از این که تعدادی زن مجاهد به “شورای رهبری” منصوب شده به خود می بالند.اما این زنان را کسی جز مریم رجوی انتخاب نمی کند. مریم رجوی نیز که از سال ۱۳۷۲ شمسی عنوان«رئیس جمهور شورای ملی مقاومت» را دارد توسط مسعود رجوی به این مقام منصوب گردیده است. مریم رجوی طی ۲۰ سال گذشته خود را رئیس جمهور مقاومت می خواند.آیا می توان پرسید؛ چرا شورای ملی مقاومت که خود را آزاد ترین نهاد ایرانی- بین المللی می نامد، نتوانسته است یک جایگزین و جانشین برای او انتخاب نماید؟ اگر حرف خود آنها درست باشد که زنان سازمان مجاهدین از پیشرفت های نوری برخوردار بوده اند، چرا یکی دیگر مشابه مریم رجوی را طی این همه سال نتوانسته اند تولید کرده و معرفی نمایند؟ مریم رجوی می گوید که او و سازمان اش همانند احزاب و سازمان های دموکراتیک اروپایی به انتخابات آزاد معتقد اند.چرا طی ۲۰ سال گذشته در مورد رهبری سازمان یا عنوان «ریاست جمهوری شورای ملی مقاومت» هیچ گونه انتخاباتی وجود نداشته است؟اگر بوده، کجا بوده؟ چه کسی رقیب مریم رجوی بوده و با چه درصدی از آرای سازمانی یا حزبی از او شکست خورده است؟ چند دوره انتخابات آزاد و دموکراتیک برگزار شده و در کجا؟ آیا پیروز همه آنها مریم رجوی بوده؟ چرا و چگونه؟ از چند ماه پیش نیز خانم بتول سلطانی یکی از اعضای سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق،روابط جنسی خود با مسعود رجوی را افشا نمود.این مسئله مرا با شک و تردیدهای فراوانی روبرو نموده است.اما رهبری سازمان مجاهدین در پیام دی ماه خود، با زدن مارک جاسوسی به جداشدگان و خانم سلطانی، به اظهارات او پاسخ نداد.رجوی باید افکار عمومی را نسبت به این مسئله حساس روشن و شفاف نماید!آیا مسعود و مریم رجوی در مسیری که به آن رهایی زنان مجاهدین اطلاق می شود، دست به تشکیل حرمسرا زده و با زنان و خواهران یا مادران دیگر اعضای سازمان مجاهدین در چنین حرمسرایی همبستر شده اند؟ این مسئله ای است که مریم رجوی بیش از هر کسی نسبت به بود و نبود آن اشراف داشته و بجای اتهامات ناروا به اعضای جداشده، بهتر است برای روشن شدن افکار عمومی به اعضای سابق خود پاسخ گویند! به هر حال ۸ مارس است. روزی که زنان کارگر نیویورک بر علیه تبعیض شغلی و حقوق صنفی دست به تظاهرات گسترده زده و بر مناسبات اقتصادی و اجتماعی آن دوران شوریدند.این روز از طرف سازمان ملل،«روز جهانی زن» نامیده شد.روزی که باید از آزادی و برابری زنان در هر نقطه از دنیا دفاع نموده و جامعه را برای احقاق حقوق آنان ترغیب نمود. اما در گوشه ای دیگر از دنیا که کمپ لیبرتی نام دارد،نزدیک به هزار زن مجاهد در انتظار تعیین تکلیف استاتوی خود می باشند.دیر یا زود براساس قوانین بین المللی و وعده های سازمان ملل،حقوق پناهندگی شامل حال آنان خواهد گردید.اما آیا حقوق انسانی و آزادی های فردی آنان از طرف مجاهدین نیز مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت؟حقوق و آزادی هایی مانند؛حق دوست داشتن، همسر و فرزند داشتن، ازدواج، لوازم شخصی، تلفن و اینترنت آزاد، انتخاب آزاد و همان هایی که در یک جامعه آزاد برای زنان وجود دارد و مریم رجوی همه ساله در ۸ مارس برای زنان ایران و جهان عنوان می نماید، آیا شامل حال زنان عضو سازمان مجاهدین نیز خواهد شد؟