عین الله شعبانی که سالیان اسیر فرقه در عراق بوده و در چند درگیری با نیروهای عراقی در اشرف حضور داشت و در سال 90 از مناسبات جهنمی فرار کرد و به خاک میهن بازگشت در رابطه با حیله گری و اصرار رجوی برای حفظ اشرف و دستور مقابله با نیروهای حفاظت عراقی تا پای جان ایستاد، برای خانواده های حاضر گفت: پس از درگیری 19 فروردین 90 که باعث کشته شدن تعدادی از بچه های سازمان شد رجوی در پیام صوتی که در همین رابطه در درون تشکیلات داد گفت شما می بایست برای پایداری اشرف بیشتر از اینها خون می دادید و نسبت به بچه ها انتقاد داشت و اگر کسی از بچه ها در مقابل همین پیام نکته یا حرفی داشت مارک بریده به او می زدند و با برخورد می کردند.
آقای محمد رضا اسکاردی یکی دیگر از جداشدگان که خود در صحنه درگیریهای اشرف حضور داشت در رابطه با شگردهای فرماندهان فرقه برای کشاندن نفرات به درگیری با عراقی ها و کشته شدن آنها برای حاضرین بیان داشت: در آن درگیری فرمانده ای به نام فرزانه میدانشاهی بود که وی اکنون یکی از مسئولین اعزام شده به آلبانی است که با بلندگو در صحنه افراد را تشویق به درگیری می کرد و اعلام می کرد که این گلوله ها مشقی است در حالی که ما شاهد کشته شدن نفرات بودیم برای آنهایی که در صحنه بودند این یک دروغ آشکار بود.
رجوی همیشه اعلام می کرد سرلوحه سازمان فدا و صداقت است در حالی که اصلا چنین چیزی در مناسبات وجود نداشت.
آقای وکیل زند داماد اسیر فرقه رجوی فاطمه طهوری در جمع حاضر ضمن ابراز تاسف از اتفاقات اخیر در اشرف که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از اعضا و مفقود شدن چند تن دیگر شد اظهار داشت:
مطمئنا همه تان به این نقطه رسیده اید که کشته شدن این افراد و اعضا فرقه نمی تواند تغییری در جامعه ایران بوجود آورد دیگر آن دوران گذشته تکرار نمی شود و دیگر دوران شهید سازی گذشته است و مظلوم نمایی تا کی؟!! اولین کسی که برایش روشن است که با کشته دادن اعضا و تبلیغات نمی تواند خطی را به پیش ببرد خود رجوی است او نمی خواهد اعتراف به شکست کند به همین دلیل قصد به کشتن دادن افراد را دارد.
در ادامه یکی دیگر از جدا شدگان آقای مجید محمدی که خود در چند درگیری اشرف حضور داشت اظهار نمود: آنچه که برای رجوی در اشرف ارزشی نداشت جان اعضا بود. من در یک درگیری شاهد چهار جنازه در اطرافم بودم ولی دیدیم که به جای انتقال جنازه ها و کمک به مجروحین فرماندهان صحنه به دنبال فیلم برادری و تهیه خوراک تبلیغاتی برای سازمان بودند و آنجا برایم مشخص شد که رجوی ارزشی برای جان ما قائل نیست. بعد از درگیری 19 فروردین 90 همه بچه های فرقه بخصوص آنهایی که در صحنه بودند دچار ذهنیت و بی اعتمادی به سازمان شدند چرا که به عمق دروغی که به آنها گفته بودند پی بردند.
پس از افشاگری هر یک از جداشدگان از حقایق داخل مناسبات بویژه سوء استفاده رجوی ها از جان اعضا در راستای اهداف شوم خود، آقای اسماعیل پور اظهار نمود:
رجوی در مسیر اشتباهات استراتژیک خود در طول سالیان گذشته امروز در عراق به بن بست رسید و حرفی برای گفتن ندارد و به همین دلیل با به کشتن دادن تک تک افراد قصد بهره برداری تبلیغاتی آن را دارد آنها که به عنوان مخالفینی که ادعای آلترناتیوی ج.ا.ا. را داشتند وقتی اینگونه با نیروها و اعضا خودشان برخورد می کنند دیگر معلوم است که چه برخوردی با مردم و مخالفین خود خواهند داشت و به همین دلیل دیگر کسی آنها را قبول ندارد و محکوم به فناست.
آقای ایرج صالحی در رابطه با بی ارزش بودن جان افراد در سازمان و سنگ اندازی رجوی برای ماندن افراد در عراق برای حاضرین توضیح داد: اگر به درگیری های چند سال اخیر توجه کنیم متوجه می شویم که رجوی هرگز نمی خواهد به شکست استراتژی خود اعتراف کند و به همین دلیل تلاش دارد تا مانع خروج افراد از عراق شود.
الان هم که اشرف تخلیه شد مسئولین فرقه بطور گسترده در اروپا در تلاشند تا شخصیت های خارجی را متقاعد کنند که کلاه آبی های سازمان را در لیبرتی مستقر کنند که این یعنی ادامه حضور نیروهای سازمان در عراق اما بایستی توجه داشت هر لحظه ممکن است که اتفاقات گذشته اشرف و یا لیبرتی تکرار شود و جان تعداد دیگری از افراد گرفته شود.
پس اینکه می گوئیم رجوی مسبب همه این کشتارهاست بی دلیل نیست.
آقای میلاد طوسی بخش فرزند مسعود طوسی بخش که بیش از 27 سال اسیر فرقه در عراق می باشد در رابطه با موضوعات مطرح شده برای جمع حاضر اظهار داشت:
مستمرا اتفاقات اشرف و لیبرتی را دنبال می کنم و کما و بیش از قصد شوم رجوی و سنگ اندازی او برای انتقال آنها به خارج از عراق مطلع ام ولی توضیحات و افشاگری جدا شدگان که خود سالیان از نزدیک شاهد این دروغ ها و فریبکاری بودند نکات تازه ای برایم دارد اینکه چگونه رجوی با ریختن خون اعضای خود به حیات ننگین خود ادامه می دهد.
او در ادامه سخنان خود اظهار داشت: اسارت پدرم در جنگ و اسیر شدن دست فرقه باعث گشته است که از جوانی با این جریان درگیر باشم ولی آنچه که در جامعه می بینم علی رغم ادعای آنها حتی یک جوان این سازمان را نمی شناسد به نظرم اصلا اینها ارزشی ندارند که اینقدر راجع به آنها صحبت شود.
ادامه دارد