س- شما به همراه برادرتان شهرود، 13 سال در کمپ های اشرف ولیبرتی اسیر باند رجوی بودید، حالا که موفق به بازگشت به ایران شده وخانواده ی خود و مارا خوشحال کردید، چه تغییرات تازه ای را درشهرهایی که آنها رادیدید، مشاهده نمودید؟
ج- من درمورخه 29/10/94، تحویل خانواده ی خود درجلفا شدم. تغییرات مثبت دراین شهر وآبادانی های موجود، مرا بشدت دچار بهت کرد.
بهت ازاین جهت که دراشرف ولیبرتی بما گفته بودند که همه جای ایران تبدیل به خرابه ای شده است. مردم پژمرده و معتاد هستند وفساد بی نظیر دردنیا درایران حکم میراند که مشاهدات من غلط ومبالغه آمیز بودن این حرف های رجوی را نشان داد.
ایجاد منطقه ی آزاد تجاری ارس که درجلفا انجام گرفته، این شهر محروم ودورافتاده را به شهری مدرن ومرفه تبدیل کرده، قابلیت توریستی به آن داده واین عمل بردرآمد مردم افزوده است.
تبریز شبیه یک کلان شهر اروپایی شده وتفاوت ها با 13 سال قبل کاملا چشمگیر است. تبریز شهر بی گدا وکارتن خواب است که البته بما عکس آنرا گفته بودند.
س- همایش سه روزه خانواده های گرفتار مظالم رجوی درتبریز برپا بود وشما شاهد و شرکت کننده ی فعال آن بودید، درک واحساس خود را ازاین نشست بیان کنید.
ج- خانواده ها باذوق وشوق دراینجا حضور یافته بودند وجویای جدی حال فرزندان اسیر خود بودند. آنها سراغ فرزندانشان را ازمن میگرفتند وهرگاه من موفق به شناسائی فرزندان آنها ودادن خبر سلامتی شان میشدم، بسیار خوشحال میشدند واین خوشحالی آنها مرا نیز دربر میگرفت وساعات خوبی را تجربه میکردم.
رجوی معمولا میگفت که خانواده های شما یا ازبین رفته اند ویا علاقه ای بشما ندارند که من دراین سه روز مشاهده نمودم که این خانواده ها ابدا فرزندان خود را فراموش نکرده وبا قاطعیت تمالم درفکر دیدار و آزادی آنها هستند. عاطفه ی خانواده ها به فرزندان اسیرشان بیحد وحصر است و اینطور که من فهمیدم، این خانواده ها هرگز فرزندان خود را رها نخواهند کرد ومدام درفکر نجات آنها خواهند بود.
آنها ازمن می پرسیدند که مگر ازنظر رجوی شما جرمی بیشتر از یک زندانی دارید که بشما ملاقات نمیدهند؟
ما درجواب گفتیم که رجوی بما میگوید اینجا را خودتان انتخاب کرده اید وباید تابع مقرراتی باشید که دراینجا اعمال میشود و طلاق خانواده و ممنوعیت ملاقات یکی ازاین شرایط است!!
من بعد از اولین تماس تلفنی ام با خانواده که چند ماه پیش بود، فهمیدم که خانواده ی من دوبار به ملاقاتم آمده بودند که فرماندهان رجوی ابدا این خبر را بمن نرسانده بودند ومن فکر میکردم که خانواده ام مرا رها کرده است که اتفاقات بعدی نشان داد که رجوی چقدر حقه باز ودروغگو است.
رجوی حتی بمدت 8 سال مانع دیدار من با برادرم که در چند صدمتری من زندگی میکرد، شد و این ظلم خود برعلیه ما را اینطور توجیه میکرد که دیدار دوستان وفامیلان مانند محفل زدن درسازمان است ومحفل چیزی است که سازمان را شخم میزند ونباید باشد!!
ما باید بیگاری میکردیم یا مشغول نوشتن فاکت (اعتراف به گناهان ناکرده) میشدیم تا رجوی ما رااذیت نکند!
س- چه پیامی برای دیگر دوستانت که هنوز موفق به شکستن سد اسارت نشده اند، دارید؟
ج- آنها باید بدانند که اسیری درمناسبات رجوی هستند والبته ممکن است نگذارند این حرف مرا بشنوند وبنابراین بهتراست این پیام به خانواده ها باشد که با ظرفیت وجدیت بیشتری به کمک این دوستان من بشتابند. خانواده ها نباید بگذارند که اینها درعراق مانده و مانند گوشت قربانی برای رجوی باشند.
برابر توافق های انجام شده، این دوستان من تاکنون نمیبایست درلیبرتی میماندند که اکثرا مانده اند واین تاخیر درتخلیه ی لیبرتی ازطرف مسعود رجوی انجام میگیرد وخانواده ها به هرشکل ممکن باید از برآ.ورده شدن این نیات زشت رجوی جلوگیری کنند.
دوستان من به اینترنت ورسانه ها دسترسی ندارند و خودشان به تنهایی نخواهند توانست باین زودی رها شوند و این امر برعهده ی اعضای خانواده هاست که با امکانات خوبی که دارند، جان فرزندانشان را نجات دهند ومن با مشاهده یوضع روحی آنها نتیجه گرفتم که چنین هم خواهند کردد.
مصاحبه کننده و ویرایشگر:فرید