در همه فرقه های موجود در دنیا برای اینکه افراد را در حیطه و تحت کنترل خود نگهدارند ابتدا سعی می کنند شخصیت افراد را از بین برده و ذهن او را کاملاً پاک و هر چیزی که رهبری فرقه می گوید در ذهن او قرار دهند. یکی از این فرقه های مخوف فعلی در دنیای کنونی ما فرقه جهنمی رجوی می باشد.
افراد به محض ورود به این فرقه ابتدا با شیوه هایی که مسئولین توجیه بودند شخصیت فرد را خرد کرده و بعد به او شخصیت جدیدی البته از مدل فرقه رجوی می دهند.
در طول سالیان همیشه تخریب و خرد کردن شخصیت افراد در دستور کار بود و کسی نمی توانست در مناسبات فرقه ای رجوی حرفی برای گفتن داشته باشد به همین خاطر سعی می شد با دادن مسئولیت های کشکی به افراد نشان دهند انسان و کار و مسئولیتش در فرقه رجوی چقدر ارزش دارد!!! در حالی که اینگونه نبود.
بطور مثال به گوشه ای از این مسئولیت های کشکی اشاره می کنیم. به یکی از نفراتی که در درگیری اشرف کشته شد به او به اصطلاح فرمانده یکان رزم در حالی که بعد از سرنگونی صدام معدوم دیگر جنگی در کار نبوده و سلاحی وجود نداشت. نمونه دیگر مسئول مالی و روابط خارجی یکان در حالی که این یکان مربوطه در حصار سیم خاردار اشرف بوده و راهی به بیرون نداشت.
همیشه افراد بعد از کشته شدن در مناسبات فرقه ای است که معروف می شوند بطور مثال مهدی افتخاری که زمانی به عنوان فرمانده فرار رجوی از تهران معروف و مطرح بود وقتی مورد غضب رجوی قرار گرفته است دیگر مانند دستمال مصرف شده به دور انداخته شد ولی بعد از مرگش، مریم قجر این زن داعشی و تکفیری به تعریف و تمجید از وی پرداخت. به واقع مریم قجر این تناقض گفتار را چگونه در خودش حل نمود و حاضر شد این گونه که همه شاهد توی سری زدنهای رجوی در نشست های طعمه در باقرزاده بودند این گونه از وی تعریف و تمجید کند!!!؟
یکی دیگر از شگردهای رجوی گور به گوری عنوان شد که اعضای فرقه دیگر سرباز صفر نیستند و افسر می باشند چرا که تجربه کاری زیادی در زمینه به اصطلاح مبارزه و جنگ دارند به همین خاطر مسئولیت هایی که به افراد داده می شد نام افسر هم به آن اضافه می شد و به واقع خیلی هم مسخره بود بطور مثال افسر مخابرات، افسر ترابری، افسر بند رخت!!! (محل آویزان کردن لباس شسته شده)، افسر باغچه، افسر صنفی، افسر نظافت دستشویی، افسر نظافت حمام و انواع مدلهای دیگر!!!.
در یکی از نشست های درونی در قرارگاه باقرزاده، مهوش سپری (نسرین) این زن فاسد و وحشی برای اینکه شخصیت فردی را که با مناسبات مشکل داشت او را خراب و توی سرش بزند و دیگر نتواند در مقابل دیگران سر بلند کند در آن نشست به او گفت که او مشکل افسر شدن دارد و به همین خاطر به مسئولش گفت که او را افسر بگوئید تا این گونه هم توی سرش زده باشد و هم مسئله و مشکل مناسبات را حل کند در حالی که بعد شاهد بودم که چگونه این فرد نقل مجلس افراد هرزه رجوی شده و هر روز وی را مسخره می نمودند حال خودتان قضاوت کنید در تمام مناسبات فرقه ای این یکی از هزاران شیوه برای خراب کردن شخصیت افراد می باشد. البته در اینجا قصد نداریم نامی از وی ببریم چرا که هر فرد دارای شخصیتی است و ما مانند رجوی فریبکار نباید عمل کنیم.
حال اگر به مناسبات فرقه ای رجوی دقت نمائیم همه این اسامی مانند کف روی آب بودند که رجوی فقط قصد سوء استفاده از افرادش را داشته و شاهد بودیم که این افسران با درجه!!!(البته درجه های حلبی شان را از بازار دسته دومی شورجه بغداد خریداری نمودند) چگونه بعد از سرنگونی صدام معدوم آب شده و راه جدایی از فرقه رجوی را در پیش گرفتند.
گرفتن عکس یادگاری با چند مدال حلبی بی خاصیت نشان از اهمیت به اصطلاح ارتش پوشالی رجوی بود که سعی داشت ارتش فرقه را همردیف ارتش های کلاسیک دیگر کشورها مهم جلوه دهد!!! ولی این مدالهای حلبی نه تنها ارزشی نداشته بلکه به مانند تف سربالا عمل نمود و مسخره خاص و عام شدند.
این مطلب فقط به گوشه ای از هزاران فاکتی است که در مناسبات جهنمی رجوی وجود دارد اشاره شده تا نشان دهیم که مشت نمونه خروار است البته آینده خیلی از مسائل درونی تشکیلات را رو خواهد کرد.
هادی شبانی