فرقه ها برای اینکه بتوانند ریل مغز شویی را بر روی افراد پیاده نمایند تلاش می کنند ارتباط عاطفی و خانوادگی افراد با دنیای بیرون قطع گردد در این بین فرقه ی رجوی تا سالهائی که هنوز در دامان صدام نخزیده بود سعی می کرد از خانواده ها برای محمل سازی سوء استفاده نماید و خانواده ها را وارد بازی کثیف خود کند و در بعضی اوقات خانواده ها هم فریب وی را خورده اند.اما بعد حضور در عراق تمام سعی خود را نمود تا ارتباط با خانواده را به هر شکلی قطع نماید و هیچ پلی بین خانواده و اعضاء باقی نگذارد البته در این امر موفق هم شد.اتفاقا ترس وی هم از خانواده ها بی دلیل نیست خانواده را در تشابه نظامی بدتر از تیر مستقیم دشمن خطاب می کند و همین ترس است که باعث شده نگرش وی در رابطه با خانواده را اینگونه در بین اعضای گرفتار به آنان تلقین کند اینکه خانواده هم دشمن است.در صورتی که هیچ خانواده ای بد فرزندش را نمی خواهد و حاضر نیست یک تیغ به پای جگر گوشه اش برود علی هذا خانواده بنیاد تشکیلات فرتوت رجوی را هدف قرار می دهد و فرقه ی رجوی دروغ کذب محض است.
حضور خانواده ها عواطف و احساسی که رجوی سالیان سال تلاش نمود تا آن را از بین ببرد احیاء می کند و به افراد جان تازه ای می دهد.چرا رجوی تلاش کرد در این سالیان افراد را در خفاء نگه دارد چون دنیای اصالت دارد نه آن دخمه ی رجوی و آنچه درون آن تشکیلات می گذرد جبر و فضای خفقان می باشد ودر تعارض با القائات ذهنی دستگاه رجوی می باشد.رجوی تلاش می کرد با فشار آوردن وخواستن گزارشهائی از افراد مانع دیدار های آنها شود در حالی که هیچ کدام از افراد خواهان این سخت گیری نبودند و مخالف این طرز برخورد رجوی با خانواده بودند. رجوی خوب می داند جدا شدن هر فرد چه ضربه ای بر تشکیلات وی وارد نماید به همین خاطر اجازه نمی دهد افراد در دنیای آزاد قدم بگذارند.از زمانی که نفرات به آلبانی منتقل شدند تعدادی که اعلام جدائی نموده قابل مقایسه با شرایطی که در لیبرتی بودند نمی باشد و ترس رجوی هم از این بابت است چون دیگر قدرت جذب ندارد باید این افراد را با چنگ و دندان و وعده و وعید نگه دارد.به امید روزی که آلبانی نقطه دفن رجوی باشد.