ترور و آدمکشی دو مقوله ای که هیچ گاه در جهان هستی مورد ستایش قرار نگرفت و همواره مردم آزاده از ان متنفر بودند و عوامل ان را مورد نکوهش خود قرار میدادند و در موارد مختلف انزجار خود را از این حرکات غیر انسانی نشان داده و برای خاتمه دادن به آن شعار میدهند. اما سران فرقه تروریستی رجوی از بدو آغازین سازمان مجاهدین به این عمل شنیع و خبیثانه متوسل شدند و حتی برای از بین بردن اعضاء مخالف داخلی خود نیز از این روش استفاده کرده و عناصری مانند شریف واقفی و مرتضی صمدی لبافی نژاد را ترور نموده و از بین بردند، عناصری که در ایدئولوژی با سران سازمان مخالف بودند ولی با فاز نظامی آن مغایرتی نداشتند و مسعود رجوی بعد از آنکه توانست با از بین بردن سران سازمان ضدبشری مجاهدین بر مسند قدرت پوشالی آن بنشیند، بسیاری از عناصر داخلی خود را که در بحث اعتقادی با او موافق نبودند را ترور نموده و از سر راه خود بردارد که ترورهای فرقه رجوی از همین نقطه اوج گرفت و حتی بعدها به بهانه مبارزه با امپریالیسم اقدام به ترور مستشاران نظامی آمریکایی نمود که البته سناتورهای جنگ طلب این کشور در حال حاضر تمامی این اقدامات جنایتکارانه بر علیه مسئولان خود را از یاد برده و روحیه آدمکشی این فرقه شوم را مورد پوشش قرار داده و از ان حمایت کامل مینمایند تا بتوانند جلوی آزادی و پیشرفت ملل جهان را بگیرند.
شهید لاجوردی یکی از اسطوره های اوایل انقلاب در سرکوب شورشها و ترورهای ناجوانمردانه سران خبیث سازمان مجاهدین بود و بواسطه درایت وی بود که بسیاری از نقشه های شوم تروریستهای رجویسم گرفته شد و جان بسیاری از مردم بی گناه در امان ماند، چرا که تروریستهای فرقه رجوی هیچ گاه به مردم عادی نیز ترحمی نداشتند و آنها را در کوچه و بازار به شهادت میرساندند که از نمونه های آن ترور و بشهادت رساند 15 نفر از مردم عادی استان خودمان میباشد که این عناصر ضدمردمی در عنفوان انقلاب برای خدمات رسانی به دشمنان انقلاب اقدام به چنین کارهای غیر انسانی مینمودند تا بتوانند با ایجاد رعب و وحشت در داخل کشور (زمانی که کشورمان در اوج جنگ تحمیلی قرار داشت) راه را برای متجاوزان خارجی هموار نمایند، اما بودند انسانهای پاک و استواری مانند شهید لاجوردی که برای ریشه کن نمودن اینگونه خائنین به مملکت تا پای جان خود نیز پیش میرفتند و با برخوردهایی که با این شیاطین کوردل نمودند باعث شدند تا آنها دمشان را روی کولشان انداخته و از کشور فراری شوند، طوریکه این عقده بر دل سران سازمان تروریستی رجوی باقی ماند که بعد از بازنشستگی این مرد بزرگ و در حالی که در مغازه ای در بازار به همراه یکی دیگر از کسبه های معمولی نشسته بودند، تروریستهای رجوی آن دو نفر را به رگبار بستند و آنها را به شهادت رساندند.
سران فرقه رجوی فردای ترور شهید لاجوردی سریعا این اقدام ضدانسانی را بر عهده گرفته و از این عمل تروریستی خود شاد و خوشحال بودند اما آنها نمیدانند و نخواهند فهمید که همه مردان انقلاب شهادت را شهد شیرینی برای رسیدن به خداوند میدانند و آن را با تمام وجود قبول مینمایند و شهید لاجوردی که از اسطوره های انقلاب بودند نیز چنین بودند و ایشان بعد از بازنشستگی و با وجود خطراتی که همیشه در کمین وی بودند، زندگی عادی و روزمره ایی داشتند و بدور از هر گونه اسکورت و بادیگاردی به گذراندن روزگار خود مشغول بودند ولی این سران خبیث و خائن فرقه رجوی بودند که از اوایل انقلاب و از سال 1360 عقده دیرینه ای از وی بدل داشتند که منشاء آن نیز برخوردهای تند این شهید والا مقام برای حفظ انقلاب و مردم بی گناه با این جنایتکاران بود که سرانجام نیز بواسطه افراد فریب خورده که سرتیم آنها فردی خبیث بنام غضنفرنژاد بود در اول شهریور 1377 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و به آرزوی دیرینه خودشان رسیدند.
انقلاب شکوهمند کشورمان و مردم عزیز ایران زمین هیچ گاه فداکاریها و از جان گذشتگیهای شهید لاجوردی را از یاد نخواهند برد و برای این شهید والا مقام و تمام شهداء انقلاب علو درجات را از خداوند متعال خواستار میباشند.
یاد شهید لاجوردی گرامی..