هواداران مستمری بگیر در آلبانی!!!

بازی با نان شب جداشده ها در تیرانا، یک بازی کثیف دیگری است که به دستور مریم قجر با جامعه جداشده ها در آلبانی درحال انجام است!!!

امروز وضع مریم قجر و فرقه اش، به قدری خراب شده که سرنگونی خودش را دردستان جداشده ها می بیند و اصرار دارد که هر طور شده جلوی رسوایی در آلبانی توسط جداشده ها را بگیرد!
زبونی، خاری و خفت فرقه رجوی به حدی رسیده که حتی از یک موضع گیری ساده هم می ترسد و به هر قیمت اجازه نمی دهد که کسی به افشاگری بپردازد!
سازمان از طریق مزدورانش، همه جداشده ها را چک می کنند که به سمت دنیای آزاد و حقیقت نروند! هم چنان دنبال در اسارت نگه داشتن جداشدگان است و در این امید واهی به سر می برد که یا آنان را به مناسبات جهنمی برخواهد گرداند و یا اگر برنگشتند، اجازه افشاگری به آنان ندهد!
مگر می شود با زور و اجبار کسی را هوادار و سمپات خود نگه داشت؟
مگر می شود با پول و زر و سیم، هوادار درست کرد؟
این حقیقت که سازمان یک فرقه مذهبی افراط گرا و بشدت ارتجاعی است، برکسی پوشیده نیست! اما چیزی که مهم است، این است که سازمان و در راس آن، مریم قجر، تن به هر خفتی می دهد، تا بساط سلطنت دروغین و پوشالی اش را از دست ندهد! از این رهگذر هم تلاش می کند، لااقل ژست مزدوری اش را به بیگانگان حفظ کند و مخارج سنگین عمل های زیبایی و عمل های پروتز و لباس های آنچنانی اش را در بیاورد!
بله مخارج زندگی بورژوایی سنگین است و اگر این ویترین سیاسی با داعیه های آزادی خواهی ودمکراسی خواهی را حفظ نکند! کسی برایش تره هم خورد نمی کند و مجبور است خودش را یک جوری گم و گور کند! پس برای مریم، وجود و لاوجود سازمان، بحث بود و نبود خود اوست!
حفظ کردن نخ وصل نازک مستمری دادن به جداشده ها و گرفتن امضاء و تعهدات پوشالی ماهانه هم دردی از این فرقه دوا نخواهد کرد و نزدیک است آن روزی که باید سران فرقه تن به سیر تکامل تاریخ داده و بساط سرکوب، تفتیش عقاید و سایر اقدامات فرقه ای را برای همیشه جمع کنند!
دستاویزهای پوشالی که امروز فرقه در آلبانی می کوشد تا آنها را حفظ کند، شاید یکی دو روز بتواند جلوی افشاگریهای تعداد کمی از جامعه جداشدگان در آلبانی را بگیرد، اما هیچ وقت نخواهد توانست به دادن مشروعیت به این جریان ارتجاعی بیانجامد!
کار اخیرجامعه جدا شدگان در آلبانی که این روزها خبرهای خوب و خوشی مبنی بر مراجعه به نمایندگان کمیساریا و گرفتن وکیل و حمایت های مادی و معنوی و صنفی و پزشکی از یکدیگر، به گوش می رسد، نشانگرشروع راهی است که بی شک به تلاشی کامل فرقه و رهایی تمام اسیران ختم خواهد شد!
اگر معتقدیم که خدا روزی رسان است و در فکر همه بنده هایش هست، نمی توان حد وسطی برای این قائل شد، شیر مردان و شیرزنانی که اراده کردند و از این فرقه جهنمی جا کن شدند و صدای خود را به خانواده هایشان رساندند، باید اطمینان داشته باشند که با همدلی و هم رای بودن و حفظ انسجام جامعه خودشان در آلبانی، زودتر از آن چیزی که متصور باشد، موفق خواهند شد که دیگر یاران خود را از بند رجوی رها کرده و در این میدان خود نیز برای همیشه از شر این فرقه آزاد و رها بشوند.
آزادی نه دادنی است و نه گرفتنی! آزادی یاد گرفتنی است، باید مشق آزادی نوشت و تمرین کرد!

تویی آن آسمان صاف و روشن،
من این کنج قفس مرغی اسیرم،
ز پشت میله های سرد فرقه!
نگاه حسرتم حیران به بیرون،
در این فکرم که دستی پیش آید،
و من ناگه گشایم پر به سویش!
در این فکرم که در یک لحظه غفلت،
از این زندان خاموش پر بگیرم!
به چشم مرد زندانبان بخندم،
به دنیا، زندگی از سر بگیرم،
ز پشت میله ها هر صبح روشن!
نگاه کودکی خندد به رویم،
چو من سر می کنم آواز آزادی،
لبش با بوسه می آید به سویم،
اگر ایران من، خواهم که یک روز،
از این زندان فرقه پر بگیرم!
به چشم کودک گریان بگویم،
ز من بشنو که من مرغی اسیرم!
من آن شمعم که با سوز دل خویش،
پریشان کرده ام ویرانه اش را،
اگر خواهد که خاموشی گزینم،
پریشان می کنم آن فرقه اش را…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا