درقسمتی ازاین افترا گویی برعلیه مریم رجوی آمده است:
“سی مهر هرسال، سالروز فرخنده انتخاب خواهرمریم در سال۱۳۷۲ بهعنوان رئیسجمهور برگزیده مقاومت در دوران گذار، برای ما مجاهدین و خلق قهرمان ایران و بالأخص زنان آزاده میهنم یک روز خاص و تاریخی محسوب میشود. هر چه زمان میگذرد قدر و شأن و ارزش این انتخاب بیشتر روشن میگردد”.
” تاریخی” بودن یک معنی خاصی هم بنام” پیوستن به گذشته” و” تمام شدن” دارد وآیا این خانم میتواند ثابت کند که صحبت او ازاین قماش نیست وانتخاب تاریخی مریم منشآ آثار خیر؟! بعدی هم بوده است!
او دراشاره به این منشآ چیزی جز همدستی وی با رجوی درسرکوب و شکنجه های روحی و جسمی اعضای تشکیلات، نابودی اساس خانواده ها ودلالی محبت…، جاسوسی وکمک به سلطه گران برای ترویج هرچه بیشتر ایران هراسی درجهان، چیزدیگری نمیتواند مطرح کند که همینطور هم کرده تا قدری حفظ” سر سنگینی” کند!
مریم رجوی این خصوصیت را هم نداشت که با گسترش دموکراسی وآزادی درتشکیلات، ثابت کند که مسعود رجوی هم چیزی سرش میشده که اورا انتصاب کرده تا نظر مثبت مردم را بسوی خود جلب کند!
دربخش دیگری از این درﱣ افشانی مورد بحث آمده است:
” این جنبش و مقاومت ریشهدار، نسلی از زنان مجاهد را ساخت… صفی از فرماندهان و مسئولین که بار سنگین سرنگونی آخوندهای جلاد و شیاد را بر دوش دارند”.
این زنان مجاهد؟!، کاری جز تسلیم محض دربرابر رجوی خودشیفته و… کردند؟؟
آبرو دارترین کارشان، جاسوسی برعلیه شوهران خود، بخشیدن فرزندان شان به رجوی و… بود؟!
چه جای صحبتی درباره ی فرماندهان میماند؟
آیا ایفای نقش قاعدون دراردوگاه تیرانای آلبانی، به تبحر وتخصص خاصی نیازمند است؟!
درادامه:
” 15ساله بودم که به جرم هواداری از مجاهدین و شرکت در یک تظاهرات خیابانی در سال۱۳۶۰ در تهران دستگیر شده و ۵سال را در زندان و زیر شکنجه به سر بردم. من و خواهرم شهناز در سال۶۶ از زندان آزاد شدیم و بلافاصله بعد از چند ماه تلاش، توانستیم خودمان را به مجاهدین در نوار مرزی برسانیم”.
تظاهرات خیابانی دهه ی 60 مجاهدین رجوی، که خشونت بار و اغلب مسلحانه بود، وآیا فکر میکنید کسی را بخاطر شرکت دراین تظاهرات وآنهم دربرابر انقلاب جوانی که مردم اینهمه از آن حمایت میکردند دستگیر نباید میکردند وبجایش نقل ونبات بر سرش می ریختند؟!
دیگر اینکه شما آزاد شده بودید و نگرانی ای درمورد دستگیری و… نداشتید که بخواهید برای حفظ جان ازکشور خارج شوید وبنابراین براه کمک به تروریزم وارد شدید و طلبی ازمردم و… که تروریزم را ازهمان ابتدای کار نمی پسندیدند، ندارید و باید که ازطرح این مسائل خجالت بکشید!!
ونیز:
” شناعت این رژیم ددمنش را بنگرید که چگونه پدران و مادران مسن را فقط به جرم دیدار فرزندان مجاهد خود به زندانهای طولانی میاندازد…”.
چند تن از این هزاران نفری که به دیدار فرزندان فریب خورده ی خود رفته بودند، دستگیر شدند؟!
دستگیری های احتمالی ومعدود، دلایلی مانند خبر چینی وکمک مالی به باندرجوی داشته و این دستگیری ها کار غیر طبیعی بشمار نمی رود!
یعنی میفرمائید که فقط فرزندان این چند نفر مجاهد بودند وفرزندان هزاران نفر دیگر که مراجعه کرده واکثرا ملاقاتی را تجربه نکردند، مجاهد نبوده اند؟!
درقسمت دیگر این نوشته چنین آمده است:
” محصول آنهمه خون جوشان و آنهمه درد و رنج، بهطور تاریخی نسلی از زنان مبارز و مجاهد شد که کاکل سیاسی ایدئولوژیک و تشکیلاتی آن مریم رجوی است…خواهر مریم با شکستن دگمهای ارتجاعی و افشای عملی اندیشه قرونوسطایی آخوندها، الهامبخش زنان مجاهد و مبارز شد و به الگویی برای زنان ایران با هر عقیده و مرامی تبدیل شد”.
بس این خونها وتلاش ها نه تنها هدر رفتند، بلکه سبب سر برآوردن مریم رجوی حرمسرادار وبی رحم، از دل لجنزار رجوی که بناحق سازمان مجاهدین خلق معرفی میشود، گردید.
ما که زنان ایرانی را میشناسیم، چنین نظری که قبول حرمسرا نشینی کنند، نداریم وبرعکس زنان ایران بطور تمام قد دربرابر این روابط ارتجاعی ماقبل قرون وسطایی ایستاده اند وبنا براین در جای مخصوص است که باید بگردید واین نوع زنان را که حاضرند به مریم رجوی تمسک جسته وراه های بیشرمانه ی او را بروند، پیدا کنید!
سعید