بازی کثیف رجوی با بحث انقلاب ایدئولوژیک شروع شد رجوی که موقعیت خود را در خطر می دید بعد از عملیات مرصاد مجبور شد راهی را در پیش بگیرد تا وفاداری نیروها را بخود با شدت و حدت بیشتر دنبال کند به همین منظور این موضوع مضحک را پیش کشید و گام به گام پیش رفت تا جایی که نفرات باید تمام وابستگی و عواطف خود را فقط به رجوی منوط می کردند او که همیشه افسوس جریانها و گروه های دیگر را می خورد با اینکار که تقریبا ده سال بطول انجامید توانست روح و قلب افراد را با بهانه های مختلف از جمله ضرورت مبارزه، شرایط موجود تکمیل آن حرکتی است که در سال 64 انجام شد، پاسخگوی آخرت شما، مجاهد صد درصدی، جهاد اکبر و…استثمار کند و با اینکار زنان را در تشکیلات به موقعیتی وارد نمود که با این حربه توانست همه زنان را محرم خود و با دست باز حرمسرای خودش را تشکیل دهد بدون اینکه کسی به وی شک کند.این همه زمینه چینی فقط به همین خاطر بود.اینچنین توانست ضعف های خود را پنهان نماید. با حضور زنان در سطوح فرماندهی و پیشبرد خط خود توسط آنان و بر کناری مردان از موقعیت های خودشان خود بخود مردان را تضعیف نمود و در ازای آن خودش را بیشتر در ذهن افراد جا کرد رجوی بعد از عملیات مرصاد بخوبی فهمیده بود که دیگر راه برون رفتی ندارد و آخر خط این ایدئولوژی (متدولوژی) خواهد بود به همین خاطر تغییر خط و خطوط خود را بخوبی توجیح می نمود.امروز که حدود 30 سال از آخرین عملیات وی علیه مردم ایران می گذرد باید پرسید طی این سالیان چه بدست آوردی و حاصل این سالها جز درد و رنج به خانواده ها و اعضای اسیر چه بوده است و جواب خانواده قربانیان این خودکامگی ها چیست.دیگر وعده های سرنگونی هم که باعث خنده خواهد بود.باز آنچه در این میان برجسته هست خود خواهی و توهمی که این سالها بوده است و نهایتا آنکه باید بهای آنرا دهد اعضای نگون بخت و اسیر در فرقه می باشند.روند پیش روی فرقه در آلبانی بخوبی نشان دهند فرو پاشی کامل آن و ته خط آنهاست.دیگر بحثی که محرک نیروها باشد وجود ندارد و کلمات بیشتر بازیچه هست که باز خورد هم ندارد.