جنایت به اسم آزادی…
اشرف 1 (پادگان اشرف در عراق – 1986 – 2013)، اشرف 2 (مقر سابق آمریکائی ها موسوم به لیبرتی در عراق –2012 -2016)، اشرف 3 (اردوگاه کار اجباری در روستای منزدرکشور آلبانی – 2013-…)، به ترتیب زندان های فرقه ای و اردوگاه های کار اجباری رجوی هستند که همگی محل شکنجه و زندانی کردن اعضای فرقه بوده و هستند!
یکی از جنایت های بزرگ رجوی با دستگیری بیش از 600 نفر و شکنجه و ناپدید شدن دهها نفر از آنان در سالهای 73 و 74 معروف به «پروژۀ رفع ابهام» در داخل تشکیلات و «قتلهای مشکوک» در بیرون آن در اشرف 1 اتفاق افتاد!
این جنایت، با توجیه یافتن نفوذیهای رژیم در قرارگاههای فرقه ؛ همانند همۀ جنایتها علیه بشریت شامل مرور زمان نشده و با گذشت زمان به فراموشی سپرده نمی شود. لذا بایستی پیوسته این جنایت بویژه توسط شاهدان عینی آن با جزئیات افشا شده و در این مورد فرقۀ رجوی و سران آن به چالش کشیده شوند!
در سالهای 73 و 74 که وضعیت نابسامان نیرو و نارضایتی های افراد از عملکرد رجوی خائن در پادگان اشرف 1 به اوج خود رسیده بود رجوی برای فرار و عدم پاسخگویی دست به این سنایوری بسیار کثیف و ضد بشری زد و عدۀ زیادی را روانه بازداشتگاههای مخفی خود ساخت!
رجوی تعدادی شکنجه گر ماهر و کارکشته همچون اسدالله مثنی جلاد اشرف، بهرام جنت صادقی با نام مستعار مختار، علی شیراز، صمد کلانتری، شخص سفاکی به نام سید محمد سادات دربندی با نام مستعار کاک عادل (رئیس زندان در اسارتگاه بدنام اشرف، بازجو و شکنجه گر)، بهمن برومند با نام مستعار ناجی، حسن عزتی با نام مستعار نریمان، مجید عالمیان، پرویز موسوی سیگاری نیا با نام مستعار فاضل، فریدون سلیمی و عبد الوهاب فرجی با نام مستعار افشین، پرویز کریمیان با نام مستعار جهانگیر، حسن محصل، علی اکبر انباز با نام مستعار یوسف، اسماعیل مرتضائی با نام مستعار جواد خراسان و چند زن بد نام شورای رهبری به نام های مریم اکبری و بتول رجائی و زهرا توکلی با نام مستعار نصرت و معصومه ملک محمدی و فرزانه میدان شاهی و… را مأمور سرکوب و شکنجه و کشتن این افراد ناراضی نمود.
رجوی فراری برای سرپوش گذاشتن و برای اینکه کسی متوجه این دستگیریهای گسترده نشود و برای فرار از انبوهی سؤال و تناقض افراد که روزانه از سر به نیست شدن دوستانشان مسئله دار شده بودند، اعلام می کرد که همۀ این افراد به مأموریتهای داخل رفتند!
از این رو تا مدت چند ماهی رجوی با این ترفند توانست غیبت این افراد از میان جمع دوستانشان در هر مقر را بپوشاند ولی بعد از مدتی که تعدادی از نفرات را به صورت گروهی با صورتهای باد کرده که تازه از زندان آزاد شده بودند به مقرهایشان در پادگان اشرف بازگرداندند برای همه واضح بود که این نفرات در زندان بودند و همه می دانستند آنها که برنگشته اند زیر شکنجه کشته شده و سربه نیست شده اند!
آمر اصلی این جنایت شخص مسعود رجوی بود که این دستور او توسط مریم رجوی به مسئولین ستادها و فرماندهان یکانها ابلاغ می شد و آنها توجیه شده بودند که افراد دستگیر شده را ابتدا به زندانهای مخفی در ضلع شرق پادگان اشرف و یا به خیابان منتهی به قبرستان کشته شدگان می بردند و از آنجا به زندان اصلی در خیابان صد منتقل می کردند ولی به علت حجم بالای دستگیریها و نبود جا رجوی بلافاصله محور دوی قدیم را به زندان تبدیل کرد و در همین مکان بود که جلیل بزرگمهر و تعدادی دیگری از ناراضیان سر به نیست شدند. شمس الله گل محمدی که خود در همین زندان بود به شکل فجیعی توسط مریم اکبری از زنان حرمسرای رجوی به طرز مرموزی کشته شد!
آیا این جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت نبوده و نیست که مسعود و مریم رجوی برای مدت 30 سال تعداد بیش از3800 نفر را در بیابانان های عراق به بهانه های واهی سرنگونی رژیم، نگه داشته و نمی گذاشتند که از آنجا خارج شوند؟
حال باید پرسید آیا نباید سازمانهای حقوق بشری و دولتهای اروپایی بویژه دولت های فرانسه و اکنون آلبانی که کشورهایشان، پناهگاه گروهی از این شکنجه گران و سرکردگان فرقۀ رجوی و سایر اسرا و زندانیان فرقه است، پرونده این جنایتکاران را روی میز بیاورند و این جنایت ضد بشری را افشا کنند؟!
چرا صدها نفر تحت مناسبات فرقه ای باید بدون دسترسی به دنیای آزاد تحت شدیدترین اعمال مغزشوئی قرارگرفته و زندانی نگه داشته شوند؟
در عصر ارتباطات و قرن پیشرفت های سریع علمی، چرا بایستی بعضی دولت ها دست در دست شکنجه گران دراین جنایات با رجوی ها همسوشوند و هر روز شاهد تداوم جنایات این فرقه باشیم؟؟؟
آیا زمان آن فرا نرسیده که مسعود و مریم رجوی را به جرم نابود کردن زندگی و از هم پاشاندن و رنج و عذاب دادن هزاران خانواده به دست عدالت سپرد؟
چرا مریم رجوی که سالیان سال از آمران و مجریان موج دستگیری ها و شکنجه و قتل ها بوده، اکنون آزادانه در اروپا مسافرت کرده وتروریسم و فرقه گرایی را تبلیغ می کند؟؟؟
آیا این نسل کشی و کشتار روح وروان عده ای بیشمار نیست؟؟؟
آیا انقلاب ایدئولوژیک یک پروژه عقیم سازی اجباری نیست؟ آیا این عقیم سازی اجباری، جرم نیست؟
آیا زمان تعطیلی درب های این فرقه برای همیشه، در همه جای جهان، فرا نرسیده است؟؟؟
در قسمت بعدی به رمزگشائی بیشتر از اردوگاه های کار اجباری رجوی، که نمونه مجسمی از اردوگاه های مرگ آدولف هیتلر در خلال سال های(1945 -1941) می باشد، خواهیم پرداخت…
فرید