زمانیکه انقلاب اسلامی پیروز شد رجوی آشکارا داعیه رهبری انقلاب را داشت و حاضر بود برای رسیدن به قدرت دست به هر کاری بزند. به دنبال حمله و تجاوز صدام به خاک ایران در سال 59 رجوی خائن موضعی دوپهلو و خائنانه گرفت و یکسال بعد(1360) بطور رسمی مشی مسلحانه علیه ایران را اعلام و دست به ترورهای گسترده زد که از آن زمان تا الان منجر به شهادت17 هزار انسان بی گناه شده است.
فرانسه به مدت 5 سال مأمن رجوی بود تا اینکه توانست با یک توطئه استعماری خود را به نزدیک مرز ایران یعنی خاک عراق برساند و به دامن صدام حسین (الگو و پدر معنوی رجوی) پناه آورد. رجوی در سال 1365 با ایجاد پایگاهی موسوم به اشرف و تشکیل ارتش باصطلاح آزادیبخش علناً شمشیر را برای ایران از رو بست. زمانیکه ملت ایران در دوران دفاع مقدس درگیر جنگ با صدام بود این عنصر خود فروخته اطلاعات بدست آمده از نیروهای ایرانی را مابه ازای دریافت پول در اختیار عراقی ها می گذاشت و همچنین سفارش ترور در داخل ایران را از آنها می گرفت. بعد از پذیرش قطعنامه آتش بس توسط ایران بار دیگر این عنصر فاسد با یاری نیروی هوایی صدام به داخل مرزهای ایران تهاجم کرد (عملیات دروغ جاویدان) اما به فاصله سه روز با شکست سنگین و تلفات فراوان مجبور به فرار شد. بعد از آن دوباره رجوی تئوری موسوم به جرقه و جنگ را در تشکیلات خود مطرح کرد تا از این طریق بار دیگر دو کشور ایران و عراق را وارد جنگ کند. رجوی در جریان نشستهای تشکیلاتی خود عنوان کرد جرقه را ما باید بزنیم تا جنگ دوباره آغاز شود، وی همواره متذکر بود که باید از طریق فتنه انگیزی عملیاتی در مرزها و عملیات تروریستی در شهرها، تنش بین دو دولت را به شکلی هدایت کنیم تا جنگ دوم شروع شود. از آنجایی که حیات رجوی از ابتدا مرهون بحرانهای ناشی از جنگ و اختناق بوده و واقعا جنازه رجوی هم به استراتژی مسلحانه وفادار است حال با گذشت بیش از سی سال از دست به اسلحه بردن این فرقه ضاله همچنان شاهد آن هستیم که رجوی رئیس این فرقه منحوس سر از قبر بیرون آورده و دوباره با صادر کردن بیانیه های متوالی خواستار تشنج و درگیری خیابانی مردم با ماموران حکومتی شده! فرقه ای که قرار بود با ساخت هزاران اشرف برای خود پشتیبان و حامی بسازد اکنون نیروهای زهوار در رفته اش در پی شعارها و حرف های توخالی رهبری و سران فرقه، یک به یک در پی جداشدن هستند.
محمود شاندیزی