شبکه گسترده قاچاق انسان فرقه برده دار رجوی، از جای جای جهان و بخصوص کشور ترکیه، امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست.
فرقه در شهرهای ترکیه بخصوص استانبول و آنکارا، امکانات گسترده ای برای فریب و دزدیدن افراد جویای کار یا مشتاق مهاجرت به کشورهای اروپائی را فراهم کرده بود. شکارچی های زیادی از سازمان و از دلالان بیرون فرقه که در ازای شکار هر نفر دستمزد خوبی می گرفتند، در همه محل های عمومی و شلوغ چیده شده بود.
نفرات زبده ای هم در پایگاه های سازمان در ترکیه، حاضر بودند و تمام هماهنگی ها و امور بعدی توسط آنها رله و انجام می شد.
همه نفرات می توانستند، سوژه باشند، حتی معتادین و…
روند انتقال هم به قدری سریع و ناگهانی بود که به گفته شاهدان و سوژه ها، تا چشم بازمی کردند در پادگان اشرف در عراق با لباس نظامی آماده رزم شده بودند.
مرحله اول برده داری، دزدی انسان و قاچاق انسان است، در مراحل بعدی در اثر بحث های زیاد با هر نفر، فرد را به این نقطه می رسانند که خودش انتخاب کرده و به صفوف نبرد پیوسته است.
ابدا در پروسه به بردگی رفتن، فرد متوجه روند کار نمی شود. چرا که لحظه ای فرصت اندیشیدن و تفکر به او داده نمی شود.
تمام مراحل برده کردن نیز به خوبی توسط متخصصین فرقه طراحی شده و مو لای درزکارشان نمی رفت.
با اکثر نفراتی که توسط سیستم کاریابی فرقه در ترکیه فریب داده شده و به درون فرقه جذب شده بودند، صحبت داشتم. کد مشترک همه این بود که بدون انگیزش های سیاسی و با وعده رفتن به اروپا، وادار به ورود شدند و از قبل هیچ یک شناختی حتی جزئی از سازمان مجاهدین نداشتند. متاسفانه همگی وقتی متوجه عمق فاجعه شدند که دیگر کار از کار گذشته بوده و در چنگال رهبر فرقه در عراق گرفتار شده بودند.
حساب مزدوران پلیس و ارتش عراق که چشم و گوش بسته گوش به فرمان رجوی بودند و در این جنایت آدم ربایی و قاچاق انسان و روند بعدی برده داری نقش اصلی داشتند جدا است. اما همکاری پلیس کشور اردن و نفرات پلیس مستقر در فرودگاه امان در اردن، همچنین پلیس مرزی اردن که بدون رویت نفرات و پاسپورتشان و بدون زدن مهر خروج، نفرات را به دهان اژدهای فرقه در عراق هل می دادند و با گرفتن پول های کلان در این آدم ربایی نقش کاتالیزور داشتند رانباید فراموش کرد.
اتوبان و بزرگراه آدم ربایی فرقه برده دار رجوی به قدری در خلال سالهای 1375 الی 1382فعال بود که به سهولت می توانستی لشگری را از ترکیه و اردن به عراق منتقل کنی طوری که آب از آب تکان نخورد.
خانواده های ایرانی بسیاری در خلال این 7 سال، عزیزانشان را برای سالها از دست دادند و تا مدتها در بی خبری محض به سر بردند.
یکی از این نفرات کاریاب که با فریب و نیرنگ های فراوان رابطین سازمان به درون فرقه آورده شده بود، در صحبتی اظهار می داشت که، هر بار و در هرمرحله می پرسیدم که قرار بود به سمت یک کشور اروپائی برویم، چرا به کشور عراق برده می شویم، رابطین سازمان می گفتند ما باید برای کیس پناهندگی شما، فقط دو ماه شما را به عراق و نزد سازمان ببریم تا بتوانیم در مورد کیس شما از سازمان ملل جواب مثبت و قطعی بگیریم…
وقتی هم بعد از سپری شدن 2 ماه، به مسئولین در پذیرش اشرف گفتیم، 2 ماه ما تمام شد، چرا ما را نمی فرستید به خارج؟
در جواب می گفتند که شرایط سیاسی در این دو ماه عوض شده و سازمان ملل قبول نمی کند که پناهندگی بدهد، البته ما پیگیر کار شما هستیم. از طرفی هم شرایط سرنگونی فراهم شده و بزودی با ما به ایران خواهید رفت و در آنجا وضع کار و… دیگر با قبل خیلی فرق خواهد کرد و چنین و چنان…
واقعیت این است که، سازمان برده دار رجوی از بعد از فروغ، در بن بست کامل قرار گرفته بود و موج ریزش های نیرویی در شرف وقوع بود، لذا رجوی با این حربه و قاچاق انسان و آدم ربایی، موفق شد چند صباحی به حیات ننگین اش در عراق بیافزاید، اما ازشرایط بین المللی غافل بود و تصور نمی کرد که موج تحولات بین المللی دودمانش را بر باد خواهد داد و نیروهایی را که روزی با فریب و نیرنگ به عراق آورده بود، امروز در سرتاسر جهان بر علیه خودش، فعال خواهند شد…
ادامه دارد…
فرید
انجمن نجات مرکز استان آذربایجان شرقی