کسانی که واقعیت ها را نبینند در تحلیل های سیاسی هم، همواره با مشکل مواجه هستند!
بهاء دادن به کسانی که هیچ بهایی در داخل و خارج ندارند، یک اشتباه سیاسی است که بعضی ها به آن دچار می شوند!
البته پرواضح است که نباید دشمن را هم دست کم گرفت!
مسعود رجوی و مریم قجر در معادلات سیاسی ایران در طی 35 سال گذشته به جز حرکات ایذائی بسیار محدود و جزئی هیچ نقشی نداشته و ندارند!
هیچ نیروی بی طرفی، از این ها! در تحرکات و اعتراضات سیاسی و اقتصادی، به نیکی یاد نکرده است! پس چرا باید به موضوع مجاهدین پرداخت؟
چرا باید علیه این ها، افشاگری کرد؟
موضوع فرقه رجوی، شامل یک بعد ضدانسانی و حقوق بشری است! حتی اگر فرض می کردیم که یک نفر ایرانی، در چنگال رجوی اسیر است، وظیفه انسانی و میهنی ما ایجاب می کرد که پی گیر آزادی او بوده و مسئله را دنبال کنیم!
اما واقعیت این است که موضوع فرقه استبدادی رجوی، به یک موضوع و فاجعه انسانی گسترده تبدیل گشته است! صدها و هزاران نفر سالهاست که در چنگال رجوی اسیر هستند و بنوعی شکنجه می شوند!
وقتی ما ایرانی ها و خانواده های اسیران، نگران جان دوستان و عزیزان خود که در فرقه رجوی اسیر هستند، می باشیم! این مسئله نباید این طورتلقی شود که انگار مردم ایران در واهمه هستند که رجوی با لشگر نامرئی اش روزی از راه خواهد رسید و…
خیر، ابدا این تلقی وجود خارجی ندارد! مردم ایران و کسانی که با کیس سازمان در ارتباط هستند، از مسئولین کشوری انتظار دارند در درجه اول نسبت به آزادی فرزندان و عزیزانشان اقدام فوری شود و در درجه بعدی سران فرقه جهنمی رجوی، به سزای اعمال و جنایات ننگین سالیان خود برسند!
مگر می شود، جنایات سالیان رجوی را به دست فراموشی سپرد؟
مگر می شود، جدا شدگان که شمار آنها بیش از دو هزار نفر تا کنون است، دست از سر رجوی بردارند؟
کفه ترازوی جداشدگان در برابر کفه دیگر که نفرات حاضر در درون فرقه(حدود 1750نفر) است! پس از حدود سی و اندی سال، در حال پائین رفتن و سنگین تر شدن نسبت به کفه دیگر است! تعادل چندین ساله ترازوی سازمان، در حال دگرگونی و تغییر وضعیت است! تعادل سازمانی رجوی در حال به هم خوردن است! این یعنی سقوط تدریجی فرقه رجوی! چرا که کسانی که زمانی در درون فرقه بودند، بخوبی می توانند از عهده افشاگری و دست رو کردن بر علیه فرقه بربیایند و این علت ترس اصلی سازمان وشخص رجوی از جداشدگان است. فرقه رجوی دیگر مشروعیت خود را از دست داده است!
طی چندین سال گذشته، با هر کسی که در خارج کشور است، در رابطه با موضوع فرقه رجوی، صحبت کردیم، به روشنی و با یقین اظهار کردند که رجوی در خارج، مرغ پرکنده ای بیش نیست! هیچ کس برای آنان تره هم خورد نمی کند! رجوی با ورود به عراق و پشت کردن به مردم ایران! در همان سال 64 و 65 برای همه مرده است! مردم ایران نسبت به خائنین و مزدوران صدام حسین، جز نثار تف و لعنت و… کار دیگری نمی کنند!
حالا دارو دسته رجوی! از صبح تا شب در یک کانال ماهواره ای که جز خودشان کسی آن را نمی بیند و نمی شنود! خودشان را جر بدهند و پاره کنند! آب از آب هم تکان نخواهد خورد!
مسعود و مریم! این خروس و مرغ فراری! هر چقدر قدقد و پچ پچ، کنند! راه به جائی نخواهند برد! ماگزیمم کاری که خواهند توانست بکنند این است که گردو خاکی دور وبر خود به پا کنند و زیر پای خود را شخم بزنند تا این توهم را برای خود به وجود بیاورند که ما هم هستیم و اظهار وجود کنند! بلکه ناکسی پیدا شود و شکم شان را با مقداری بذر و… سیر کند تا فقط زنده بمانند…
فرید